*غزل 234*
1- چو آفتابِ مَی از مَشرقِ پیاله برآید
ز باغِ عارِضِ ساقی هِـزار لاله برآید
2- نَسیم در سَرِ گُل بِشکَنَد کُلالة سُنبُل
چو از میانِ چَمَن بویِ آن کُلاله برآید
3- حکایَتِ شبِ هِجران نه آن حکایتِ حالیست
که شِمِّهای ز بَیانـَش به صـد رساله برآید
4- ز گِرد خوانِ نگونِ فَلَک طَمَع نتوان داشت
که بی مَلالَتِ صَـد غُصّه یک نَواله برآید
به سَعیِ خود نَتَوان بُرد رَه به گوهَرِ مَقصود
زِهی خیـال کایـن کار بی حواله برآید
5- به سَعیِ خود نَتَوان بُرد پی به گوهَرِ مَقصود
خیـال باشد کایـن کار بی حواله برآید
6- گَرَت چو نوحِ نَبی صَبر هست در غَمِ طوفان
بَلا بِگَـردَد و کـامِ هِزارسـالـه بـرآیـد
نَسیمِ وَصلِ تو گَر بُگذَرَد به تُربَتِ حافظ
ز خاک ِکالبَدَش صَـد هِـزار ناله برآید
7- نَسیمِ زُلفِ تو چون بُگذَرَد به تُربَتِ حافظ
ز خاک ِکالبَدَش صَـد هِـزار لاله برآید
****************************
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن(بحر مجتث مثمن مخبون)
1- چو آفتابِ مَی از مَشرقِ پیاله برآید
ز باغِ عارِضِ ساقی هِـزار لاله برآید
موضوع بیت:بادۀ تجلی (جلوه های بینهایت هستی)
مضمون بیت: شراب و ساقي
معنی واژگان: آفتاب می: خورشید باده، همان گونه که عکس ساقي در جام مي افتد (ما در پياله عکس رخ يار ديده ايم) انعکاس نور باده در چهره ي ساقي چنين است و از اينجاست که تعبير «پير گلرنگ» نيز معنايي پيدا مي کند که اين پير نيز (ديدمش خرّم و خندان قدح باده به دست- واندر آن آينه صد گونه تماشا مي کرد) و انعکاس نور باده در چهره ي او وي را گلرنگ کرده است/هزار لاله: انعکاس نور شراب در چهره ي ساقي به «هزار لاله» تعبير شده است.
قواعد:آفتاب مي: اضافه ي تشبيهي است يعني مي به خورشيد تشبيه شده است/ مشرق پياله: هم اضافه ي تشبيهي است يعني چهره ي ساقي به باغ تشبيه شده است/ آفتاب مي: تشبیه صریح/ مشرق پیاله و باغ عارض (چهره):تشبیه صریح
آرایه ها: تناسب در آفتاب و مشرق /تناسب در پياله و ساقي /تناسب در باغ و لاله
واج آرایی: تکرار آواي «آ»
معنی بیت: چون خورشید باده از مطلع ساغر بردمد، از پرتو می در گلزار چهرۀ ساقی هزارلالۀ سرخ روید.
………………………
2- نَسیم در سَرِ گُل بِشکَنَد کُلالة سُنبُل
چو از میانِ چَمَن بویِ آن کُلاله برآید
موضوع بیت: نفحات ربّانی
مضمون بیت: زلف يار
معنی واژگان:نسيم: باد (ملايم)/ در سر: بر روي، بالاي سر/ کلاله: کاکل، مويي که در جلو سر قرار دارد /چمن: باغ/ مقصود از کلاله در مصراع دوم زلف معشوق است
آرایه ها: پرچمهاي سنبل در شعر فارسي به کاکل سنبل تشبيه شده است و معمولاً زلف به سنبل يا سنبل به زلف تشبيه مي شود. / در اينجا تشبيه مضمري است که چهره ي يار به گل تشبيه شده است/تناسب در نسيم و گل و سنبل و چمن و بو
معنی بیت: همین که از میان گلزار بوی خوش زلف مجعد معشوق برخیزد، باد بهاری گیسوی سنبل را برای خوار داشتن و حقیر شمردن بر تارک گل میکوبد که شما را نرسد که در برابر زلف یار جلوه فروشید.
………………………
3- حکایَتِ شبِ هِجران نه آن حکایتِ حالیست
که شِمِّهای ز بَیانـَش به صـد رساله برآید
موضوع بیت:حدیث فراق
مضمون بیت: هجران
معنی واژگان:حکايت: داستان، ماجرا/ هجران: دوري، فراق/ حکايت حال: شرح حال، بيان وضع و حالت/ شمّه اي: کمي، بويي (از شم به معني بويايي)/ رساله: کتاب/ برآید: بگنجد.
قواعد: شمه: مجازاً به معنی اندک و کم.
آرایه ها: هجران: به شب (داراي تاريکي و سردي) تشبيه شده است/تناسب در حکايت حال و بيان و رساله
معنی بیت: داستان شب جدايي از معشوق، آن شرح و حالي نيست که اندکي از آن را بتوان در صد کتاب و دفتر نوشت و گنجاند.
محصول بيت ــ شكايت از شب هجران حكايت حالى نيست كه يك شمه و يك ذرهاش با صد رساله و كتاب بيان شود. يعنى حكايت حال هجران در دفترها و رسالهها نمىگنجد.
…………………………..
4- ز گِرد خوانِ نگونِ فَلَک طَمَع نتوان داشت
که بی مَلالَتِ صَـد غُصّه یک نَواله برآید
موضوع بیت:دنیا و بی اعتباری آن (از فلک سفله طبع چیزی نباید خواست )
مضمون بیت: دنيا و رنج دنيا
معنی واژگان:گرد خوان نگون فلک: طبق غذاي فلک که گرد و سرنگون است/ طمع داشتن: انتظار داشتن/ ملالت: دلتنگي/ نواله: لقمه.
قواعد: گردخوان: صفت مقدم خوان موصوف.
آرایه ها: تناسب در خوان و نواله /تناسب در گرد و نگون و فلک / تضاد یا طباق در صد و يک / تناسب در ملالت و غصه / فلک به طبق غذايي که گرد و سرنگون است تشبيه شده است
واج آرایی: تکرار «ن» در مصراع اول و تکرار «ل» در مصراع دوم
معنی بیت: امید نتوان داشت که از سفرۀ مدور واژگون چرخ بی رنج صد اندوه یک لقمه نصیب شود.
…………………………….
5- به سَعیِ خود نَتَوان بُرد پی به گوهَرِ مَقصود
خیـال باشد کایـن کار بی حواله برآید
موضوع بیت:عنایت(طلب عنایت از دوست )
مضمون بیت: کوشش و قضاي الهي
معنی واژگان:سعي: کوشش/ پي بردن: رسيدن/ خيال: تصور بيهوده/ حواله: سفارش
قواعد: گوهر مقصود: اضافه ي تشبيهي است که هدف و مقصود به جواهر تشبيه شده است.
آرایه ها: تناسب در حواله و گوهر
واج آرایی:تکرار حرف «ب»
معنی بیت: به کوشش خود نمیتوان به گنج مراد رسید، این تصور باطلی بیش نیست که حاجت بنده بی حواله و برات عالم غیب میسرگردد، از این بیت ظاهراً اعتقاد به جبر نمایان است.
………………………………
6- گَرَت چو نوحِ نَبی صَبر هست در غَمِ طوفان
بَلا بِگَـردَد و کـامِ هِزارسـالـه بـرآیـد
موضوع بیت:مقام صبر(در صبر ظفرهست )
مضمون بیت: صبر
معنی واژگان:نبي: پيغمبر/ کام برآمدن: به آرزو رسيدن
آرایه ها: تناسب در نوح و صبر و طوفان و بلا و هزارساله
واج آرایی: تکرار حرف «ب»
معنی بیت: اگر مانند نوح پیامبر در اندوه طوفان جهانگیر شکیبائی توانی کرد، بلا و محنت سپری شود و دفع گردد و مرادی که هزار سال به انتظار رسیدن آن بودی، دست دهد،
مولوی گوید:
نوح نهصدسال دعوت می نمود
دمبدم انکار قومش میفزود
هیچ از گفتن عنان واپس کشید؟
هیچ اندر غار خاموشی خزید؟
…………………………..
7- نَسیمِ زُلفِ تو چون بُگذَرَد به تُربَتِ حافظ
ز خاک ِکالبَدَش صَـد هِـزار لاله برآید
موضوع بیت:نفحات ربّانی(نفحات ربانی حیاتبخش سالک)
مضمون بیت: حافظ و بوي زلف معشوق
معنی واژگان:نسيم: بو/ تربت: خاک گور/ کالبد: جسم
آرایه ها: تناسب در نسيم و لاله /تناسب در تربت و خاک و کالبد / تناسب در خاک و لاله و برآمدن
معنی بیت: اي معشوق، اگر بوي خوش گيسوي زيباي تو بر تربت حافظ گذر کند، از خاک پيکر او صد هزار لاله شکفته مي شود.
محصول بيت ــ اگر نسيم لطف تو به تربت حافظ بگذرد و به آن بخورد از خاك جسم او صد هزار ناله بلند مىشود. يعنى از نسيم لطف تو جان مىگيرد و از شوق، هر ذره خاك وجودش به ناله و فغان درمىآيد.
…………………….