*غزل 248 *
1- ای صَبا نَکهَتی از کویِ فُلانی به من آر
زار و بیمارِ غَمَم، راحَـتِ جانی به من آر
2- قَلبِ بیحاصلِ ما را بـِـزَن اِکســیـرِ مُراد
یَعنی از خاکِ درِ دوست نشانی به من آر
در کَمینگاهِ نَظَر، با دِلِ خویشَم جَنگ است
ز ابروی و غَمزة او تیــر و کمانــی به من آر
3- در کَمینگاهِ نَظَر، با دِلِ خویشَم جَنگ است
ز ابرو و غَمزة او تیــر و کمانــی به من آر
در غَریبی و فِراق و غمِ دل پیر شدم
ساغری مَی ز کفِ تازه جوانی به من آر
4- در غَریبی و فِراق و غمِ دل پیر شدم
ساغرِ مَی ز کفِ تازه جوانی به من آر
5- مُنکران را هم از این مَی دو سه ساغَر بِچِشان
وگــر ایــشان نَسـِـتانَند رَوانــی به مــن آر
6-ساقیا، عِشرَتِ امـروز به فردا مَفِکَــن
یا ز دیوانِ قَضا، خَطِّ اَمانی به من آر
دلم از پَرده بشد دوش چو حافظ میگفت
ای صبا، نَکهَتی از کـویِ فُلانی به من آر
7- دلم از دست بشد دوش چو حافظ میگفت
کای صبا، نَکهَتی از کـویِ فُلانی به من آر
وزن غزل:فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات(بحر رمل مثمن مخبون مقصور)
1- ای صَبا نَکهَتی از کویِ فُلانی به من آر
زار و بیمارِ غَمَم، راحَـتِ جانی به من آر
موضوع بیت: :خبر(خبرازیار)-نفحات ربانی
مضمون بیت: آرزوي بوي خوش معشوق يا بوي خاک کوي معشوق
معنی واژگان:صبا: بادي که از طرف شمال يا مشرق مي وزد و پيام آور ميان عاشق و معشوق است/ نکهت: بوي خوش/ فلاني: از مبهمات است اما در اينجا کنايه اي آشکارتر از تصريح است يعني معشوق من که تو هم اي باد صبا او را مي شناسي/ زار: ناراحت و نالان/ راحت جان: آنچه جان را به آسايش و آسودگي مي رساند
قواعد: فلانی: گاه ضمیری است که جانشین اسم می شود خواه اسم معرفه باشد یا نکره ، در اینجا کنایه از معشوق است .
آرایه ها: تناسب در صبا و نکهت و کوي و آوردن /تناسب در زار و بيمار و راحت جان
واج آرایی: تکرار آواي «آ» و حرف «ي»
معنی بیت : اي صبا، براي من زار و ناتوان غم، از کوي فلاني بوي خوشي بياور تا مايه ي آسايش جان و روحم گردد.
محصول بيت ــ اى صبا از كوى فلانى بوى خوشى برايم بيار من كه خوار و خسته غم هستم راحت جانى به من برسان. يعنى نكهت كوى جانان سبب راحت جان است آن را برايم بيار.
…………………………..
2- قَلبِ بیحاصلِ ما را بـِـزَن اِکســیـرِ مُراد
یَعنی از خاکِ درِ دوست نشانی به من آر
موضوع بیت: :نفحات ربانی (نفحات ربانی اکسیر قلب غافل است)
مضمون بیت : خاک در دوست و قلب عاشق
معنی واژگان: قلب: دل، و طلاي ناخالص و تقلبي / بي حاصل: بي ارزش و بي ثمر/ اکسير: کيميا، آنچه مي تواند مس را تبديل به طلا کند، يعني بي ارزشها را داراي ارزش کند/ مراد: آرزو، مقصود، هدف/ نشان: نمونه، نشانه/ اکسیر مراد: تشبیه صریح
آرایه ها: تضاد یا طباق در قلب و اکسير /تضاد يا طباق در خاک و اکسير/ تشبيه مضمر که خاک در دوست به کيميا تشبيه شده است/ایهام در قلب
واج آرایی :تکرار آواي «آ» و حرف «ر»
معنی بیت: ای باد بهاری زر ناسره و بی فایده وجود ما را با کیمیای حصول مقصود صاحب عیار و پاک بساز ، مقصود آنکه از غبار آستان یار نشان و اثری به ارمغان برای من بیاور.
………………………….
3- در کَمینگاهِ نَظَر، با دِلِ خویشَم جَنگ است
ز ابرو و غَمزة او تیــر و کمانــی به من آر
موضوع بیت:عنایت (سالک بی عنایت او از پس هوای دل بر نمی آید)
مضمون بیت: (چشم و ابروي معشوق) (نظربازي)
معنی واژگان:کمين گاه نظر: جايگاه و هنگامه ي نظربازي/ غمزه: کرشمه، غنج و دلال / با دل خويشم جنگ است: با دل خود جنگ دارم
آرایه ها:معشوق که در اينجا به تير تشبيه شده است و مقصود از کمان، ابروي معشوق است يعني در مصراع دوم لفّ و نشر مشوّش وجود دارد/ در اين بيت اختلاف ديده و دل مطرح است / تناسب در کمينگاه و جنگ و تير و کمان / تناسب در نظر و ابرو و غمزه
معنی بیت: ای نسیم صبا ، در آنجا که چشم دزدیده و پنهانی نگاه می کند ، من با دل خود در ستیزم که چرا بر پی یک نگاه چنین شیفته گشته است ، تو هم از ابروی یار کمانی و از کرشمۀ او تیری برای من بیاور تا کار دل را با این دو بسازم.
………………………
4- در غَریبی و فِراق و غمِ دل پیر شدم
ساغرِ مَی ز کفِ تازه جوانی به من آر
موضوع بیت:عنایت (طلب عنایت برای رهایی از غم دنیا )
مضمون بیت: پيري و آرزوي شراب و مصاحبت با جوان
معنی واژگان:غريبي: مقصود غريب بودن و دور از وطن حقيقي و مألوف بودن است/ فراق: دوري از معشوق/ غم دل: غصّه و اندوه عاشقانه/ ساغر مي: جام شراب/ تازه جوان: جوان نورسيده
آرایه ها: تضاد یا طباق در پير و جوان /تناسب در غريبي و فراق و غم
واج آرایی: تکرار اواي «gh»
معنی بیت: در غربت و درد جدايي و غم دل پير و فرسوده شدم، جام شرابي از دست معشوق زيبارويي برايم بياور تا با نوشيدن آن دلم تازه و جوان گردد.
محصول بيت ــ اى صبا در غربت و در فراق و در غم دل پير شدم. حالا ساغر ميى از دست تازه جوانى برايم بيار يعنى با دست تازه جوانى بمن باده خوران كه جوان گردم.
…………………………………..
5- مُنکران را هم از این مَی دو سه ساغَر بِچِشان
وگــر ایــشان نَسـِـتانَند رَوانــی به مــن آر
موضوع بیت:طلب (طلب بادۀ تجلی)
مضمون بیت:( تشويق منکران به نوشيدن شراب عشق) (حرص و ولع به نوشيدن شراب عشق)
معنی واژگان:منکران: انکارکنندگان، کساني که از نوشيدن ابا و امتناع کنند/ ساغر: جام (شراب)/ رواني: فوراً، باشتاب
قواعد: روانی: قید زمان
واج آرایی: تکرار آواي «آ» و حروف «ر» و «ن»
معنی بیت: به منکران از اين شراب دو سه پيمانه بنوشان و اگر نگرفتند، بي درنگ آن را هم برايم بياور تا بنوشم
محصول بيت ــ اى صبا به منكران هم از اين باده دو سه ساغر بچشان. يعنى از شراب مذكور به منكران دو سه قدح بخوران و اگر آنان قبول نكردند برفور و يا فى الحال آن را بيار براى من كه آنان زهر و زقوم بخورند.
…………………….
6-ساقیا، عِشرَتِ امـروز به فردا مَفِکَــن
یا ز دیوانِ قَضا، خَطِّ اَمانی به من آر
موضوع بیت:غنیمت شمردن فرصت-دنیا و بی اعتباری آن
مضمون بیت: اغتنام فرصت
معنی واژگان:عشرت: شادي، عيش، طرب، مجلس انس/ ديوان قضا: دفتر و عدالت خانه ي تقديرات ايزدي/ خطّ امان: عهدنامه اي متضمّن تأمين و در امان بودن/ مصراع دوم چون تعليق به محال است پس موضوع مصراع اول بايد عملي شود
آرایه ها: نوعی تضاد یا طباق در امروز و فردا / تناسب در ديوان و خطّ (امان)
واج آرایی: تکرار آواي «آ» در بيت و تکرار حرف «ر» در مصراع اوّل و حرف «ي» در مصراع دوم
معنی بیت: ای ساقی ، خوشدلی و عیش امروزین را به فردا وامگذار یا از دفتر تقدیر الهی امان نامه ای به نام من بستان که تا روز دیگر حادثه ای ناگوار رخ ندهد.
…………………………..
7- دلم از دست بشد دوش چو حافظ میگفت
کای صبا، نَکهَتی از کـویِ فُلانی به من آر
موضوع بیت:طلب (حافظ و طلب )
مضمون بیت: حافظ مشتاق و ترحّم انگيز
معنی واژگان:دل از دست شدن: احساس پريشاني و نگراني کردن/ بی اختیار گشت و از پرده بیرون افتاد و رسوا شد؛ در این غزل دو کلمه را که یاء وحدت ندارد(فلانی مزید علیه فلان و روانی مزید علیه روان)با یاء های وحدت (جانی ، نشانی ، کمانی ، جوانی ، امانی )در قافیه به همراه آورده است/ دوش: ديشب
آرایه ها: در اين بيت «ردالمطلع» که صنعتي بديعي است وجود دارد، يعني يک مصراع از مطلع (اوّل) غزل را در مقطع (آخر) آن آورده است.
معنی بیت: ديشب وقتي حافظ مي گفت که اي باد با، بوي خوشي از کوي فلاني برايم بياور، از شدّت شادي و هيجان، دلم بي تاب و قرار گشت.
محصول بيت ــ دلم از پرده بشد يعنى بىاختيار شدم. ديشب كه حافظ مىگفت: اى صبا از كوى فلانى بوى خوشى برايم بيار. يعنى از اين كه حافظ از صبا خواست تا اين كه از آن كوى برايش بوى خوشى بياورد رشك بردم.
به اين صنعت رد مطلع گويند و بد و طريق عمل مىشود يكى اينكه مطلع را در بيت ثانى رعايت مىكنند و يكى ديگر در مقطع و مخلص.
………………………………