*غزل 233*

دَست از طَلَـب نـدارم تا کـامِ مـَن برآید

            یا جان رسد به جانان یا جان ز تـن بر­آید

1- دَست از طَلَـب نـدارم تا کـامِ مـَن برآید

            یا تـَن رسد به جانان یا جان ز تـن بر­آید

2-  بُگشــای تُربَتـَـم را بعــد از وَفـات و ،بِنـگَر

           کــز آتـَـشِ دَرونـَـم دود از کَفَـن بــرآید

بِنمـای روی که خَـلقی والــه شـوند و حیـران

           بُگشـای لب که فـریاد از مَـرد و زن برآید

3- بِنمـای رُخ که خَـلقی والــه شـوند و حیـران

           بُگشـای لب که فـریاد از مَـرد و زن برآید

4-جان بر لَب است و حَسرت در دل که از لبانش

         نَگـرِفـته هیــچ کامی جان از بـدن برآید

5- از حَـسـرتِ دَهانـش، آمـد بـه تنـگ جـانَم

          خـود کـامِ تَنگـدَستان کِی زان دَهَن برآید؟

*بر بویِ آن که در باغ یابد گُلی چو رویَت

                      آید نسیم و هر دَم گِردِ چَمَن برآیَد

*بر بویِ آن که در باغ یابَد جَلا زِ رویَت

                      آید نسیم و هر دَم گِردِ چَمَن برآیَد

*هر دَم چو بی وَفایان نَتوان گرفت یاری

              ماییم و خاکِ کویَش تا جان زِ تَن برآید

6- گوینـد ذکـرِ خـیـرش در خِـیلِ عِشـقبـازان

           هــر جا که نـامِ حـافظ در انجُمَن بـرآید

* * * * * * *

وزن غزل: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن(بحر مضارع مثمن اخرب)

1- دَست از طَلَـب نـدارم تا کـامِ مـَن برآید

            یا تـَن رسد به جانان یا جان ز تـن بر­آید

موضوع بیت:مقام طلب

مضمون بیت: طلب/ طغيان عشق

معنی واژگان:طلب: جستجو/ دست داشتن از: باز ايستادن/ کام برآمدن: به آرزو رسيدن/تن: جسم، بدن، وجود مادي و ظاهري/ جانان: معشوق /گاهي حافظ پيشوند مصدري را حذف مي کند مانند: فرياد داشتن به جاي فرياد برداشتن (جرس فرياد مي دارد که …) و در اينجا هم «دست داشتن از» به جاي «دست برداشتن از» به کار رفته است.

آرایه ها: تضاد یا طباق در تن و جان / نوعی جناس در جان و جانان /  برآيد در مصراع اول و مصراع دوم جناس درند که اولي به معني «روا شود» و در دومي به معني «بيرون آيد» است.

واج آرایی: تکرار حرف «ن» و آواي «آ»

معنی بیت: از خواستن و جستن باز نمی نشینم تا کامروا شوم و آرزوی من این است که یا تن به وصال معشوق رسد و یا در این راه جان سپارم که آن کمال مطلوب عاشق است.

…………………………

2-  بُگشــای تُربَتـَـم را بعــد از وَفـات و ،بِنـگَر

           کــز آتـَـشِ دَرونـَـم دود از کَفَـن بــرآید

موضوع بیت:عشق (دوام ازلی و ابدی عاشقی )

مضمون بیت: نهايت عشق

معنی واژگان:تربت: گور/ وفات: مرگ/ آتش درون: آتش عشقي که در دل من است

آرایه ها:تناسب در تربت و وفات و کفن /تناسب در آتش و دود

معنی بیت: پس از مرگ، گور مرا بشکاف و ببين که از آتش عشق دل، دود از کفن من برمي خيزد.

محصول بيت ــ بعد از مرگم قبر مرا بشكاف ببين كه از آتش درونم از كفنم چه‌گونه دود بلند مى‌شود. يعنى آتش عشق در توى دلم چنان جاى گرفته و ثابت شده كه حتى بعد از مرگ هم خاموش نمى‌شود باز هم در دلم ثابت و برقرار مى‌باشد.

……………………

3- بِنمـای رُخ که خَـلقی والــه شـوند و حیـران

           بُگشـای لب که فـریاد از مَـرد و زن برآید

موضوع بیت:مقام محو (تمنای مقام محو و تجلی یار)

مضمون بیت: چهره ي معشوق و سخن گفتن او

معنی واژگان:بنماي: نشان بده/ رخ: چهره/ واله: شيفته/ حيران: سرگشته/ بگشاي لب: سخن بگوي/ مرد و زن:مقصود همه ی مردم است.

قواعد: واله: اسم فاعل از وله

آرایه ها: تناسب در لب گشودن و فرياد /تناسب در واله و حيران

 واج آرایی:تکرار آواي «آ»

معنی بیت: اي معشوق، چهره ي خود را نشان بده تا همه ي مردم شيفته و حيران شوند و لب به سخن بگشا تا با شنيدن سخنان شيرينت به شور و شوق درآيند و فرياد برآورند.

محصول بيت ــ رويت را نشان بده كه گروه مردم واله و حيرانت شوند. به تكلم درآ كه از لذت كلامت مرد و زن به فرياد و فغان درآينده يعنى آه و ناله سر دهند.

………………………………….

4-جان بر لَب است و حَسرت در دل که از لبانش

         نَگـرِفـته هیــچ کامی جان از بـدن برآید

موضوع بیت:مقام حسرت (حسرت از نرسیدن به وصال حقیقی)

مضمون بیت: آرزوي بوسه

معنی واژگان:جان بر لب است: نزديک مرگ هستم/ حسرت: نااميدي/ از لبانش کامي نگرفته: هنوز از لبان او بوسه اي نگرفته.

آرایه ها: تناسب در لب و کام با دل / تضاد یا طباق در جان و بدن

واج آرایی: تکرار حرف «ن» و آواي «آ»

معنی بیت: در اشتياق ديدار معشوق جانم به لب رسيده است و بي تاب و قرارم و در دل اين حسرت را دارم که هنوز از لبان شيرين يار کامي نگرفته، جام بسپارم.

محصول بيت ــ جان بر لب است و حسرت در دل چون كه از لب و دهان جانان مرادى نگرفته است يعنى چون از جانان مراد نگرفته جان با حسرت از بدن فارغ مى‌شود.

………………………………

5- از حَـسـرتِ دَهانـش، آمـد بـه تنـگ جـانَم

          خـود کـامِ تَنگـدَستان کِی زان دَهَن برآید؟

موضوع بیت: مقام حسرت (حسرت از نرسیدن به وصال حقیقی)

مضمون بیت :(دهان معشوق/ بوسه ي معشوق).

معنی واژگان:حسرت: نااميدي و تأسف/ جان به تنگ آمدن: غصه دار و غمگين شدن/ خود: واقعا/ کام برآمدن: به آرزو رسيدن/ تنگدستان: فقيران

آرایه ها: تناسب در کلمه ي تنگ با دهان / در مصراع اول تنگي دهان و در مصراع دوم آرزوي بوسه براي تنگدستان مطرح شده است/ تناسب در کام و دهن

واج آرایی: تکرار حرف «ن» و آواي «آ»

معنی بیت: از دریغ و اندوه خوردن بر بوسه نگرفتن از دهان او دلم گرفت و جانم ملول شد. آیا دهان نوشین وی مراد این تهی دستان را چه زمان برآورده خواهد ساخت؟

………………………………

6- گوینـد ذکـرِ خـیـرش در خِـیلِ عِشـقبـازان

           هــر جا که نـامِ حـافظ در انجُمَن بـرآید

موضوع بیت:حافظ و شعراو ذکر خیر از اولیاء سبب نزول رحمت است(تنزل الرحمه عند ذکرالصالحین «حدیث از پیامبر در صحیح بخاری و در بحار ج 86/ص 349)

مضمون بیت: حافظ و خيل عشقبازان

معنی واژگان:ذکر خير: ياد کردن کسي به خوبي/ خيل: گروه/ انجمن: جماعت، جمع، حلقه

آرایه ها: تناسب در خيل و انجمن /تناسب در  ذکر و نام

واج آرایی: تکرار حروف «ي» و «ن» و آواي «آ»

معنی بیت: معنی بیت: هر جا اسم حافظ در گروه عاشقان برده می شود از وی به نیکی در محفل یاد می­کنند.

…………………………….

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا