• *غزل 310*

مـَرحَبا طایـِـر فَــرُّخ پِیِ فَــرخُنده پیام

  خِیرِ مَقدَم، چه خبر، یارکجا، راه کدام؟

1- مـَرحَبا طایـِـر فَــرُّخ پِیِ فَــرخُنده پیام

  خِیرِ مَقدَم، چه خبر، دوست کجا، راه کدام؟

2 – یا رب ایـن قافِلِـه را لُطفِ اَزَل بَـدرَقه باد

 که از او خَصم به دام آمد و مَعشوقه به کام

3- ماجِرای من و معشوق مرا پایان نیست

    هــر چه آغـاز نـدارد نَپَذیــرَد انـجام

گُل ز حَــد بـُـرد تَنَّعُــم، نَفَـسی رُخ بِنُمای

    سرو می‌نازد و خوش نیست، خدا را بِخَرام

4 -گُل ز حَــد بـُـرد تَنَّعُــم، نَفَـسی رُخ بِنُما

    سرو می‌نازد و خوش نیست، خدا را بِخَرام

5-  زُلفِ دلـدار چـو زُنّـار همـی‌فـرماید

      برو، ای شیخ که شد بر تنِ ما خِرقه حَرام

6 -مُرغِ روحَم که هَمی‌زَد زِ سَرِ سِدرِه صَفیر

    عاقِبَــت دانـة خالِ تــو، فکندش در دام

چشمِ بیمارِ مرا خواب نه درخور باشد

     مَن لَهُ یُقبِلُ داءٌ دَنَــفٌ کـَـیفَ یَنام

7 – چشمِ بیمارِ مرا خواب نه درخور باشد

     مَن لَهُ یَقتـُلُ داءٌ دَنَــفٌ کـَـیفَ یَنام

تو تَرَحُم نکنی بر منِ بیدِل، گفتم

      ذاکَ دعوایَ وَ ها اَنتَ و تِلکَ الاَیّام

8 -تو تَرَحُم نکنی بر منِ مُخلِص، گفتم

      ذاکَ دعوایَ وَ ها اَنتَ و تِلکَ الاَیّام

9 – حافظ ار مِیل به ابروی تو دارد، شایـد

    جای در گوشة مِحراب کنند اَهلِ کلام

              ****************

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات (بحر رمل مثمن مخبون مقصور)

1- مـَرحَبا طایـِـر فَــرُّخ پِیِ فَــرخُنده پیام

  خِیرِ مَقدَم، چه خبر، دوست کجا، راه کدام؟

موضوع بیت:نفحات ربّانی (پیام گیری از کوی دوست)

مضمون بیت: طلب خبر از دوست

معنی واژگان:مرحبا: آفرين بر، خوش آمدي/طاير: پرنده/ فرّخ پي: خوش قدم/ فرخنده پيام: خوش خبر، خجسته پيغام/ خيرمقدم: خوش آمدي، قدومت توأم با خير و خوشي و مبارک باشد.

آرایه ها: نوعی هماهنگی در فرخ و فرخنده، /نوعی هماهنگی در پي و پيام

واج آرایی: تکرار حرف «خ» و آواي «آ»

معنی بیت: ای پرنده ی مبارک قدم و خجسته پیغام خانه بر تو گشاده باد و خوش آمدی، خبر چیست، یار کجاست و راه رسیدن به او کدام است؟

…………………………………..

2 – یا رب ایـن قافِلِـه را لُطفِ اَزَل بَـدرَقه باد

 که از او خَصم به دام آمد و مَعشوقه به کام

موضوع بیت:دعا(دعا در حق عاشقان  )

مضمون بیت: لطف ازل

معنی واژگان:يارب: خدا کند که/ قافله: کاروان/ بدرقه: کسي يا کساني که همراه کاروان مي روند تا کاروان را از راهزنان محافظت کنند/ لطف ازل: مهرباني ذات پروردگار/ خصم: دشمن/ کام: آرزو

آرایه ها: تناسب در قافله و بدرقه و خصم و دام / نوعی جناس در دام و کام /نوعی تضاد در  خصم و معشوقه

واج آرایی:تکرار حرف «ل» در مصراع اوّل و حرف «م» در مصرع دوم

معنی بیت: پروردگارا، لطف دیرینه ی تو نگاهبان این کاروان باشد، چه از یمن بازگشت این قافله دشمن گرفتار شد و یار به مراد دل عاشق گشت و سازگاری نمود.

…………………..

3- ماجِرای من و معشوق مرا پایان نیست

    هــر چه آغـاز نـدارد نَپَذیــرَد انـجام

موضوع بیت:عشق (دوام عشق )

مضمون بیت: عشق ازلي و ابدي

معنی واژگان:ماجري: آنچه جريان داشت، داستان، قصّه، جدال و بحث و گفتگو (که اگر در اين بيت به معناي اخير باشد مقصود نياز عاشق و ناز معشوق است) و در هر حال مقصود از عشق بي آغاز عشق ازلي و حقيقي است/ انجام: پايان.

آرایه ها: تضاد یا طباق در آغاز و انجام و آغاز و پايان.

واج آرایی: تکرار آواي «آ»، تکرار حرف «ن» و «د» در مصراع دوم

معنی بیت: سرگذشت عشق من با خدا، محبوب ازلی پایان ناپذیر است، چه هر چیز ازلی باشد، ابدی است، مقصود آن است که حسن و لطف ایزدی بیکران است و آغاز و انجام آن در تصور نمی گنجد و عشق سلسله ی موجودات نسبت به موجد حقیقی پایانی ندارد.

…………………………….

4 -گُل ز حَــد بـُـرد تَنَّعُــم، نَفَـسی رُخ بِنُما

    سرو می‌نازد و خوش نیست، خدا را بِخَرام

موضوع بیت:عنایت (طلب دیدار)

مضمون بیت: چهره و قد يار

معنی واژگان:حدّ: اندازه/تنعم: تکبّر و خودنمايي و خود را زيبا و سرشار از نعمت نشان دادن/ نفسي: لحظه اي/ رخ: چهره/ بنما: نشان ده /خوش نيست: دلپذير و جالب توجه نيست/ خدا را: براي خدا/ بخرام: با ناز و عشوه و قدم زنان و آهسته بيا.

قواعد: تنعم: مصدر باب تفعل

آرایه ها: تناسب در گل با رخ نمودن /تناسب در  سرو /تشبيه تفضيل و مضمر يعني چهره ي يار بهتر از گل و قدّ يار بهتر از سرو است/تشخیص در «ز حد برد تنعم»ِ گل و خرامیدن سرو وجود دارد.

واج آرایی: تکرار حرف «ر» و «خ»

معنی بیت: گل نازپروردگی و خود نمایی از اندازه بیش کرد، یک نفس چهره عیان نما تا شرمساری برد، سرو می بالد و ناز می کند ولی پسند خاطر ما نیست، تو را به خدا بناز و روان شو و قامت برافراز.

…………………………..

5-  زُلفِ دلـدار چـو زُنّـار همـی‌فـرماید

      برو، ای شیخ که شد بر تنِ ما خِرقه حَرام

موضوع بیت:پیرواستاد(اطاعت بی چون و چرا از پیر)

مضمون بیت: عشق و تکليف

معنی واژگان:دلدار: محبوب، معشوق/ زنّار: کمربندي که در ابتدا زردشتيان در حين عبادت به کمر خود مي بستند و آن را به فارسي «کُشتي» مي گفتند، سپس مسيحيان اين رسم را از زردشتيان اقتباس کردند/ خرقه: لباس دوخته شده از پار هاي پارچه که معمولاً صوفيان بر تن مي کنند.

آرایه ها: شکل زلف همچون زنّار است. (تشبيه مضمر)/نوعی تضاد در  زنّار و خرقه /تشخیص در زلف زنّار فرماییدن وجود دارد.

معنی بیت: چون گیسوی یار به ما فرمان می دهد که زنار کفر بر میان ببندیم و از هر چیز به جز عشق چشم بپوشیم؛ پس ای فقیه ما را رها کن که خرقه ی پیشوایی دین بر پیکر کافر عشق نشاید و راست نیاید.

…………………………………….

6 -مُرغِ روحَم که هَمی‌زَد زِ سَرِ سِدرِه صَفیر

    عاقِبَــت دانـة خالِ تــو، فکندش در دام

موضوع بیت:هبوط(هبوط به دنبال یافتن خال یار)

مضمون بیت: خال يار

معنی واژگان: سدره: مقصود درخت سدرة المنتهي است که گويند در پايان جهان مادّي قرار دارد. نیز نگاه کنید به غزل 37 بیت (4)/  صفير: صداي مرغ آواز

قواعد:مرغ روح: اضافه ي تشبيهي يعني روان به مرغ تشبيه شده است/ دانه ي خال: اضافه ي تشبيهي است يعني خال معشوق به دانه تشبيه شده است.

 آرایه ها:تناسب در مرغ و صفير و دانه و دام /تشخیص در به دام افکندنِ خال قابل توجه است.

واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آواي «s» در مصراع اوّل و تکرار آواي «ت» و «د» و نزدیکی مخرج آن ها در مصراع دوم

معنی بیت: طایر جان علوی من که در آسمان هفتم بر بالای شاخه ی سدرة المنتهی آواز می خواند، سرانجام به هوای دانه ی خال مشکین تو ای محبوب در بند عشق گرفتار آمد و به دام گاه گیتی پای نهاد.

……………………………..

7 – چشمِ بیمارِ مرا خواب نه درخور باشد

     مَن لَهُ یَقتـُلُ داءٌ دَنَــفٌ کـَـیفَ یَنام

موضوع بیت:آگاهی (خواب بر عاشقان حرام است)

مضمون بیت:بی خوابی عاشق

معنی واژگان: داء: درد/ دنف: بيماري دايمي و مزمن.

آرایه ها: تناسب درچشم و خواب /صنعت ملمع در بیت به کار رفته است.

واج آرایی: تکرار حرف «خ» در مصراع اول و «ن» در مصراع دوم

معنی بیت: خواب و آسایش با دیده ی بیمار و خمارآلود من سازگاری ندارد، کسی که وی را دردی کشنده است، چگونه دیده بر هم تواند نهاد، سعدی گوید:

شب دراز نخسبم که دوستان گویند

                  به سرزنش عجباً للمُحِبّ کیفَ یَنام

……………………………

8 -تو تَرَحُم نکنی بر منِ مُخلِص، گفتم

      ذاکَ دعوایَ وَ ها اَنتَ و تِلکَ الاَیّام

موضوع بیت:عنایت (طلب عنایت دیدار)

مضمون بیت:حدیث عشق

معنی واژگان: مخلص: ساده و بي ريا/ ذاک: اسم اشاره، آن/ دعواي: ادّعا و خواست من/ ها: حرف تنبيه، اينک/ تلک: اسم اشاره، اين.

آرایه ها: صنعت ملمع در بیت به کار رفته است.

واج آرایی: تکرار آوای «ت»

معنی بیت: گفتم بر من که عاشق صادقم، بخشایش نمی آوری. ادعای من این است و این تویی که بی مهری و این روزگار من است؛ این نوع غزلها را که مصراعی یا بیتی تازی با ابیات فارسی درآمیزد ملمع گویند.

………………………………..

9 – حافظ ار مِیل به ابروی تو دارد، شایـد

    جای در گوشة مِحراب کنند اَهلِ کلام

موضوع بیت:حافظ و ابروی یار

مضمون بیت: ابروي يار و حافظ

معنی واژگان:شايد: شايسته است، چندان بعيد نيست/ اهل کلام: اهل سخن/ کساني که با کلام سر و کار دارند (در اينجا کلمه ي کلام به معني علم کلام نيست اگرچه حافظ از طريق کتاب «مواقف» واقف علم کلام است، معمولاً شعر ابرو را به محراب تشبيه مي کنند، زيرا انحناي بالاي محراب شبيه ابروست.

آرایه ها:تناسب در ميل و ابرو و گوشه و محراب

واج آرایی: تکرار حرف «ر»

معنی بیت: اگر حافظ گرایشی به محراب ابروی تو دارد، شایسته است، چه اهل کلام (ادیبان و متکلمان) در زاویه ی محراب مساجد معتکف شوند و به درس و بحث پردازند؛ از اینجا روشن می شود که مسجد هم جایگاه عبادت و هم محل تدریس بوده است.

…………………………..

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا