• * غزل 208 *

1-خَستگان را چو طَلَب باشَد و قُوَّت نَبُوَد

                        گَر تو بیداد کُنی شَرطِ مُرُوَّت نبود

ما جَفا از تو نَبینیم و تو خود نپسندی

                      آنچه در مذهبِ اَصحابِ طریقت نبود

ما جَفا از تو نَدیدیم و تو خود نپسندی

                      آنچه در مذهبِ اَصحابِ طریقت نبود

2-ما جَفا از تو نَدیدیم و تو خود نپسندی

                      آنچه در مذهبِ اَربابِ طریقت نبود

3-خیره آن دیده که آبَش نَبَرد گریة عشق

                  تیره آن دِل که دراو شَمعِ مَحَبَّت نبود

4-دولت از مُرغِ هُمایون طَلَب و سایة او

                      زانکه با زاغ و زَغَن، شَهپَرِ دولت نبود

گر من از مَیکَده هِمَّت طَلَبَم عیب مکن

                  شیخِ ما گفت که در صومعه همّت نبود

5-گر مَدَد خواستم از پیرِ مُغان عیب مکن

                  شیخِ ما گفت که در صومعه همّت نبود

6-چون طَهارَت نبود کَعبه و بُتخانه یکیست

                   نَبُوَد خِیر در آن خانه که، عِصمَت نبود

7-حافِظا، عِلم و اَدَب وَرز، که در مجلسِ شاه

                هر که را نیست ادب لایقِ صحبت نبود

حافِظا، عِلم و اَدَب وَرز، که در مجلسِ خاص

                هر که را نیست ادب لایقِ صحبت نبود

******************************

وزن غزل208 : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن(بحر رمل مثمن مخبون مخدوف)

1-خَستگان را چو طَلَب باشَد و قُوَّت نَبُوَد

                        گَر تو بیداد کُنی شَرطِ مُرُوَّت نبود

موضوع بیت:جوانمردی (طلب عنایت عاشق از معشوق)

مضمون بیت: ظلم به ناتوانان

معنی واژگان:خستگان: مجروحان، دردمندان، رنج ديدگان/ قوّت: نيرو/ بيداد: ظلم/ مروّت: جوانمردي، انسانيت

آرایه ها:تضاد در بيداد کردن و مروّت

 واج آرایی:تکرار آواي «t» و «d»وحرف«ن»

معنی بیت: چون دل خستگان عشق را درد طلب باشد و نیروی پیمودن راه وصل نباشد، اگر تو هم بر آنان ستم روا داری و مهربان نباشی، دور از آئین جوانمردیست.

……………….

2-ما جَفا از تو نَدیدیم و تو خود نپسندی

                      آنچه در مذهبِ اَربابِ طریقت نبود

موضوع بیت: جوانمردی (طلب عنایت عاشق از معشوق)

مضمون بیت: ممدوح نيکوکار

معنی واژگان:جفا: ظلم و ستم، رنج و ناراحتي/ مذهب: آيين، روش/ ارباب طريقت: صوفيان راستين، درويشان حقيقي

واج آرایی:تکرار آواي «t» و «d» و حرف «ب»و«ن»

معنی بیت: ما از تو ستمي نديديم و تو نيز نمي پسندي آنچه را که در آيين صاحبان و سالکان راه عشق نيست، در حقّ ما انجام دهي.

محصول بيت ــ خطاب به جانان مى‌فرمايد: ما كه از تو جفا نديديم و تو هم هرگز لايق خود نمى‌دانى آن‌چه را كه در مذهب دلبران امثال و اقران تو نيامده. يعنى آن كارى كه ساير دلبران نمى‌كنند تو هم آن را لايق خود نمى‌دانى.

……………….

3-خیره آن دیده که آبَش نَبَرد گریة عشق

                  تیره آن دِل که در او شَمعِ مَحَبَّت نبود

موضوع بیت:عشق(دل بی عشق مرده است )

مضمون بیت: عشق و بي عشقي

معنی واژگان:خيره: تاريک و سياه/ آبش نبرد: آبرويش را نريزد و رسوايش نکند/ گريه ي عشق: گريه اي که به جهت عشق و دوري و بي لطفي معشوق باشد.

قواعد: شمع محبت: اضافه ي تشبيهي است يعني عشق و محبت به شمع تشبيه شده است

آرایه ها: نوعی جناس در خيره و تيره /تناسب در  آب و گريه و خيره و ديده / نوعی تضاد در تيره و شمع

 واج آرایی: تکرار حرف «ر»و«د»

معنی بیت: چشمی که آب و فروغ او را گریه عشق نبرد، تیره باد و دلی که چراغ مهر در آن نیفروزد تاریک است و تاریک باد.

……………………

4-دولت از مُرغِ هُمایون طَلَب و سایة او

                      زانکه با زاغ و زَغَن، شَهپَرِ دولت نبود

موضوع بیت:همت (توسل به دامن بلند همتان زن و به کوتاه همتان تکیه نکن)

مضمون بیت: پناهگاه مطمئن

معنی واژگان:دولت: خوشبختي، سعادت/ مرغ همايون: مرغ سعادت، هما/ زاغ: کلاغ سياه/ زغن: مرغي شکاري که غليواج و موشگير نامهاي ديگر آن است/ شهپر: پربزرگ، شاهبال.

آرایه ها: شهپر دولت: استعارة مکنیه/تناسب در  مرغ و زاغ و زغن و شهپر / تناسب در مرغ همايون و سايه و دولت / تضاد در مرغ همايون با زاغ و زغن /ترادف ملیح در زاغ و زغن /تکرار ملیح دولت

واج آرایی: تکرار آواي «آ»و«gh»و«z»

معنی بیت: از مرغ هما که مظهر سعادت است، بخت و اقبال بطلب، زيرا زاغ و زغن شاه پر دولت ندارند و نمي توانند تو را به خوشبختي برسانند؛ يعني براي رسيدن و دست يابي به مقصود هرگز به سراغ انسان هاي پست و فرومايه نرو که حاصلي ندارد.

محصول بيت ــ اگر دولت وصال مى‌خواهى از جانان اصيل و مردم‌زاده طلب كن يعنى اگر ميل دارى كه يك يار صادق و يا يك جانان موافق داشته باشى به يك مردم‌زاده تقى‌الاصل عاليجناب عشق بورز زيرا در زاغ و زغن شهپر دولت وجود ندارد. يعنى از مردم دنى‌الاصل و رذيل‌الفرع وفا ديده نمى‌شود.

………………..

5-گر مَدَد خواستم از پیرِ مُغان عیب مکن

                  شیخِ ما گفت که در صومعه همّت نبود

موضوع بیت:همت(با اهل میکده باش و در صومعه نشینان همت مجوی )

مضمون بیت: صومعه و ميخانه

معنی واژگان:مدد: کمک/ پير مغان: صاحب و گرداننده ي ميخانه که مغبچگان تحت نظر او کار مي کنند، پير، مرشد، مظهر بي ريايي/ شيخ: بزرگ صومعه و خانقاه/ همّت: دعاي خير، خير و خوبي، توجه قلب با تمام قواي روحاني خود به جانب حق، براي حصول کمال در خود يا ديگري

آرایه ها: تناسب در شيخ و صومعه و همّت

واج آرایی: تکرار حرف «م»

معنی بیت: اگر از پیر میکده معرفت یاری جستم، خرده مگیر چه پیر ما فرمود که در عبادتگاه زاهدان ریایی همّت نتوان یافت یعنی این پارسایان عنایت و توجهی به حال دیگران نتوانند کرد.

………………

6-چون طَهارَت نبود کَعبه و بُتخانه یکیست

                   نَبُوَد خِیر در آن خانه که، عِصمَت نبود

موضوع بیت: طهارت و عصمت (با پاکی همه جا و با همه چیز باش ، بی پاکی هیچ جا و با هیچ چیزمباش)

مضمون بیت: عصمت و طهارت

معنی واژگان:طهارت: پاکي ظاهري و معنوي/ خير: خوبي/ عصمت: پاکي و پاکدامني

آرایه ها: تناسب در طهارت و عصمت و کعبه و بتخانه / نوعی جناس در خانه و بتخانه /تضاد در کعبه و بتخانه

واج آرایی: تکرار حرف «ن»و«خ»و«ب»وآوای«t»

معنی بیت: وقتي پاکي و طهارت نباشد، تفاوتي بين کعبه و بت خانه نيست و در خانه اي که پاک دامني و عفّت يافت نشود، خير و برکتي هم وجود ندارد.

محصول بيت ــ وقتى طهارت و پاكى نباشد كعبه و بت‌خانه برابر است.

مصرع ثانى را ارسال مثل قرار داده مى‌فرمايد: در خانه‌اى كه پاكى و عصمت نباشد خير وجود ندارد. يعنى شرف كعبه با پاكى است و خباثت و خساست بت‌خانه با بت‌ها. چنان‌كه در قرآن بت‌ها را رجس خوانده است. پس وقتى عصمت و طهارت نباشد مسجد و بت‌خانه يكى است.

………………

7-حافِظا، عِلم و اَدَب وَرز، که در مجلسِ شاه

                هر که را نیست ادب لایقِ صحبت نبود

موضوع بیت:ادب(ادب شرط راه سلوک است)

مضمون بیت: مجلس شاه و ادب

معنی واژگان:علم و ادب ورز: به دنبال علم و ادب رو و علم و ادب بيندوز و به کار بند/ لايق: شايسته/ صحبت: مصاحبت و همنشيني

آرایه ها: تکرار ملیح ادب/ترادف ملیح در علم و ادب

واج آرایی:تکرار حروف«ب»و«ل»

معنی بیت: اگر با دل پاک و جامة نمازی به خانة خدا نروی فرقی میان کعبه با بتکده که هیچ آدابی ندارد نخواهد بود. آری در خانه ای که پاکی و پاکدامنی نباشد نیکی و آسایش نتوان یافت.

…………………..

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا