• غزل 21

1- دل و دینَم شُد و دِلبَر به مَلامَت بر خاست

               گفت : با ما مَنِشین کز تو سَلامت بر خاست

2- که شنیدی که در این بَزم دَمی خوش بِنِشَست

             که نه در آخِرِ صُحبت به نِدامَت بر خاست ؟

شَمع اگر زان رُخِ خَندان به زبان لافی زد

                     پیشِ عُشّاقِ تو شبها به غِرامَت برخاست

3- شَمع اگر زان لبِ خَندان به زبان لافی زد

                     پیشِ عُشّاقِ تو شبها به غِرامَت برخاست

4- در چمن بادِ بهاری ز کِنارِِ گُل و سَرو

           به هَواداریِ آن عارِض و قامت برخاست

5- مَست بُگذَشتی و از خَلوَتیانِ مَلَکوت

                   به تَماشایِ تو آشوب قیامت برخاست

پیشِ رفتارِ تو، پا بَر نَگِرِفت از خَجلَت

          سَروِ سَرکَش که به ناز ِقَد و قامَت برخاست

6- پیشِ رفتارِ تو، پا بَر نَگِرِفت از خَجلَت

          سَروِ سَرکَش که به ناز از قَد و قامَت برخاست

7- حافظ ، این خِرقه بیَنداز ، مگر جان بِبَری

             کاتش از خِرقۀ سالوس و کَرامَت برخاست

حافظ ، این خِرقه بیَنداز ، مگر جان بِبَری

             کاتش از خِرمَنِ سالوس و کَرامَت برخاست

****************************

وزن غزل : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان ( بحر رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ )

1- دل و دینَم شُد و دِلبَر به مَلامَت بر خاست

               گفت : با ما مَنِشین کز تو سَلامت بر خاست

موضوع بیت:عشق و رسوایی

مضمون بیت: (عشق و ملامت توأم است و عشق و سلامت در تضاد)

معنی واژگان:دل و دينم شد: دل و دين من از دست رفت، عاشق و شيدا شدم/ ملامت: سرزنش/ برخاست: (در مصراع اوّل) قيام کرد، شروع کرد/ منشين: نشست و برخاست مکن/ سلامت: مقصود سلامت روحي و رواني و مورد قبول بودن اجتماعي است/ برخاست: (در مصراع دوم) رخت بربست، دور شد.

آرایه ها: تناسب در شدن و برخاستن و نشستن /جناس تام در برخاست و برخاست /تضاد در ملامت و سلامت /جناس در دل و دلبر

واج آرایی: تکرار حروف «د» و «م»و«ب»و«ت»آوای«آ»

معنی بیت : دین و دل من از دست رفت و دلستان بسرزنش کردنم پرداخت و گفت : هم صحبت ما مشو که سلامت عقل و درست اندیشی را از دست داده ای و عافیت از تو دور شده است ………………………………………………………………..

2- که شنیدی که در این بَزم دَمی خوش بِنِشَست

             که نه در آخِرِ صُحبت به نِدامَت بر خاست ؟

موضوع بیت:دنیا(دنیا و بی اعتباری آن )

مضمون بیت: (دنيا دار خوشي و لذت نيست، بلکه همه ي خوشيها و لذّتهاي آن پشيماني در پي دارد.)

معنی واژگان:بزم: مجلس شادي، در اينجا مقصود اين دنياست/ صحبت: مصاحبت، همنشيني.

آرایه ها: تضاد در  نشست و برخاست /تناسب در نشست و برخاست و صحبت و بزم و خوش /ایهام تضاد در خوش و ندامت

واج آرایی:تکرار حرف«د» و«ت»و«ب»

معنی بیت: کیست که در بزم دنیا یک نفس به عیش پردازد و در پایان همنشینی و صحبت با پشیمانی این محفل را ترک نگوید .

…………………………………………………………………….

3- شَمع اگر زان لبِ خَندان به زبان لافی زد

                     پیشِ عُشّاقِ تو شبها به غِرامَت برخاست

موضوع بیت:معشوق و جاودانگی ، غیر معشوق و ناپایداری

مضمون بیت:(تشبيه تفضيل خنده ي معشوق و خنده ي شمع و اشاره به بيداري شبهاي عاشقان)

معنی واژگان:زبان: زبان شمع همان فتيله ي شمع است که آتش در آن مي گيرد و روشن مي شود/ لب خندان: مقصود لب خندان معشوق زيبارو است و شعرا معمولاً روشني شمع را به خندان بودن او تعبير مي کنند/ غرامت: پرداختن جريمه و خود جريمه/ برخاست: در اينجا به معني سر پا ايستادن و باقي ماندن است.

آرایه ها: تناسب در شمع و خندان و شبها و برخاست / تناسب در لب و خندان در زبان و لاف زدن/ایهام تضاد در شمع با شب

واج آرایی: تکرار حرف «ب»و«ش»و«ز»

معنی بیت: اگر شمع با زبانۀ  خود به گستاخی ادعا کرد که خندۀ من به لب خندان یار شباهت دارد ، به تاوان این لاف و گزاف تا بامداد در محفل هواداران تو سوخت و اشک ریخت .

……………………………………………………………………..

4- در چمن بادِ بهاری ز کِنارِِ گُل و سَرو

                به هَواداریِ آن عارِض و قامت برخاست

موضوع بیت:خداوند و بازگشت همه چیز به سوی او

مضمون بیت: (تشبيه تفضيل چهره و قامت معشوق به گل و سرو و حتي عاشق شدن باد بهاري به معشوق.)

معنی واژگان:چمن: باغ/ هواداري: عشق و طرفداري و هواخواهي/ عارض: چهره/ برخاست: در اينجا هم به معني بلند شدن و ترک کردن و هم به معني قيام کردن است.

قواعد:باد بهاری اضافۀ تخصیصی

آرایه ها: تناسب در چمن و باد بهاري و گل و سرو و هوا /تناسب و تشبیه و لف و نشر مرتب  درعارض و گل و قامت و سرو

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ب» و تکرار آوای«آ»

 معنی بیت: نسیم بهار به عشق دیدار رخسار جانان و بالای موزون او آغوش گل و سرو را ترک کرد

…………………………………………………………………

5- مَست بُگذَشتی و از خَلوَتیانِ مَلَکوت

                   به تَماشایِ تو آشوب قیامت برخاست

موضوع بیت:تجلی(تجلی جمالی محبوب)

مضمون بیت: (ملکوتي شدن زيبايي معشوق به گونه اي که فرشتگان نيز براي تماشاي او سر و دست مي شکنند.)

معنی واژگان:خلوتيان ملکوت: فرشتگان، گوشه گيران عالم غيب/ تماشا: نظاره، نگريستن/ آشوب برخاستن: فتنه برپا شدن، سر و صدا برخاستن.

قواعد:آشوب قیامت اضافۀ تخصیصی

آرایه ها: تضاد درخلوت و آشوب/ تناسب در ملکوت و قيامت و آشوب برخاستن /تناسب  در باطن مفاهيم قيامت و قامت (برخاستن) و گذشتن و تماشا

واج آرایی: تکرار حرف «ت»و«ش»و«ب»و«م»

معنی بیت: مستانه خراميدي و جلوه گري کردي که فرشتگان که خود سمبل زيبايي و جمال اند، براي تماشاي تو آشوب قيامت به پا کردند.

محصول بيت ـ خطاب به جانان مى‌فرمايد: تو مست بگذشتى و از ملايك به سبب تماشاى تو فتنه قيامت بلند شد، يعنى ملايك غوغا كردند، خلاصه مستانگى تو از بشر گذشته ملايك را هم به فتنه و آشوب انداخت.

…………………………………………………………………..

6- پیشِ رفتارِ تو، پا بَر نَگِرِفت از خَجلَت

          سَروِ سَرکَش که به ناز از قَد و قامَت برخاست

موضوع بیت:ادب (ادبِ حضور )-ترجیح صفات معشوق حقیقی بر معشوقان مجازی

مضمون بیت: (تشبيه تفضيل ميان قد و بالاي معشوق با قد و قامت سرو.)

معنی واژگان:پيش: در مقابل/ رفتار: رفتن، حرکت، خراميدن/ پا برنگرفت: پايش را بلند نکرد، حرکت نکرد/ سرکش: مغرور، به خود نازنده/ به ناز از قد و قامت برخاست: به خاطر قد و قامت خود مي نازيد/ (برخاستن داراي مفهوم بلند شدن و رشد کردن هم هست)

قواعد:سرو سرکش اضافۀ توصیفی

آرایه ها: تناسب دررفتار و پا برگرفتن و برخاستن و قد و قامت /تناسب گونه اي در رفتار و ناز /ایهام تضاد در پا برنگرفت و برخاست /ترادف ملیح در قد و قامت

واج آرایی: تکرار حرف«س» و «ر» و«ق»و«ف»و«ت»و«ب»

معنی بیت: سرو سرافراز که بناز و کرشمه قد بر افراشت در پیش سرو خرامان قامت تو از شرم پای در گل ماند و گامی پیش ننهاد .

……………………………………………………………………..

7- حافظ ، این خِرقه بیَنداز ، مگر جان بِبَری

             کاتش از خِرقۀ سالوس و کَرامَت برخاست

موضوع بیت:خرقه ریایی و رستگاری در برابر هم (عارف و تَرک ریا و سالوس)

مضمون بیت: (مبارزه با صوفيان رياکار و مدّعي)

معنی واژگان:مگر: شايد/ جان بردن: جان به در بردن، نجات يافتن/ سالوس: مکر، حيله، فريب و ريا/ کرامت: عملي خارق العاده و معجزه گونه که غالباً صوفيان مدّعي انجام آن بودند/ آتش برخاستن: بلند شدن آتش، يعني بلا و مصيبت ايجاد شدن (که هم مبارزه کننده  را آتش مي زند و هم روشن کننده ي آتش را «در اينجا صاحب خرقه»

قواعد:خرقۀ سالوس:اضافۀ توصیفی

آرایه ها: تناسب در خرقه با سالوس و کرامت/تناسب در انداختن و جان بردن /تکرار ملیح خرقه

واج آرایی:تکرار حروف«ت»و«ب»

معنی بیت: ای حافظ ، دلق ریائی را از تن برکش و به دور بینداز ، باشد که از گرداب ریا جان به سلامت بری ، چه آتش آز و طمع از خرقۀ سالوسان ریاکار که ادعای کشف و کرامت میکنند بر افروخت و زبانه کشید .

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا