- *غزل 327 *
1-مرا عَهدیست با جانان که تا جان در بَدَن دارم
هَوادارانِ کویـَـش را چــو جانِ خویشتَن دارم
2- صَفایِ خَلوَتِ خاطِر از آن شَمعِ چِگِل جویم
فُروغِ چشــم و نورِ دِل، از آن ماهِ خُتَن دارم
3- به کام و آرزویِ دِل چو دارَم خَلوَتی حاصِل
چه فِکر از خُبثِ بدگویان، میانِ اَنجُمَن دارم
4- مرا در خانه سَروی هَست، کاندر سایة قَدَّش
فَراغ از سَــروِ بُستانیّ و شِمشادِ چمن دارم
5-گَرَم صَد لَشکَر از خوبان به قَصدِ دِل،کََمین سازند
بِحَمــدِ الله و المِنَّه بُتــی لَشکَـرشِکَن دارم
6- سِــزَد کـَـز خاتَـمِ لَعلَش زَنَم لافِ سلیمانی
چو اسمِ اَعظَمَم باشد، چه باک از اَهرِمَن دارم
الا ای پیـــرِ فَـــرزانه مکـن مَنعَم ز مَیخانه
که من در تَرکِ پِیمانه، دِلی پِیمان شِکَن دارم
7- الا ای پیـــرِ فَـــرزانه مکـن عِیبَم ز مِیخانه
که من در تَرکِ پِیمانه، دِلی پِیمان شِکَن دارم
خدا را ای رَقیـب اِمشب ضَمامی دیده بَر هَم نِه
که من با لَعلِ خاموشَش نهانی صد سخن دارم
8- خدا را ای رَقیـب اِمشب زمانی دیده بَر هَم نِه
که من با لَعلِ خاموشَش نهانی صد سخن دارم
9- چو در گُلــزارِ اِقبالَــش خَرامانَم بِحَمدِالله نه مِیلِ لاله و نَسرین، نه بَرگِ نَستَرَن دارم
به رِندی شُهره شد حافظ میان هَمدَمان، لیکِن
چه غَم دارم چو در عالَم اَمینُ الدّین حَسَن دارم
10-به رِندی شُهره شد حافظ میان هَمدَمان، لیکِن
چه غَم دارم که در عالَم قِوامُ الدّین حَسَن دارم
***************************
وزن غزل : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (بحر هزج مثمن سالم)
1-مرا عَهدیست با جانان که تا جان در بَدَن دارم هَوادارانِ کویـَـش را چــو جانِ خویشتَن دارم
موضوع بیت:عهد(عاشق و وفای به عهد)
مضمون بیت: عاشق فداکار
معنی واژگان:جانان: معشوق/ هواداران کويش: عاشقان او در صفحة 392 جامع نسخ دیوان حافظ در چند نسخه هواداری بجای هواداران آمده که بر متن ترجیح دارد.
آرایه ها: جناس در جانان و جان / تناسب و نوعی تضاد در جان و بدن
واج آرایی:تکرار حرف «ن» و آواي «آ»
معنی بیت: با یار جانی خود پیمانی بسته ام که تا زنده باشم، عشق ورزی با کوی و دوستداری خانه ای را که در آن سکنی داشته مانند جان خویش گرامی می دارم؛ مجنون هم محب و دوستداری لیلی بر دیوار خانه اش بوسه می زد : امر علی الدیار دیار لیلی
اقبل ذاالجدار وذالجدارا
و ماحب الدیار شغفن قلبی
ولکن حب من سکن الدیارا
……………………………………………….
2- صَفایِ خَلوَتِ خاطِر از آن شَمعِ چِگِل جویم
فُروغِ چشــم و نورِ دِل، از آن ماهِ خُتَن دارم
موضوع بیت: بنده و مولا(بنده هرچه دارد از مولای اوست)
مضمون بیت: وصال محبوب زيبا
معنی واژگان:صفاي خلوت خاطر: آرامش درون/ چگل: شهري در ترکستان که مردم آنجا به زيبايي معروف بودند، بنابراين شمع چگل: يعني کسي که در ميان زيبارويان آنجا از همه زيباتر باشد و باعث نور و روشني آنان باشد/ فروغ: نور/ ختن: نام ولايت مشک خيز چين يا تاتارستان است که آهوان آنجا مشهورند و آهو از نظر چشم و گردن زيباست و از اين جهت زيبايان را به آهوي ختن تشبيه مي کنند ختن شهری است در ترکستان شرقی که مردم آن بزیبایی شهرت داشتند (يارب آن آهوي مشکين به ختن باز رسان)، بنابراين ماه ختن: باز هم به معني زيباي زيبايان يا دلبر دلبران است.
آرایه ها: شمع چگل : باستعاره محبوب مراد است همچنین است ماه ختن/تناسب در صفا و خلوت و شمع و فروغ و نور و ماه /تناسب در خاطر و چشم و دل /تناسب در شمع چگل و ماه ختن
واج آرایی:تکرار حروف«ر» و «خ»
معنی بیت: صفاي خلوت خاطر خود را از آن معشوق دلربايي که چون شمع چگلي تابان و زيباست، مي جويم و روشني چشم و نور دلم را از درخشش آن ماه روي ختني دارم.
