• *غزل 285*

1- در عَهدِ پادشاهِ خَطابَخــشِ جُـرم پوش

           حافظ قَرابه کَش شد و مُفتی پیاله نوش

2- صـوفی ز کُنجِ صومعه با پایِ خُم نشست

           تا دید مُحتَسِب که، سَبو می‌کشد به دوش

احوالِ شیخ و قاضی و شُربِ مُدامِشان

           کـردم سؤال صُبحـدَم از پیرِ مَی فروش

3- احوالِ شیخ و قاضی و شُربُ الیَهودِشان

           کـردم سؤال صُبحـدَم از پیرِ مَی فروش

 4- گفتا: نه گُفتَنیست سخن، گرچه مَحرَمی

            درکَش زبان و پَرده نِگَه دار و مَی بنوش

5- ساقی بَهــار می‌رســد و وجــه مـَی‌  نماند

           فِکری بکن که خونِ دل آمَد زِ غَم به جوش

 6- عشق است و مُفلِسیّ و جَوانی و نوبهار

            عُذرَم پذیر و جُرم به ذیلِ کَرَم بپوش

تا چند هَمچو شمع، زبان آوری کُنی

           پـروانة مُراد رَسَد حافِظا، خموش

 7- تا چند هَمچو شمع، زبان آوری کُنی

           پـروانة مُراد رسید ای مُحِب، خموش

8- ای پادشاهِ صورَت و معنی که مثلِ تو

           نادیده هیچ دیده و نَشنیده هیچ گوش

 9-چندان بمان که خرقة اَزرَق کند قبول

           بَخــتِ جوانَـت از فَلَکِ پیرِ ژِنده پوش

***************************

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات( بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور)

1- در عَهدِ پادشاهِ خَطابَخــشِ جُـرم پوش

           حافظ قَرابه کَش شد و مُفتی پیاله نوش

موضوع بیت:خداوند و غفران او – تکلیف (انسان فراری از تکلیف )

مضمون بیت: زمان شاه شجاع و شادي و مستي

معنی واژگان:عهد: روزگار، زمان/ جرم: گناه/ قرابه کش: کسي که شيشه هاي شراب را حمل مي کند، باده خوار/ مفتي: فتوادهنده، مقصود فقيه شهر است/ پياله نوش: شرابخوار

قواعد: قرابه کش: صفت مرکب فاعلی، مسند

آرایه ها: تناسب در خطا بخش و جرم پوش /تناسب در قرابه کش و پياله نوش

 واج آرایی:تکرار حرف «ش» و آواي «آ»

 معنی بیت: در روزگار شهریاری که از گناه بی قصد زیردستان درمیگذرد و بر گناه عمدی بندگان پرده عفو میکشد، حافظ شیشه شراب بر دوش میکشد و فقیه ساغر مینوشد. از حافظ بایهام از بردارندة کتاب خدا ( حافظ قران) مقصودست.

……………………………..

2- صـوفی ز کُنجِ صومعه با پایِ خُم نشست

           تا دید مُحتَسِب که، سَبو می‌کشد به دوش

موضوع بیت:تکلیف (انسان فراری از تکلیف )

مضمون بیت: صوفي و محتسب در عهد شاه شجاع

معنی واژگان:کنج صومعه: گوشه ي خانقاه/ با پاي خم: در پاي خمره ي شراب/ محتسب: امر و نهي کننده ي شرعي در شهر مخصوصاً کسي که شرابخواران را حدّ شرعي مي زند/ سبو به دوش کشيدن: خادم ميخانه شدن و به شرابخواران خدمت کردن

قواعد: با: حرف اضافه برای ظرفیت بمعنی در

آرایه ها: نوعی تضاد در صوفي با پاي خم نشستن /نوعی تضاد در  محتسب با سبو به دوش کشيدن / تناسب درکنج و پاي /تناسب در خم و سبو / تضاد در صومعه و پاي

واج آرایی: تکرار آواي «s»

معنی بیت: همینکه پشمینه پوش دریافت که پاسبان شرع یا بازدارنده از منکر خود کوزه باده بر دوش میبرد و میگساری میکند، او هم خانقاه را رها کرد و در پای خم زانو زد  و مقیم میکده شد.

……………………………

3- احوالِ شیخ و قاضی و شُربُ الیَهودِشان

           کـردم سؤال صُبحـدَم از پیرِ مَی فروش

موضوع بیت:پیر(پیرمی فروش واقف اسرار)

مضمون  ابیات: شيخ و قاضي

معنی واژگان:احوال: حالات و اعمال/ شيخ: نماينده ي (دروغين) شرع/ شرب اليهود: پنهان شراب خوردن، آشاميدن مسکرات مختلف درهم و با هم، آشاميدن با پلشتي و کثافت، خوردن مال مردم بر خلاف شرع، غارت کردن مال غير، کثافت کاري.

آرایه ها: تناسب در شرب و مي فروش

معنی  بیت: دربارة چگونگی حال عالم و داور دین و می نوشیدن پنهانی آنان از پیر میکده پرسیدم، پاسخ داد:

4- گفتا: نه گُفتَنیست سخن، گرچه مَحرَمی

            درکَش زبان و پَرده نِگَه دار و مَی بنوش

 موضوع بیت:پیر(پیرمی فروش واقف اسرار)

مضمون  ابیات: شيخ و قاضي

معنی واژگان: نگفتني است: گفتني نيست (از بس بد و ناهنجار است)/ محرم: آشنا و رازدار/ درکش زبان: خاموش باش/ پرده نگه دار: پرده دري مکن/ شيخ و قاضي زمان از ديدگاه حافظ

آرایه ها: تناسب در گفتا و گفتني و سخن و زبان /تناسب در زبان درکشيدن و پرده نگهداشتن

معنی  بیت: هرچند تو رازداری، نمیتوان از این مطلب سخنی گفت. خاموش بمان و پرده پوشی کن و ساغر بگیر.

………………………………

5- ساقی بَهــار می‌رســد و وجــه مـَی‌  نماند

           فِکری بکن که خونِ دل آمَد زِ غَم به جوش

موضوع بیت:عنایت (تمنای بادۀ تجلی از ساقی در فصل باده نوشی)

مضمون بیت: بهار و شراب

معنی واژگان:وجه: پول، زر و سيم/ خون دل به جوش آمدن: کلافه شدن، عصباني شدن

معنی بیت: ای ساقی ( نوشگر)، فصل بهار فراز آمد و سیم و زری برای خرید باده فراهم نیست؛ تدبیری کن که خون دلم از هیجان اندوه مانند خم می جوش برآورد.

……………………………..

6- عشق است و مُفلِسیّ و جَوانی و نوبهار

            عُذرَم پذیر و جُرم به ذیلِ کَرَم بپوش

موضوع بیت:خداوند و غفران او (توسل به دامن عفو الهی )

مضمون بیت: بهار و عشق و جواني و تهيدستي

معنی واژگان:مفلسي: تهيدستي/ عذر: پوزش، بهانه/ جرم: گناه/ ذیل کرم: دامن جامة جوانمردی و بخشایش

قواعد: ذيل کرم: اضافه تشبيهي است يعني کرم (بزرگواري و بخشايش) به دامن لباس تشبيه شده است که چيزي را در زير آن پنهان مي کنند و مي پوشانند

آرایه ها: ذيل کرم: استعارة مکنیه

واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z»

معنی بیت: اگر در آغاز بهار بحکم جوانی با تنگدستی عشق میورزم، مرا معذور بدار و بر گناه من بجوانمردی پرده پوش باش.

…………………………

7- تا چند هَمچو شمع، زبان آوری کُنی

           پـروانة مُراد رسید ای مُحِب، خموش

موضوع بیت:ادب(ادب مرید در برابر مراد)

مضمون بیت: وصال و خاموشي

معنی واژگان:تا چند: تا کي و تا چه اندازه/ زبان آوري: خوش سخني، اشاره است به شعله ي شمع که آن را زبان شمع مي گويند و روشني آن را و نورافشاني آن را به زبان آوري تعبير کرده است/ پروانه ي مراد: اجازه و رخصت کامیابی، دراینجا بایهام از پروانه معنی بعید آن قصد شده است در ضمن بمناسبت معنی قریب پروانه صنعت مراعات نظیر نیز منظور شده است/اجازه ي وصال دلدار که آرزوي عاشق است/ با اشاره به پروانه عاشق معروف شمع (ايهام تناسب)/ محبّ: عاشق صادق

قواعد: محب: در عربی اسم فاعل است از باب افعال و حرف آخر آن مشدد است ولی در سیاق فارسی گاه مخفف تلفظ میشود

آرایه ها: تناسب در شمع و پروانه و زبان آوري/ نوعی تضاد در شمع و خموش

معنی بیت: تا کی شمع سان همه زبانی و سخن میگوئی. اجازه و رخصت کامیابی بتو داده شد، ای عاشق، دم درکش و بکار خود بپرداز.

…………………………..

8- ای پادشاهِ صورَت و معنی که مثلِ تو

           نادیده هیچ دیده و نَشنیده هیچ گوش

موضوع بیت:ولایت (ولی بی همتا)

معنی واژگان:صورت و معني: ظاهر يعني عالم مادي و باطن يعني عالم معنوي/ ناديده: نديده است

آرایه ها: تناسب در صورت يعني ظاهر با ديده /تناسب در  معني يعني باطن با گوش

…………………………………………………………

 9-چندان بمان که خرقة اَزرَق کند قبول

           بَخــتِ جوانَـت از فَلَکِ پیرِ ژِنده پوش

 موضوع بیت:دعا(دعای مرید  برای دوام مراد)

مضمون ابیات: دعاي طول عمر براي شاه

معنی واژگان: چندان: آنقدر، آن اندازه/ خرقه ي ازرق: لباس درويشي به رنگ کبود که پوشش صوفيان راستين بوده است/ فلک پير ژنده پوش: آسمان که به جهت قدمتش پير است و به جهت ابرهاي پراکنده اش ژنده پوش است

قواعد: ازرق: صفت خرقه

آرایه ها: رسم صوفيان راستين چنين بوده است که در آخر عمر خويش خرقه ي درويشي خود را به صوفي جواني مي پوشانيده اند و او را به اين ترتيب جانشين خود مي ساخته اند بيت نهم اشاره به اين مطلب است و در ضمن دعايي است که حافظ در حق شاه شجاع مي کند که عمر او را از عمر فلک نيز بيشتر مي خواهد (شريطه)/تناسب در خرقه و ژنده / تضاد در جوان و پير

واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ب» و «پ»

معنی ابیات: ای شهریار این جهان و  جهان حقیقت که چشمی مانند تو ندیده و گوش نظیر اوصاف ذات کریم تو از کسی نشنیده، آنقدر زندگانی تو دراز باد که بخت بلند و پیروزمند تو خرقة کبود آسمان را بپذیرد و در جاودانگی جانشین پیر فلک شود؛ در ضمن تلمیحی دارد بآداب سپردن پیر خرقة ارشاد را بجانشین خود.

……………………………….

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا