- * غزل 216 *
1-آن یار کَزو خانة ما جایِ پَری بود
سَر تا قَدَمَش چون پری از عیب بَری بود
2-دل گفت: فُروکِش کنم این شهر به بویَش
بیچاره ندانِست که یارَش سَفَری بود
تَنها نه زِ رازِ دِلِ ما پَرده برافتاد
تا بود فَلَک شیوة او پرده دری بود
3-تَنها نه زِ رازِ دِلِ من پَرده برافتاد
تا بود فَلَک شیوة او پرده دری بود
4-مَنظورِ خِرَدمَندِ من آن ماه که او را
با حُسنِ ادب شیوة صاحِب نَظَری بود
5-از چَنگِ مَنَش اَختَرِ بَد مِهر به دَر بُرد
آری چه کُنَم دولتِ دورِ قَمَری بود؟
6-عُذری بِنِه ای دل، که تو درویشی و او را
در مملکتِ حُسن سرِ تاجوَری بود
7-اوقاتِ خوش آن بود که با دوست به سَر رفت
باقی همه بی حاصِلی و بی خَبَری بود
خوش بود لبِ آب و، گُل و سبزه وَلیکِن
افسوس که آن گَنجِ رَوان رَهگُذَری بود
8-خوش بود لبِ آب و، گُل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گَنجِ رَوان رَهگُذَری بود
خود را بِکُشَد بُلبُل ازین رَشک، که گُل را
با بادِ صَبا وقتِ سحر،جلوه گری بود
9-خود را بِکُش ای بُلبُل ازین رَشک، که گُل را
با بادِ صَبا وقتِ سحر،جلوه گری بود
هر گَنجِ سَعادت که خدا داد به حافظ
از یُمنِ دعایِ شَب و دَرسِ سَحَری بود
10-هر گَنجِ سَعادت که خدا داد به حافظ
از یُمنِ دعایِ شَب و وِردِ سَحَری بود
وزن غزل 216: مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل (بحر هزج مثمن اخرب مکفوف مقصور )
1-آن یار کَزو خانة ما جایِ پَری بود
سَر تا قَدَمَش چون پری از عیب بَری بود
موضوع بیت:اولیای الهی ( اولیاء بی همتایند)
مضمون بیت: محبوب لطيف و زيبا و پاک
معنی واژگان:پري: مظهر زيبايي و لطافت که بعضي آن را به فرشته و بعضي به جن مؤنث تعبير مي کنند/ سر تا قدم: همه ي وجود/ بري: پاک و منزه، عاري، خالي.
قواعد: بری: مخفف بریء، صفت مشبهه از برائت (براءه).
آرایه ها: جناس و سجع در پري و بري / تکرار ملیح پری/تضاد در سر با قدم
واج آرایی:تکرار آواي «آ» و «ي»وحرف«ب»
معنی بیت: یار زیبایی که از مقدم او سرای ما گویی جای پریان زیبا می گشت، چون فرشته سر تا پایش از نقص و کاستی پاک و مبرا بود؛ سعدی گوید:
پری که در همه عالم بحسن مشهورست
ز شرم چون تو پری زاده میشود پنهان
میان پری به معنی موجود خیالی زیبا و پری به معنی فرشته صنعت تجنیس یا جناس تام مراعات شده است.
…………………………….
2-دل گفت: فُروکِش کنم این شهر به بویَش
بیچاره ندانِست که یارَش سَفَری بود
موضوع بیت:حدیث فراق
مضمون بیت: محبوب از دست رفته
معنی واژگان:فروکش کردن: اقامت کردن و ماندن در جايي/ بويش: رايحه ي دوست داشتني او و آرزوي مشاهده و ديدار او (ايهام)/ سفري: رفتني، مسافر
قواعد: این شهر: در این شهر، متمم قیدی معادل قید مکان، حرف اضافه «در» بدون قرینه حذف شده است و این گونه حذف بسیار کم دیده می شود.
آرایه ها: نوعی تضاد و تناسب در فروکش کردن و سفري
واج آرایی: تکرار حرف «ش»و«ب»
معنی بیت: دل می گفت که درین شهر به امید و آرزوی وی رحل اقامت می افکنم و مقیم می شوم، بیچاره آگاه نبودکه یار ازین دیار آهنگ سفر داشت.
………………………………
3-تَنها نه زِ رازِ دِلِ من پَرده برافتاد
تا بود فَلَک شیوة او پرده دری بود
موضوع بیت:کتمان سِرّ(افشای رازعاشقان)
مضمون بیت: راه و رسم سپهر
معنی واژگان:تنها: فقط/ راز دل: سر عشق/ پرده برافتادن (از): آشکار شدن/ شيوه: روش، راه و رسم/ پرده دري: رسوا کردن/ مقصود اين است که با از دست بردن يار مرا به اظهار عشق واداشت و به اين ترتيب مرا رسوا کرد.
آرایه ها: تناسب و نوعی جناس در پرده و پرده دري
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «د»و«ب»
معنی بیت: تنها من نيستم که راز دلم برملا شد و ظاهر گشت، بلکه تا روزگار بود، روش آن افشاي راز عاشقان و رسوا کردن آنها بوده است.
محصول بيت ــ تنها دل من نيست كه پرده از رازش برافتاد، يعنى اسرارش فاش گشت و رسواى عالم شد. بلكه از زمانى كه فلك خلق شده كار و پيشهاش پردهدرى است. يعنى محبت من نسبت به جانانى كه امروز رخت از اين جهان بربسته است مخفى و نهانى بود، اما با مرگش آشكار شد گويا كه فلك پرده سر دل مرا چاك زد و آشكارش ساخت.
…………………………….
4-مَنظورِ خِرَدمَندِ من آن ماه که او را
با حُسنِ ادب شیوة صاحِب نَظَری بود
موضوع ابیات:اولیای الهی (کمالات شایستۀ اولیاء)
مضمون ابیات: مرگ محبوب
معنی واژگان: منظور: آن کسي که در نظر دارم، محبوب/ حسن ادب: آداب داني/ شيوه: راه و رسم/ صاحب نظري: نکته سنجي/ از چنگ به در بردن: گرفتن و بردن.
قواعد: منظور: مجازاً به معنی معشوق و محبوب، اسم مفعول از نظر- خردمند صفت منظور
آرایه ها:جناس در نظر و منظور
واج آرایی:تکرار حروف«ن»و«ب»وآوای«h»
معنی بیت: معشوق دانای من آن ماه لقا که با کمال فضل و دانش عنایت و بصیرت را نیز جمع داشت(ادامه در بیت بعد)
…………………………………………………..
5-از چَنگِ مَنَش اَختَرِ بَد مِهر به دَر بُرد
آری چه کُنَم دولتِ دورِ قَمَری بود؟
موضوع ابیات:وصال(از دست دادن فرصت وصال)
مضمون ابیات: مرگ محبوب
معنی واژگان: اختر بدمهر: طالع نامساعد/ دولت دور قمري: دولت از يک نظر استعمالش طنزآميز است و در نظر ديگر دولت در مفهوم حکومت و غلبه است/ دور قمري: دور آخر کواکب سيّاره است و گويند در هر کوکبي هفت هزار سال مي باشد، هزار سال به خودي خود صاحب عمل است، و شش هزار سال ديگر به مشارکت شش کوکب ديگر، و آدم عليه السلام در اول دور قمري به ظهور آمد و آن دوره به پايان رسيد/ و در معني ظاهري گردش ماه که همان گردش فلک و گردش روزگار باشد
آرایه ها:تناسب در اختر و مهر و قمرو دولت
واج آرایی:تکرار حروف «ب» و «ن» و «د» و «ر» و«م»
معنی بیت: طالع ناسازگار از دست من او را ربود، بلی کاری نتوان کرد، چه فرصت دیدار چون دولت ناپایدار گردش ماه بود که بیش از دو هفته نیست.
………………………………
6-عُذری بِنِه ای دل، که تو درویشی و او را
در مملکتِ حُسن سرِ تاجوَری بود
موضوع بیت:اولیای الهی (اولیاء پادشاهان عالمند)
مضمون بیت: دل درويش عاشق و محبوب تاجور
معنی واژگان:عذري بنه: بهانه اي بياور/ مملکت حسن: کشور زيبايي/ تاجوري: پادشاهي/ سر: قصد
آرایه ها:تضاد در درويشي و تاجوري / ایهام تناسب در سر با تاج (در تاجوري)
واج آرایی: تکرار حرف «ر»و«ت»
معنی بیت: دلا، اگر معشوق با تو نمی نشیند، معذورش بدار، چه در کشور زیبایی تاج فرمانروایی بر سر دارد و تو تهیدستی بینوا بیش نیستی.
………………………………………..
7-اوقاتِ خوش آن بود که با دوست به سَر رفت
باقی همه بی حاصِلی و بی خَبَری بود
موضوع بیت:غنیمت شمردن فرصت (با دوست همه بکام بی دوست ناکام)
مضمون بیت: اوقات خوش زندگي
معنی واژگان:اوقات: جمع وقت، زمانها/ خوش: دلپذير/ به سر رفت: سپري شد/ بيحاصلي: بي بهره بودن از زندگي/ بي خبري: ناآگاهي
آرایه ها: ترادف ملیح در بی حاصلی و بی خبری
واج آرایی: تکرار حرف «ب»وآوای«s»
معنی بیت: اوقات خوش همان بود که با معشوق به سر برديم و در کنار او بوديم و باقي اوقات همه در بي ثمري و ناآگاهي سپري شد.
محصول بيت ــ اوقات خوب و خوش آن بود كه با دوست گذشت، يعنى وقتى كه با جانان صرف شد بهترين وقتها بود باقى همه بىحاصلى و بىخبرى بود. يعنى با غفلت گذشت حاصل اينكه مفيد نبود.
…………………………..
8-خوش بود لبِ آب و، گُل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گَنجِ رَوان رَهگُذَری بود
موضوع بیت:غنیمت شمردن فرصت عاشقی (از دست رفتن فرصت وصال)
مضمون بیت: بزم دلپذير جهان، اما ناقص
معنی واژگان: رهگذري: گذرنده، رفتني/ گنج روان: گنج قارون، زر و سيم رايج، معشوقي که چون روان (= روح) عاشق است.
قواعد: گنج روان: استعاره است از معشوق ولي چند ايهام در آن ملحوظ است /رهگذری: صفت فاعلی.
آرایه ها:تناسب در آب و گل و سبزه و نسرین /تناسب در آب و روان
واج آرایی: تکرار حرف «ب» و «ن» و«س»
معنی بیت: کنار جویبار و گل و سبزه و نسرین خوشی و صفایی داشت، دریغا که آن یار زیبا که از آراستگی به گنج قارون می ماند، به شتاب گذشت و درنگی نزد ما نکرد.
………………………………….
9-خود را بِکُش ای بُلبُل ازین رَشک، که گُل را
با بادِ صَبا وقتِ سحر،جلوه گری بود
موضوع بیت:غیرت (غیرت عاشقی)
مضمون بیت: جدايي گل و بلبل و دسترس باد صبا
معنی واژگان:خود را بکش: سخت ناراحت و غصه دار و خشمگين شو/ رشک: حسادت، حسد/ جلوه گري: ناز و کرشمه اي که شيوه ي زيبارويان است و براي دل بردن از اين و آن به کار مي رود.
قواعد :(را) در (گل را) علامت فکّ اضافه است.
آرایه ها:تناسب در بلبل و گل و باد صبا و سحر
واج آرایی:تکرار حروف«ب»و«ل»
معنی بیت: ای بلبل عاشق، خود را از حسد هلاک کن که گل معشوق تو سحرگاه (پگاه) حسن خود را بر نسیم صبا عرضه می کرد و با باد بهاری به جنبش و رقص می پرداخت.
…………………………..
10-هر گَنجِ سَعادت که خدا داد به حافظ
از یُمنِ دعایِ شَب و وِردِ سَحَری بود
موضوع بیت:دعا(گنج سعادت پنهان در دعای سحری)
مضمون بیت: حافظ و دعا
معنی واژگان: يمن: برکت، مبارکي/ ورد: ذکر، دعا/سحري: سحرگاهي
قواعد: گنج سعادت: اضافه ي تشبيهي يعني سعادت و خوشبختي به گنج تشبيه شده است.
آرایه ها:تناسب در خدا و يمن و دعا و ورد /تناسب در شب و سحر / تناسب در گنج و دادن /تضاد در شب و سحر
واج آرایی: تکرار حرف «د»
معنی بیت: هر گنج سعادت و خوشبختي که خداوند به حافظ عطا کرد، همه از برکت دعاي شب و ذکر سحرگاهي است.
محصول بيت ــ هر گنج سعادتى كه خداوند به حافظ داده از يمن و بركت دعاى شب و ورد سحرى است يعنى از بركت اشتغال وى است شبها به ادعيه و سحرها به اوراد.
………………………..