- غزل شماره 3
1- اگر آن تُرکِ شیرازی به دَست آرَد دلِ ما را
به خالِ هِندویَش بَخشَم سَمَرقَند و بُخارا را
2- بِدِه ساقی مَیِ باقی که در جَنَّت نخواهی یافت
کِنـارِ آبِ رُکـن آبـــاد و گُلگَشتِ مُصَلّا را
3- فَغان کاین لولیانِ شوخِ شیرین کارِ شَهرآشوب
چُنان بُردَند صبر از دل که تُرکان خوانِ یَغما را
4- زِ عشقِ ناتمـــامِ ما جَمـالِ یـار مُستَغنی است
به آب و رنگ و خال وخَط، چه حاجت ، رویِ زیبا را؟
5- من از آن حُسنِ روزاَفزون که یوسف داشت دانستم
که عِشـق از پَـردة عِصمَت، بـُرون آرد زَلیـــخا را
6- اگر دُشنام فَرمائی و گر نَفرین ،دُعا گویم
جوابِ تلخ میزیبَد لَبِ لَعلِ شَکَرخــا را
بَدَم گُفتی و خُرسَندَم عَفاکَ الله نکو گفتی
جوابِ تلخ میزیبَد لَبِ لَعلِ شَکَرخــا را
7- نَصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جـــوانانِ سعــادتمنـــد، پَنـــدِ پیـــرِدانـــا را
8- حَدیــث از مُطرِب و مَی گو و رازِ دَهر کمتر جو
که کَس نَگشود و نَگشایَد به حِکمَت این مُعَمّا را
9- غَزَل گُفتیّ و دُرّ سُفتی بیا و خوش بِخوان حافظ
کـــــه بر نَظـــمِ تــو افشاند فَلَک عِقدِ ثُرَیّا را
*********************************
وزن غزل: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (بحر هزج مثمن سالم)
1- اگر آن تُرکِ شیرازی به دَست آرَد دلِ ما را
به خالِ هِندویَش بَخشَم سَمَرقَند و بُخارا را
موضوع بیت:جانفشانی در راه معشوق
مضمون بیت: ترک شيرازي
معنی واژگان: تُرک: به معني زيبارو با اشاره به اصلِ معني ترک/ دل به دست آوردن: راضي کردن/ هندو: در اينجا به معني سياه است/ سمرقند و بخارا: دو شهر از شهرهاي ترکستان قديم که قسمتي از ايران بوده است و اکنون از شهرهاي ازبکستان به حساب مي آيد، اين دو شهر مورد علاقه ي تيمور ترک بوده است «که او همه ي جهان را خراب مي کرد تا سمرقند و بخارا را آباد کند»
آرایه ها: تناسب در ترک و هندو/تناسب در ترک و سمرقند و بخارا /تناسب در به دست آوردن و بخشيدن /هندو: مجازاً بمعنی مشکین و سیاه/ترک: کنایه از معشوق زیباست.
واج آرایی: تکرار آواي «آ»
معنی بیت: اگر دلبر زیبای شیرازی از ما دلجوئی کند و مهربانی نماید، دو شهر بزرگ سمرقند و بخارا را بر خال مشکینش نثار میکنم.
…………………………………………………………………..
2- بِدِه ساقی مَیِ باقی که در جَنَّت نخواهی یافت
کِنـارِ آبِ رُکـن آبـــاد و گُلگَشتِ مُصَلّا را
موضوع بیت:غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: غنيمت دانستن دَم و خوشباشي
معنی واژگان:ساقي: آن که در مجلس شراب، باده پيمايي مي کند و به مي خواران شراب تقديم مي دارد/ مي باقي: شرابي که باقي مانده است/ جنّت: بهشت/ آب رُکن آباد: جوي يا نهر رکن آباد در شهر شيراز/ گلگشتِ مصلا: گردشگاهي بوده در شيراز/ گويا دانشمند فقيد استاد مجتبي مينوي اين کلمه را «گلکِشت» مي دانستند.
آرایه ها: جناس درساقي و باقي
واج آرایی: تکرار آواي «آ»
محصول بيت ـ اى ساقى بيار ميى كه باقى مانده است. چه حتى در جنت هم صفا و طراوت چشمه ركنآباد و گردشگاه مصلى را پيدا نخواهى كرد، زيرا جنت اعلاست و هيچگونه شباهت به دنيا ندارد، پس اين سخن خواجه حقيقت است نه مجاز
معنی بیت: اي ساقي، ته جام و دُرد شراب را بده تا بنوشيم و مست شويم که کنار آب رکناباد و گل گشت مصلّا را حتّي در بهشت نيز نخواهي يافت.
………………………………………………………………….
3- فَغان کاین لولیانِ شوخِ شیرین کارِ شَهرآشوب
چُنان بُردَند صبر از دل که تُرکان خوانِ یَغما را
موضوع بیت: تجلی(تجلی جمالی معشوق )
مضمون بیت: زيبارويان شهرآشوب
معنی واژگان:فغان: فرياد، طلب کمک/ لوليان: کوليان که طايفه اي هستند که آواره ي شهرها هستند و مرز و محدوده اي نمي شناسند. (اينان زيبايي وحشي و دست نخورده اي دارند که شهرنشينان را به خود جلب مي کند)/ شوخ: بي پروا/ خوان يغما: در ميان طايفه اي از ترکان رسم بوده است که اگر براي آنان سفره اي مي انداختند علاوه بر غذاها سفره و وسايل و ظرفها را هم غارت مي کرده اند و مي برده اند و هيچ باقي نمي گذاشته اند
قواعد: در مصراع اول تنسيق الصفات وجود دارد يعني چند صفت براي يک موصوف آمده است.
آرایه ها: لولیان در اینجا مجازاً بمعنی شاهد سرودگوی و زیباروی بکار رفته است
واج آرایی: تکرار حرف «ش» در مصراع اوّل/ تکرار حروف «ر» و «ن» و آواي «آ»
معنی بیت: فریاد که این زیبایان سرودگوی، دلیر در دلبری شیرین حرکات و غوغاگر شکیب از دلها ربودند بدانگونه که ترکان در مهمانی پادشاه ترکستان دست بتاراج و یغمای اسباب خوان میزدند؛ در یکی از قبایل ترک رسم بوده است که در ضیافت پادشاه پس از تناول غذا میهمانان اجازه داشتند که اسباب زرینه و سیمینه خوان را بیغما برند، سعدی گوید:
دل سعدی و جهانی بدمی غارت کرد
همچو نوروز که برخوان ملک یغما بود
………………………………………………………………
4- زِ عشقِ ناتمـــامِ ما جَمـالِ یـار مُستَغنی است
به آب و رنگ و خال وخَط، چه حاجت ، رویِ زیبا را؟
موضوع بیت:خداوند (خداوند بی نیاز)
مضمون بیت: بي نيازي جمال يار
معنی واژگان: ناتمام: ناقص/ جمال: زيبايي/ مستغني: بي نياز/ آب و رنگ: جلوه و جلا، سُرخاب و سرمه و وسمه و امثال آن/ خال و خط: مقصود خال و خطِّ مصنوعي است که آرايشگران براي زيبا کردن چهره ايجاد مي کنند
قواعد: مستغنی: اسم فاعل از استغناء
آرایه ها: عشق ناتمام به آب و رنگ و خال و خط تشبيه شده است/ ترادف ملیح درخال و خط
واج آرایی: تکرار آواي «آ» در مصراع اول.
معنی بیت: حسن جانان که در کمال است، از عشق ورزی ناقص و توصیف نارسای ما بی نیازست، چنانکه چهرة دلفریب را احتیاجی باسباب آرایش ( آب و رنگ و خط و خال) نیست و بخود زیباست.
…………………………………………………………………….
5- من از آن حُسنِ روزاَفزون که یوسف داشت دانستم
که عِشـق از پَـردة عِصمَت، بـُرون آرد زَلیـــخا را
موضوع بیت: تجلی (تجلی جمال)
مضمون بیت: زيبايي يار و ناشکيبايي عاشق
معنی واژگان:حُسن: زيبايي/ روزافزون: آنچه هر روز بيش از روز پيش مي شود/ يوسف: فرزند حضرت يعقوب (ع) که مظهر زيبايي شده است/زليخا: زنِ عزيز مصر و عاشق يوسف (تلفظ اصلي نام اين زن زَليخا بر وزن مسيحاست)
قواعد: پرده ي عصمت: (اضافه ي تشبيهي) يعني پاکدامني به پرده تشبيه شده است.
آرایه ها: در بيت اشاره است به داستان يوسف و زليخا و گذشتن يوسف از پرده هاي متعدد و تعقيب زليخا او را و پاره شدن پيراهن يوسف و … (تلميح)/ تناسب درحسن و يوسف و عشق و پرده و زليخا
واج آرایی: تکرار حرف «ز» و آوای «s» و حرف «ر» در مصراع دوم.
معنی بیت: چون زیبائی یوسف برخلاف دیگر صاحبان جمال هر روز در افزایش بود، یقین کردم که پرهیز و خودداری زلیخا از عشق با حسن یوسف پهلو نتواند زد و رازش از پرده برون خواهد افتاد؛ چه هرچند حسن بیشتر باشد شیفتگی و بیقراری عاشق افزونترست.
…………………………………………………………………….
6- اگر دُشنام فَرمائی و گر نَفرین ،دُعا گویم
جوابِ تلخ میزیبَد لَبِ لَعلِ شَکَرخــا را
موضوع بیت: مقام تسلیم – عنایت (عنایت از راه توبیخ)
مضمون بیت: توجه معشوق
معنی واژگان:دشنام: فحش، سخنِ بد/ نفرين: دعاي بد/ مي زيبد: زيباست، مناسب است، زيبنده است. لعل: سُرخ، گلگون/ شکرخا: شيرين،آنکه شکر خورد
قواعد: اگر: در اینجا حرف ربط برای تسویه و شرط معادل چه/ شکرخا: صفت مرکب فاعلی
آرایه ها: تضاد در نفرين و دعا /تضاد در تلخ و شکرخا / تناسب دردشنام و نفرين / تناسب در فرمودن و گفتن و جواب و لب
واج آرایی: تکرار حرف «ل» در مصراع دوم
معنی بیت: چه ناسزاگوئی و چه لعنت فرستی من برای تو دعای خیر میکنم.
……………………………………………………………………..
7- نَصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جـــوانانِ سعــادتمنـــد، پَنـــدِ پیـــرِدانـــا را
موضوع بیت:نصیحت و پند پذیری
مضمون بیت: پندپذيري جوانان خوشبخت
معنی واژگان:جانا: اي که چون جان من عزيز هستي/ سعادتمند: خوشبخت
آرایه ها: تضاد درپیر و جوان /تناسب در پند و نصیحت
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
محصول بيت ـ اى جان من نصيحت بشنو، زيرا جوانان سعادتمند نصايح پير دانشمند را از جان بيشتر دوست دارند
معنی بیت: اي عزيز، نصيحت مرا گوش کن، زيرا جوانان سعادتمند و خوشبخت پند پير دانا را بيش از جان دوست دارند.
چنگِ خميده قامت مي خواندت به عشرت
بشنو که پندِ پيران، هيچت زيان ندارد
(غزل 5 / 126)
………………………………………………………………..
8- حَدیــث از مُطرِب و مَی گو و رازِ دَهر کمتر جو
که کَس نَگشود و نَگشایَد به حِکمَت این مُعَمّا را
موضوع بیت:خداوند (علم نامحدود الهی و جهل بی پایان انسانها)
مضمون بیت: معماي حل نشدني راز دهر ،خوشباشي.
معنی واژگان:مطرب: رامشگر و آواز خوان و نوازنده/ مي: شراب/ رازِ دهر: سرّ روزگار، سرّ جهان هستي/ کمتر جو: در معني منفي است يعني جستجو مکن/ حکمت: فلسفه و دانش/ معمّا: گرهِ کورِ معنوي/ سخن پوشیده/حدیث:سخن
قواعد: کمترجو: کمتر قید تقلیل است ولی در اینجا مفید نفی مطلق است/معمّا: اسم مفعول از تعمیه، مصدر باب تفعیل
آرایه ها: رازِ دهر به معما تعبير شده است /تناسب در راز و معمّا
واج آرایی: تکرار حروف «ت» و «د» و نزدیکی مخرج آن ها.
محصول بيت ـ سخن از مطرب و مى گو و خيال آگهى از اسرار افلاك و عناصر را بهكل ترك كن. زيرا تاكنون كسى نتوانسته و هيچكس نيز نخواهد توانست اين معما را با علم حكمت حل كند. فقط حقتعالى است كه از اسرار دهر مطلع است و بس.
معنی بیت: از مي و مطرب و مستي سخن بگو و کمتر در پي گشودن اسرار آفرينش باش، زيرا کسي تا حال با عقل و دانايي نتوانسته است معمّاي هستي را حل کند و بر آن آگاهي يابد.
بيا تا در ميِ صافيت رازِ دهر بنماييم.
به شرطِ آنکه ننمايي به کج طبعانِ دل کورش
(غزل 3 / 278)
بدين شکرانه مي بوسم لبِ جام
که کرد آگه ز رازِ روزگارم
(غزل 4 / 323)
…………………………………………………………..
9- غَزَل گُفتیّ و دُرّ سُفتی بیا و خوش بِخوان حافظ
کـــــه بر نَظـــمِ تــو افشاند فَلَک عِقدِ ثُرَیّا را
موضوع بیت: حافظ و شعر او
مضمون بیت: شعر حافظ و جايزه ي او
معنی واژگان:دُر سفتن: سخن دقيق و نکته ي باريک گفتن/ عِقد: گردن بند/ ثريّا: مجموعه ي ستارگاني است که به شکل گردن بند يا خوشه ي انگور در کنار آسمان در سمت شمال قرار دارد و به فارسي به آن پروين مي گويند/ يکي از دلايلي که شمس الدين محمد ملقب به حافظ شده است خوش آوازي او بوده است، زيرا در زمان قديم شخص خوش آواز را حافظ و خوش آوازي را حافظي مي گفتند و حافظ شيرازي در چند جا به خوش آوازي خود اشاره کرده است/ و: یا
قواعد: عقد ثریا:اضافه ي تشبيهي، و: حرف ربط
آرایه ها: تناسب در نظم و عِقد و افشاندن
واج آرایی: تکرار حرف «ف»
معنی بیت: ای حافظ ترانة عاشقانه سرودی یا مروارید سوراخ کردی و برشته کشیدی؛ بیا بشادی بخوان که فلک گردن بند پروین را بصله نثار سخن منظوم تو میکند..