- *غزل 318*
مرا میبینی و در، دَم، زیادَت میکنی، دَردَم
تو را میبینَم و، مِیلَم زیادَت میشود، هر دَم
1- مرا میبینی و هر دَم، زیادَت میکنی، دَردَم
تو را میبینَم و، مِیلَم زیادَت میشود، هر دَم
2- به سامانَم نمیپُرسی،نمیدانَم چه سَر داری
به دَرمـانَم نمیکوشی،نمیدانی مَـگَر دَردَم؟
3-نه راه است اینکه بُگذاری مَرابرخاک و بُگریزی
گُذاری آر و بازَم پُرس، تا خاکِ رَهَت گردم
4-ندارم دستَت از دامَن به جُز درخاک و آن دَم هم
که برخاکَم رَوان گَردی، بِگیرد دامَنَت گَردَم
فُرو رَفت از غمِ عشقت دَمَم، دَم میدَمی تا کِی؟
دَمار از مَـن بَرآوَردی،نِمیگوئی بَرآوردم
5-فُرو رَفت از غمِ عشقت دَمَم، دَم میدهی تا کِی؟
دَمار از مَـن بَرآوَردی،نِمیگوئی بَرآوردم
*به عَزمِ سبزه و صحرا چو می گردی روان بی ما
سِرِشکِ شوخ می گردد روان بر چهرۀ زردم
شَبی دِل را به تاریکی زِ زُلفَت باز میجُستَم
رُخَت میدیدم و جامی زِلَعلَت باز میخوردم
6- شَبی دِل را به تاریکی زِ زُلفَت باز میجُستَم
رُخَت میدیدم و جامی هِلالی باز میخوردم
7-کَشیدَم در بَرَت ناگاه و شد در تاب، گیسویت
نهادم بر لَبَت لَـب را و جان و دِل فدا کردم
8- توخوش میباش باحافظ بُروگوخَصم جان میده
چوگَرمی ازتو میبینَم،چه باک ازخَصمِ دَم سَردَم؟
****************************
وزن غزل : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن(بحر هزج مثمن سالم)
1- مرا میبینی و هر دَم، زیادَت میکنی، دَردَم
تو را میبینَم و، مِیلَم زیادَت میشود، هر دَم
موضوع بیت:عشق(عطش عشق)
مضمون بیت: ديدار عاشق و معشوق و عوارض آن
معنی واژگان:زيادت: بيشتر /هردم: هر لحظه /ميل: اشتياق
آرایه ها: جناس در دردم و هردم
واج آرایی:تکرار حرف «م»
معنی بیت: مرا مي بيني و هر لحظه درد عشق مرا افزون مي کني و تو را مي بينم و پيوسته اشتياقم نسبت به ديدارت بيشتر مي گردد.
محصول بيت ــ مرا مىبينى، همين كه به من نظر مىاندازى فى الحال دردم را زياد مىكنى. و من هم وقتى تو را مىبينم ميلم به تو هر دم زيادتر مىشود. يا خودت را مىبينم مثل اين كه ميلى كه به من داشتى هر دم از يادت مىرود و از خاطرت محو مىشود.
……………………..
2- به سامانَم نمیپُرسی،نمیدانَم چه سَر داری
به دَرمـانَم نمیکوشی،نمیدانی مَـگَر دَردَم؟
موضوع بیت:عنایت (تمنای عنایت از محبوب )
مضمون بیت: نگراني از اعمال معشوق
معنی واژگان:به سامان: آنطور که بايد و شايد در نسخة بدل ز سامانم آمده که بر متن ترجیح دارد، نگاه کنید به صفحة 470 جامع نسخ دیوان حافظ تألیف مسعود فرزاد/ چه سر داري: چه قصدي داري، چه فکري مي کني. درمان: مداوا
آرایه ها: تناسب در سر و سامان / تضاد در درد و درمان
واج آرایی: تکرار حروف «م» و «ر»
معنی بیت: از سر و سامان و وضع و حالم به مهر پرسشی نمی کنی، من از اندیشه ای که در سر داری آگاه نیستم، در علاج من جهدی نمی کنی، آیا درد مرا نمی شناسی و یقین است که نیک می دانی.
………………………………..
3-نه راه است اینکه بُگذاری مَرابرخاک و بُگریزی
گُذاری آر و بازَم پُرس، تا خاکِ رَهَت گردم
موضوع بیت:رؤیت(تمنای دیدار)
مضمون بیت: آرزوي لطف و توجه يار
معنی واژگان:نه راهست اين: اين طريقه ي درستي نيست/ گذري آر: بر من عبور کن/ بازم پرس: دوباره از حال من بپرس/ خاک رهت گردم: فداي تو شوم و مانند خاکي شوم که تو از روي آن عبور مي کني
آرایه ها: تناسب در راه و خاک و گذر آوردن / نوعی جناس در راه و ره
واج آرایی:تکرار آواي «s» و «z» و نزدیکی مخرج آن ها
معنی بیت: درست نیست که مرا خوار و زار رها کنی و روی برتابی، بر من گذری کن و تفقدی بنما تا خاکسار و فدای تو شوم.
……………………..
4-ندارم دستَت از دامَن به جُز درخاک و آن دَم هم
که برخاکَم رَوان گَردی، بِگیرد دامَنَت گَردَم
موضوع بیت:استقامت(دوام عاشقی -جاودانگی عشق)
مضمون بیت: عشق ابدي
معنی واژگان:ندارم دستت از دامن: دست از دامنت برنمي دارم، ترا رها نمي کنم/ خاک: مقصود قبر است/ آن دم: در آن لحظه/ گردم: مقصود گرد و خاک وجود يا گرد قبر است.
آرایه ها:تناسب در دست و دامن و گرفتن/ جناس در خاک و خاک / تناسب در خاک و گرد و روان
واج آرایی: تکرار حرف «س» و «د»
معنی بیت: دست از دامنت کوتاه نکنم، جز آنکه بمیرم و در آن نفس هم که بر گورم قدم نهی، غبار پیکرم چنگ در دامان تو زند.
…………………………………
5-فُرو رَفت از غمِ عشقت دَمَم، دَم میدهی تا کِی؟
دَمار از مَـن بَرآوَردی،نِمیگوئی بَرآوردم
موضوع بیت:عنایت (طلب عنایت از محبوب)
مضمون بیت: فريب و عذاب معشوق
معنی واژگان:فرو رفتن دم: گرفتن نفس، نزديک به مرگ شدن/ دم دادن: فريب دادن/ دمار برآوردن: تا سر حدّ مرگ شکنجه و عذاب دادن/ برآوردم به تعبير ديگري به معني «بر سر جنگ هستم» آمده است.
آرایه ها: جناس در دم و دم / نوعی جناس در دم و دمار / نوعی تضاد در فرو رفتن و برآوردن
واج آرایی: تکرار حروف «م» و «ر»
معنی بیت: از اندوه عشق تو نفسم بند آمد و برنیامد، تا چند مرا فریب می دهی، هلاکم کردی و نمی پذیری که دمار از روزگار من برآوردی.
………………………………..
6- شَبی دِل را به تاریکی زِ زُلفَت باز میجُستَم
رُخَت میدیدم و جامی هِلالی باز میخوردم
موضوع بیت: عالم الست (به یاد وصال گذشته)
مضمون بیت: زلف و رخ و خط معشوق
معنی واژگان:باز جستن: جستجو کردن، به دنبال چيزي گشتن/ جام هلالي: مقصود خط چهره ي يار است يعني موهاي نرم و لطيفي که اطراف چهره ي معشوق سر بر زده است. قواعد: جامی هلالی : موصوف و صفت نسبی
آرایه ها:تناسب در شب و تاريکي و زلف /تناسب در رخ و جام /تناسب در کلمه ي «تار» در تاريکي با زلف
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ت» و نزدیکی مخرج آن ها
معنی بیت: یک شب به جستجوی دل خود در ظلمت گیسویت پرداختم، چشم بر رخسارت دوخته بودم و از ساغری هلال وار باده می نوشیدم.
………………………………
7-کَشیدَم در بَرَت ناگاه و شد در تاب، گیسویت
نهادم بر لَبَت لَـب را و جان و دِل فدا کردم
موضوع بیت: عالم الست (به یاد وصال گذشته)
مضمون بیت: وصال عاشق
معنی واژگان:در بر کشيدن: در آغوش کشيدن/ در تاب شدن: به پيچ و تاب افتادن
آرایه ها:تناسب در تاب و گیسو /تناسب درجان و دل وگیسو و لب
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ت» و نزدیکی مخرج آن ها
معنی بیت: ناگهان تو را در آغوش کشيدم و زلفت به حرکت درآمد و پر پيچ و تاب شد و لب بر لبت نهادم و جان و دل را فدايت کردم.
محصول بيت ــ از اين كه تو را ناگاه در بر كشيدم گيسويت پرپيچ و تاب شد. لب بر لبت نهادم و جان و دل فدايت كردم. مراد بهواسطه اين كه به سينهام كشيدمت گيسويت مشوش گشت. و از اين كه لبم را بر لبت نهادم جان و دلم را فدايت كردم.
…………………………………
8- توخوش میباش باحافظ بُروگوخَصم جان میده
چوگَرمی ازتو میبینَم،چه باک ازخَصمِ دَم سَردَم؟
موضوع بیت:رؤیت (دیدار یار تدارک کنندۀ خصم حسود )
مضمون بیت: توجّه معشوق
معنی واژگان:خصم: در اينجا به معني رقيب است/گوجان ميده: بايد برود بميرد/ گرمي: توجّه و عنايت/ دم سرد: سرد سخن، کسي که سخنش در ديگران تأثيري ندارد.
قواعد: دم سرد : صفت ترکیبی، خصم موصوف
آرایه ها:تضاد در گرم و سرد
واج آرایی: تکرار حرف «م»
معنی بیت: تو با حافظ مهربانی کن و برقیب بگو برو و از رشگ جان بسپار. چون محبت و گرم خوئی ترا می یابم، پروائی از سخن سرد خصم نخواهم داشت چه گفتار او گیرا و اثر بخش نیست.
……………………………….