محصول بيت ــ صفاى خلوت خاطر از آن شمع چگل بينم: باعث صفاى خاطر ما محبوبى است چون محبوب چگل و روشنايى چشم و نور دلم هم از آن ماه ختن است، يعنى از محبوبى كه چون محبوب ختن مىباشد.
………………………………
3- به کام و آرزویِ دِل چو دارَم خَلوَتی حاصِل چه فِکر از خُبثِ بدگویان، میانِ اَنجُمَن دارم
موضوع بیت:دوست و دشمن (با عنایت دوست باکی از دشمن نیست )
مضمون بیت: وصال يار و بي اعتنايي به حرف بدگويان
معنی واژگان:کام: آرزو/ خبث: بدطينتي، پستي، ناپاکي/ انجمن: مجلس، محفل، حلقه، جمع
آرایه ها: تضاد در خلوت و انجمن / ترادف ملیح درکام و آرزو
واج آرایی:تکرار آواي «آ» در بيت و تکرار حرف «ل» در مصراع اول و تکرار حرف «ن» در مصراع دوم
معنی بیت: چون به مراد خاطر خلوت سرای وصلی فراهم است، اندیشه ای از پلیدخویی و بدنفسی غیبت کنندگان در میان جمع ندارم، سعدی گوید:
روی در روی دوست کن بگذار
تا عدو پشت دست میخاید
…………………………..
4- مرا در خانه سَروی هَست، کاندر سایة قَدَّش فَراغ از سَــروِ بُستانیّ و شِمشادِ چمن دارم
موضوع بیت:رؤیت (دولت دیدارو مقام امن )
مضمون بیت: قامت معشوق
معنی واژگان: در سايه ي قدش: با جلوه ي قد و قامت او/ فراغ داشتن: بي نياز بودن، آسوده بودن، به فکر نبودن/ چمن: باغ
آرایه ها: سرو: استعاره است از معشوق خوش قد و قامت/تناسب در سرو و سايه و بستان و چمن و شمشاد و قد / تناسب در سايه و فراغ داشتن
واج آرایی: تکرار حروف «س» و «ن»]
معنی بیت: سرو قامتی در خانه دارم که در سایه بالای موزون وی از سرو بوستانی و شمشاد چمن بی نیاز شده ام، سعدی گوید :
یکی درخت گل اندر میان خانة ماست
که سروهای چمن پیش قامتش پستند
………………………….
5-گَرَم صَد لَشکَر از خوبان به قَصدِ دِل،کََمین سازند
بِحَمــدِ الله و المِنَّه بُتــی لَشکَـرشِکَن دارم
موضوع بیت:ترجیح صفات معشوق حقیقی بر معشوقان مجازی
مضمون بیت: معشوقي که زيباي زيبايان است
معنی واژگان:خوبان: زيبارويان/ به قصد دل: براي تسخير دل/ بحمدالله و المنّة: سپاس خداي را/ بت: محبوب زيبارو.
آرایه ها:تناسب در لشکر و قصد و کمين و لشکر شکن /نوعی تضاد در لشکر و لشکرشکن
واج آرایی:تکرار حروفر«ش» و «د»
معنی بیت: اگر صد سپاه از زیبایان برای ربودن دل من در نهانگاه مترصد باشند، سپاس و منت خدای را که مرا صنمی است که بحسن خود لشکر خوبان را درهم می شکند.
…………………………….
6- سِــزَد کـَـز خاتَـمِ لَعلَش زَنَم لافِ سلیمانی
چو اسمِ اَعظَمَم باشد، چه باک از اَهرِمَن دارم
موضوع بیت: دوست و دشمن (خاتم دوست حافظ کید دشمن است )
مضمون بیت: لب يار
معنی واژگان:سزد: شايسته است/ خاتم: نگين انگشتري که لبان معشوق را به آن تشبيه مي کنند/ لعل: گلگون، سرخ/ لاف زدن: افتخار کردن/ سليماني: سليمان بودن، سلطان جهان بودن/ اسم اعظم: نام بزرگ خدا که هرکس بداند بر همه ي جهان مسلّط است/ باک: ترس، بيم/اهرمن: شيطان.
آرایه ها: اشاره است به داستان گم شدن انگشتري حضرت سليمان و دور ماندن از تخت سلطنت او و نوشتن يکي از اعوان شيطان به جاي او (تلميح)/ تناسب در خاتم و لعل و سليمان و اهرمن و اسم اعظم / تضاد در اسم اعظم و اهرمن
واج آرایی: تکرار حرف«س» و آوای «z»
معنی بیت: شایسته است که من با مهر لعل نوشین او ادعای سلطنت سلیمانی کنم و چون نقش لب او در حکم اسم اعظم یا نام مهین خدای نگهدار من تواند بود، پروایی از رقیبان دیو سیرت ندارم.
……………………………….
7- الا ای پیـــرِ فَـــرزانه مکـن عِیبَم ز مِیخانه
که من در تَرکِ پِیمانه، دِلی پِیمان شِکَن دارم
موضوع بیت:استقامت – فرزانگی و شیدایی
مضمون بیت: ميخانه
معنی واژگان:الا: هان /پير فرزانه: راهنماي عاقل و خردمند/ پيمانه: جام شراب/ پيمان شکن: بي وفا، آنکه به عهد خود وفا نمي کند
آرایه ها:نوعی جناس در پيمانه و پيمان / تناسب در پير و ميخانه و پيمانه /تناسب در ترک (اشاره است به ترک کلاه پير خانقاه) و پير
واج آرایی: تکرار آواي «آ» و حرف«ي»
معنی بیت: ای شیخ خردمند، بر میکده رفتن من خرده مگیر، چه دلم در کنار گذاشتن ساغر و ننوشیدن می بعهد خود وفادار نمی ماند و توبه می شکند.
……………………………….
8- خدا را ای رَقیـب اِمشب زمانی دیده بَر هَم نِه
که من با لَعلِ خاموشَش نهانی صد سخن دارم
موضوع بیت: خلوت و جلوت (استعاذه در خلوت یار)
مضمون بیت: لبان يار
معنی واژگان:خدا را: براي خدا /رقيب: کسي که از معشوق نگهباني و مراقبت مي کند/ ديده بر هم نه: به خواب رو/ لعل: لبان معشوق/ نهاني: به طور پنهان
آرایه ها: لعل خاموش : باستعاره مراد لب لعل فام یار که سخن نمی گوید/نوعی تضاد در خاموش با سخن
واج آرایی:تکرار حروف «ن» و «ب»
معنی بیت: ای نگهبان، امشب ترا بخدا یک لحظه چشم فروبند و بیاسای که من با لعل لب یار که خاموشیش هم عین سخن گفتن است، گفتنی بسیار دارم.
………………………………….
9-چو در گُلــزارِ اِقبالَــش خَرامانَم بِحَمدِالله
نه مِیلِ لاله و نَسرین، نه بَرگِ نَستَرَن دارم
موضوع بیت: توفیق (توفیق رفیق شدن)
مضمون بیت: لطف معشوق
معنی واژگان: خرامان: قدم زنان/ بحمدالله: شکر خدا را/ برگ: ميل و اراده و قصد/ در گلزار اقبالش خرامانم يعني خوشبختانه او با من سر لطف و مهر درد
قواعد:گلزار اقبال: اضافه ي تشبيهي يعني بخت و اقبال به گلستان تشبيه شده است. آرایه ها:تناسب درگلزار و لاله و نسرين و برگ و نسترن / ایهام تناسب درکلمه ي برگ با لاله و نسرين و نسترن (چون معني ديگر برگ در نظر است)
واج آرایی:تکرار حروف «ن» و «ر»
معنی بیت: سپاس مي گزارم خدا را، وقتي که در گلزار اقبال و سعادت معشوق خرامانم، ديگر ميل و رغبتي به ديدن گل لاله و نسرين و نسترن ندارم؛ يعني وقتي اقبال و سعادت معشوق روي به من آورده است، ديگر از همه چيز و همه کس بي نيازم.
محصول بيت ــ چون در گلزار اقبال جانان خرامانم: با ناز و طمأنينه راه مىروم به حمدالله نه ميل به لاله و نسرين دارم و نه آرزوى نسترن مىكنم. مراد: گلزار اقبال جانان مرا از اينها فارغ البال كرده است، يعنى دولت و اقبال جانان مرا از سير و تفرج بىنياز كرد.
……………………………..
10-به رِندی شُهره شد حافظ میان هَمدَمان، لیکِن
چه غَم دارم که در عالَم قِوامُ الدّین حَسَن دارم
موضوع بیت:مدح ممدوح – حافظ و رندی او
مضمون بیت: مدح وزير
معنی واژگان:رندي: در اينجا مفهوم لااباليگري است/ شهر: مشهور/ همدمان: دوستان، رفقا/ قوام الدين حسن: حاجي حسن تمغاجي بن ناصرالدين مظفر که در عهد امارت خاندان اينجو در فارس، محصل ماليات بود و وزير شاه شيخ ابواسحاق گرديد. حافظ به او علاقه ي قلبي داشته است و ماده تاريخي در وفات او ساخته است. نگاه کنید به غزل 11 بیت (10).
آرایه ها: صنعت التفات از غایب (شهره شد) بمتکلم (غم دارم) در این بیت مراعات شده است.
واج آرایی: تکرار حرف «ن» در مصراع اوّل و تکرار حرف «م» در مصراع دوم
معنی بیت: حافظ به میگساری و ناپروایی در میان دوستان هم نفس نامبردار گشت ولی تشویشی از خرده گیری عیب جویان ندارم چه قوام الدین حسن پایمرد و دستگیر منست؛
…………………………..