• غزل 181

1-بعد ازین دَستِ من و دامَنِ آن سَروِ بلند

              کـه به بالایِ چــَمان از بُن و بیخَم برکَند

 حاجتِ مُطرب و مَی نیست تو بُرقَع بِگُشا ی

            که به رَقص آوَرَدَم آتشِ رویَت چو سِپند

2-  حاجتِ مُطرب و مَی نیست تو بُرقَع بِگُشا

            که به رَقص آوَرَدَم آتشِ رویَت چو سِپند

هــیچ رویــی نَشـَـوَد آینـة حِجلة بَخت

                مگر آن روی که مالند بر آن سُمِّ سَمند

3-  هــیچ رویــی نَشـَـوَد آینـة حِجلة بَخت

                مگر آن روی که مالند در آن سُمِّ سَمند

4- گفــتم اَســرارِ غَمَـت، هـر چه بود گو می‌باش

    صَبر از این بیش ندارم، چه کُنَم تا کِی و چند؟

5- مَکـُـش آن آهــویِ مُشکــینِ مـَرا، ای صَیّاد

      شَرم از آن چَشمِ سیه دار و مَبَندَش به کَمند

*جزبه زُلفِ تو ندارد دِلِ عاشق مِیلی

            آه از این دل که به صَدبند نمی گیرد پند

6- منِ خاکی که ازین در نتوانم برخاست

           از کجــا بوسـه زنم بر لبِ آن قصرِ بلند؟

*شب و روزت به دُعا عاشقِ بیدِل گوید

                   که مَبیناد سَهی قامَتَت از درد گزند

باز مَستان دل از آن گیسویِ مُشکین حافظ

        زان که دیــوانه هـمان بـه که بماند اندر بَند

7- باز مَستان دل از آن گیسویِ مُشکین حافظ

        زان که دیــوانه هـمان بـه که بود اندر بَند

*******************************

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات (بحر رمل مثمن مخبون مقصور)

1-بعد ازین دَستِ من و دامَنِ آن سَروِ بلند

              کـه به بالایِ چــَمان از بُن و بیخَم برکَند

موضوع بيت: تجلی (جلوه های جمالی محبوب و به تاراج دادن محب.)-عشق(عاشق و وفای به عشق معشوق)

مضمون بيت: (پناه بردن به يار جفاکار)

معني واژگان: دست من و دامن آن سرو بلند: به آن يار بلندبالا پناه مي برم/ چمان: خرامان/ از بُن و بيخم برکند: مرا مستأصل کرد، ريشه ي هستي مرا به در آورد.

قواعد: چمان: بفتح اول نازان وخرامان، صفت بالا(قامت)

آرايه ها:تناسب در سرو و بلند بالا و بُن و بيخ و برکندن /نوعی جناس در  من و دامن /ترادف ملیح در بن و بیخ /تناسب دربلند و بالا /تناسب در دست و دامن.

واج آرايي: تکرار حرف «ن»و«ب»و«م»و«د»

معنی بیت: پس از این دستم ملازم دامن آن محبوب سرو قامت خواهد بود ( دست از دامن وی برنخواهم داشت)، سروی که با قامت خرامان و نازان خود ریشة نهال هستی مرا برکند.

………………………………………………………………

2-  حاجتِ مُطرب و مَی نیست تو بُرقَع بِگُشا

            که به رَقص آوَرَدَم آتشِ رویَت چو سِپند

موضوع بيت: ترجیح جلوه های جمالی محبوب بر دیگر جلوه ها.

مضمون بيت: (چهره ي معشوق و رقص عاشق)

معني واژگان: حاجت: نياز/ برقع: روبند، نقاب.

قواعد:آتش روي: اضافه ي تشبيهي است که چهره ي معشوق به آن تشبيه شده است.

آرايه ها: تناسب در مطرب و مي و رقص /تناسب در  آتش و سپند و رقص /تناسب در برقع و روی /ترادف ملیح در مطرب و می

واج آرايي: تکرار حروف «ر» و«ب»و«م»و«آوای«t»

معنی بیت: نیازی بخنیاگر و باده نیست، تو پرده  از چهره برگیر تا آتش رخسار تو مرا سپندآسا بجنبش نشاط آمیزی برانگیزد.

………………………………………………………..

3-  هــیچ رویــی نَشـَـوَد آینـة حِجلة بَخت

                مگر آن روی که مالند در آن سُمِّ سَمند

 موضوع بيت: مشکلات راه سلوک(سالک از راه سختی ها به وصال میرسد)

مضمون بيت: (چهره ي عشق و خاک پاي مرکب معشوق)

معني واژگان: آينه ي حجله ي بخت: بخت به اتاق عروس و داماد در اولين شب زندگي مشترک آنها تشبيه شده است که معمولاً در چنين اتاقي آينه اي مناسب وجود دارد و به طور کلي مصراع به مفهوم روي آوردن بخت است/ سمند: اسب زرد، در اينجا مقصود مرکب معشوق است و ماليدن سم سمند در مفهوم آن است که عاشق بر خاک پاي مرکب معشوق بوسه زند و آن را به چهره ي خويش بمالد.

آرايه ها: تناسب در روي و آينه و حجله / نوعی جناس در سُم و سمند /نوعی جناس در رویی و روی

واج آرايي:تکرار حروف«ر»و«س»و«ن»و«م»

معنی بیت: هیچ چهره ای مانند آینة حجله نیکبختی روشن و درخشان نخواهد بود، جز آن چهره که برای پاک شدن از غبار تیرگی بر سم اسب محبوب مالیده شود.

…………………………………………………………………

4- گفــتم اَســرارِ غَمَـت، هـر چه بود گو می‌باش

    صَبر از این بیش ندارم، چه کُنَم تا کِی و چند؟

موضوع بيت:حدیث فراق –قابلیت و فاعلیت ( ظرفیت قابل)

مضمون بيت: (غم عشق و صبر عاشق)

معني واژگان: اسرار: رازها/ گومي باش: باشد که باشد، اهميتي ندارد.

آرايه ها:تناسب و تضاد در غم و صبر

واج آرايي: تکرار حروف«م»و«ک»و«چ»و«ر»و«ن»

معنی بیت: رازهای عشق تو را فاش کردم، هرچه باداباد؛ شکیبائی مرا بیش ازین نیست، کاری نمیتوانم کرد، تا کی و تا چند صبر کنم؟

………………………………………………………………..

5- مَکـُـش آن آهــویِ مُشکــینِ مـَرا، ای صَیّاد

      شَرم از آن چَشمِ سیه دار و مَبَندَش به کَمند

 موضوع بيت:استعاذه(محبوب را به خدا سپردن )

مضمون بيت: (رقيب و التماس عاشق)

معني وا‍ژگان:آهوي مشکين: اشاره است به معشوق که زيبايي چشم و گردن آهو موردنظر است و کمياب بودن نوع مشکين آن/ صيّاد: مقصود شکارچي عشق است که معشوق را با چيزي جز عشق شکار مي کند/ کمند: مقصود کمند تعلقات مادي اين جهان است/ کشتن در اين شعر محروم کردن معشوق است از جهان عشق.

آرايه ها:تناسب در آهو و مشکين و صياد و چشم سيه و بستن و کمند / نوعی جناس در مبند و کمند

واج آرايي:تکرار حرف «ش» و«ن»و«م»و«د»و آواي «آ»

معنی بیت: ای شکارگر، غزال مشکین نافة مرا بخاک و خون مکش و میازار، از چشم سیاهش حیاکن و بند بر او منه

………………………………………………………………..

6- منِ خاکی که ازین در نتوانم برخاست

           از کجــا بوسـه زنم بر لبِ آن قصرِ بلند؟

موضوع بيت: عشق(رواق عشق بر طاق بلند است و دست هر کسی بدان نرسد)

مضمون بيت: (عاشق نااميد)

معني واژگان:خاکي: افتاده، به خاک افتاده، ناتوان، متواضع/ قصر بلند: مقصود قصر بلند معشوق يا ممدوح يا خود معشوق يا ممدوح است/ از کجا بوسه زنم: بوسه نتوانم زد

قواعد: من خاکی: من خاکسار و فرومانده، موصوف و صفت/ از کجا بوسه زنم: ، استفهام مجازاً مفید نفی

آرايه ها:تناسب در خاک و در و قصر بلند / تناسب در بوسه و لب / ایهام تضاد در خاک و در با قصر بلند

واج آرايي:تکرار حرف «ن»و«ر»و«ب»وآوای «s»

معنی بیت: خواجه در اين بيت، خود را از زميني و خاکي و معشوق را آسماني و افلاکي دانسته است و مي فرمايد: منِ به خاک افتاده در مقابل درگاه يار کجا مي توانم بر لب کاخ بلند او بوسه بزنم؟

محصول بيت ــ من خاكى كه قادر نيستم از اين در بلند شوم. يعنى از اين در جدا شوم. چه‌گونه مى‌توانم لب قصر بلند جانان را ببوسم، يعنى قادر نيستم بوسه بر قصر بلندش بزنم، زيرا تا از خاك درش جدا نشوم و منفك نگردم نمى‌توانم دامانش را ببوسم.

……………………………………………………………….

7- باز مَستان دل از آن گیسویِ مُشکین حافظ

        زان که دیــوانه هـمان بـه که بود اندر بَند

موضوع بيت:عشق(عشق و عاشق دربند رضامند)

مضمون بيت: (دل ديوانه ي حافظ)

معني واژگان: بازمستان: باز پس مگير/ گيسوي مشکين: زلف سياه معطر.

آرايه ها: تناسب در دل و گيسوي مشکين و بند و ديوانه

واج آرايي: تکرار حرف «ن» و «د»و«ک»و«م»وآواي «آ».

معنی بیت: ای حافظ، دل دیوانه را از زنجیر زلف مشکبوی او باز مگیر، چه بهتر آن باشد که مجنون را در بند نگاه دارند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا