- *غزل 315*
1- به غِیر از آن که بِشُد دین و دانش از دَستَم
بیا بگــو، که ز عِشقَــت چــه طَرف بَربَستَم
اگر چــه خَرمَنِ عُمرَم غمِ تو داد به باد
به خاک، پایِ عَزیزَت که عَهد نَشکَستَم
2- اگر چــه خَرمَنِ عُمرَم غمِ تو داد به باد
به خاکِ پایِ عَزیزَت که عَهد نَشکَستَم
3- چو ذَرِّه گر چه حَقیرم ،بِبین به دولتِ عشق
که در هَــوایِ رُخَت چون به مِهر پیوستم
4- بیار باده که عُمریست تا من از سَرِ اَمن
به کُنجِ عافیَــت از بَهرِ عِیش نَنشَستَم
اگــر ز مَــردُمِ هُشیـاری ،ای نصیحَتگــوی
سخن به خاک میفکن، چرا که من مَستَم
5- اگــر ز مَــردُمِ هُشیـاری ،ای نصیحَتگــو
سخن به خاک میفکن، چرا که من مَستَم
6- چگونه سَر ز خجالت بَرآورم بَرِ دوست
کــه خِدمَتی به سِزا بَرنَیامَد از دَستَم
بسوخــت حافظ و آن یـارِ دِلنَواز نگفت
که مَرهَمَش بفرستم که خاطِرَش خَستَم
7- بسوخــت حافظ و آن یـارِ دِلنَواز نگفت
که مَرهَمی بفرستم که خاطِرَش خَستَم
************************
وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن(بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ)
1- به غِیر از آن که بِشُد دین و دانش از دَستَم
بیا بگــو، که ز عِشقَــت چــه طَرف بَربَستَم
موضوع بیت:عشق(عشق و سرگشتگی)
مضمون بیت: عشق در مقابل دين و دانش
معنی واژگان:طرف بستن: سود بردن برای توضیح بیشتر نگاه کنید به غزل 12 بیت (3)/ دين و دانش و از دست دادن در اينجا به عنوان سود و صرفه تلقي شده است زيرا در مقابل آن عشق به دست آمده است، و اين طنزي است لطيف که ضرر را سود تلقي مي کند.
آرایه ها: ترادف ملیح در دین و دانش
واج آرایی: تکرار حرف «ب» و حرف «د» در مصراع اول
معنی بیت: ای دوست بیا و بازگو که من در محبت تو بجز از دست دادن سرمایة دین و دانش چه سودی بردم؛ مقصود آنست که هرگز به اندیشة سودجوئی نبوده ام.
………………………………..
2- اگر چــه خَرمَنِ عُمرَم غمِ تو داد به باد
به خاکِ پایِ عَزیزَت که عَهد نَشکَستَم
موضوع بیت:عهد(وفای به عهد)-مقام فنا
مضمون بیت: وفاداري عاشق
قواعد:خرمن عمر: اضافه ي تشبيهي است که عمر به خرمن تشبيه شده است و خرمن وقتي به باد رود چيزي از آن باقي نمي ماند خورد.
آرایه ها: تشخیص در غم به کار رفته که خرمن عمر را به باد داده است.
واج آرایی: تکرار حروف «م» و «د» در مصراع اول و حرف «ت» در مصراع دوم.
معنی بیت: اگرچه آتش عشق تو خرمن زندگانی مرا نابود کرد، بغبار قدم گرامی تو سوگند می خورم که پیمان محبت را هم چنان استوار داشتم.مصراع دوم از بیت معروف سعدی است که حافظ تضمین کرده است، سعدی گوید :
بخاکپای عزیزت که عهد نشکستم
ز من بریدی و با دیگران نپیوستم
………………………..
3- چو ذَرِّه گر چه حَقیرم ،بِبین به دولتِ عشق
که در هَــوایِ رُخَت چون به مِهر پیوستم
موضوع بیت:ذرّه و آفتاب – قطره و دریا –وحدت و کثرت
مضمون بیت: دولت عشق
معنی واژگان:ذره: هر جزو غبار منتشر در هوا و جز آن/ حقير: کوچک و بي مقدار/ دولت: سعادت، خوشبختي/ هوا: آرزو با توجه به معني ديگر هوا/ مهر: خورشيد و با توجه به معني ديگر آن يعني عشق و دوستي.
آرایه ها: تناسب در ذره و حقير و هوا و مهر / تشبيه مضمر (تشبيه چهره ي يار به خورشيد)/ ایهام در «هوا» و هم چنین مهر به کار رفته است.
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: اگر چه مانند ذره ای خردم، بنگر که باقبال عشق به دوستاری رویت به خورشید پیوستم و به وصل آفتاب چهرة تو رسیدم.
…………………………………..
4- بیار باده که عُمریست تا من از سَرِ اَمن
به کُنجِ عافیَــت از بَهرِ عِیش نَنشَستَم
موضوع بیت:مشکلات راه سلوک (تعارض عشق با عافیت طلبی)
مضمون بیت: آرزوي عيش و شادي
معنی واژگان:بيار باده: شراب بياور، مرا مست و شاد کن/ از سر امن: با اطمينان خاطر/ عافيت: سلامت جسم و جان/ کنج عافیت : گوشة سرای ایمنی
آرایه ها: کنج عافیت : استعارة مکنیه
واج آرایی: تکرار حرف «م» در مصراع اول، تکرار حرف «ب»
معنی بیت: شراب بده که زمانی به درازی یک عمر گذشت که من بآسوده دلی بساط عشرت و شادی در گوشة سرای ایمنی نگستردم.
…………………………………
5- اگــر ز مَــردُمِ هُشیـاری ،ای نصیحَتگــو
سخن به خاک میفکن، چرا که من مَستَم
موضوع بیت:فرزانگی و شیدایی در برابر هم
مضمون بیت: نصيحت و شنونده ي مست
معنی واژگان:مردم هشيار: اشخاص باهوش /نصيحت گو: پند دهنده/ سخن به خاک افکندن: سخن گفتن در جايي که انسان مي داند به سخنش گوش نمي دهند.
آرایه ها: تضاد در هشيار و مست / نوعی تضاد در نصيحت و سخن به خاک افکندن / تناسب در نصیحتگو و سخن
واج آرایی: تکرار حروف «ک»، «ن» و «م» در مصراع دوم.
معنی بیت: ای اندرزگو، اگر عاقلی گفتة خود را بیقدر مکن و آبروی سخن بر خاک مریز، چه من مستم و نصیحت نمی پذیرم.
…………………………………….
6- چگونه سَر ز خجالت بَرآورم بَرِ دوست
کــه خِدمَتی به سِزا بَرنَیامَد از دَستَم
موضوع بیت:تواضع و فروتنی (عاشق کار خود را به چیزی نمی گیرد)
مضمون بیت: شرمندگي عاشق
معنی واژگان:خجالت: شرمندگي/ سربرآوردن: سربلند کردن/ بر دوست: در مقابل معشوق/ بسزا: شايسته.
آرایه ها: تناسب در سر و دست
واج آرایی: تکرار حرف «ب»
معنی بیت: نمی دانم از شرمندگی چه سان در پیش دوست سربلند کنم که خدمتی شایسته نکرده ام.
………………………………
7- بسوخــت حافظ و آن یـارِ دِلنَواز نگفت
که مَرهَمی بفرستم که خاطِرَش خَستَم
موضوع بیت:عنایت (تمنای ترحم-تمنای عنایت)-دردو درمان
مضمون بیت: حافظ و معشوق جفاکار
معنی واژگان:بسوخت حافظ: دل حافظ سوخت و زندگيش تباه شد/ دلنواز: مشفق و مهربان/ مرهم: دواي زخم/ خستم: مجروح کردم/ خاطر: دل
آرایه ها: ترادف و تناسب در دل و خاطر / نوعي تناسب و نوعي تضاد در مرهم و خستن / نوعی تناسب و تضاد در سوختن و مرهم
واج آرایی: تکرار آوای «t» در مصراع دوم و هم چنین حرف «س»
معنی بیت: حافظ در غم عشق سوخت و آن معشوق دلآرام نگفت که چون دل عاشقش را به غم عشق آزردم، مرهمي براي تسکين درد او بفرستم تا آسوده خاطر گردد.
محصول بيت ــ حافظ سوخت و با اين حال آن يار دلنواز نگفت كه مرهمى برايش بفرستم چون كه خاطرش را من مجروح ساختهام: چون به درد مبتلايش نمودهام لااقل درمانش هم خودم بكنم.
…………………………………