غزل شمارة 171

دوش از جَنابِ آصِف پیکِ بِشارت آمد

                کَز حضرتِ سلیمان عِشرَت حَوالَت آمد

1-دوش از جَنابِ آصِف پیکِ بِشارت آمد

                کَز حضرتِ سلیمان عِشرَت اِشارت آمد

 خاکِ وجودِ ما را از آبِ باده گِل کن

                    ویرانسرای دل را گاهِ عِمارت آمد

2-  خاکِ وجودِ ما را از آبِ دیده گِل کن

                    ویرانسرای دل را گاهِ عِمارت آمد

این شَرحِ بی‌نهایت کَز حُسنِ یار گفتند

                حرفیست از هِزاران کَاَندَر عبارت آمد

3-  این شَرحِ بی‌نهایت کز زُلفِ یار گفتند

                حرفیست از هِزاران کَاَندَر عبارت آمد

عِیبَم بپوش زِنهار ای خِرقة مَی آلود

                   کان پاکدامن اینجا بَهرِ زیارت آمد

4-  عِیبَم بپوش زِنهار ای خِرقة مَی آلود

                   کان پاکِ پاکدامن بَهرِ زیارت آمد

5-  امروز جایِ هَر کَس پیدا شود ز خوبان

              کان ماهِ مَجلِس افروز اندر صِدارَت آمد

 بر تختِ جم که تاجَش مِعراجِ آفتاب است

               هِمّت نِگر که موری با این حِقارت آمد

6-  بر تختِ جم که تاجَش مِعراجِ آسمان است

               هِمّت نِگر که موری با آن حِقارت آمد

 از چَشم شوخَش ای دل، ایمانِ خود نگه دار

             کان جادوی کَمانکَش ازبَهرِ غارت آمد

7-  از چَشم شوخَش ای دل، ایمانِ خود نگه دار

             کان جادوی کَمانکَش بر عَزم غارت آمد

8-  آلوده‌ای تو حافظ، فیضی ز شاه دَرخواه

                    کان عُنصُرِ سَماحَت بَهرِ طَهارت آمد

دریاست مَجلسِ او دَریاب وقت و دُریاب

                هان ای زیان کشیده وقتِ تجارت آمد

9-  دریاست مَجلسِ او دَریاب وقت و دُریاب

                هان ای زیان رَسیده وقتِ تجارت آمد

******************************

وزن غزل: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (بحر مضارع مثمن اخرب)

1-دوش از جَنابِ آصِف پیکِ بِشارت آمد

                کَز حضرتِ سلیمان عِشرَت اِشارت آمد

 موضوع بیت:وصال(بشارت وصال )

مضمون بیت: (شادي حافظ، مدح شاه و وزير).

معنی واژگان: دوش: ديشب/ جناب: آستان، آستانه/ آصف: اسم خاص به جاي اسم عام، وزير، مقصود خواجه جلال الدين تورانشاه است/ پيک بشارت: قاصد مژده دهنده/ حضرت: دربار، بارگاه/ سليمان: پادشاه فارس (شيراز) چون شيراز را ملک سليمان مي گويند پادشاه لقب سليمان گرفته است/ عشرت: شادي، شادماني

آرایه ها: تناسب درآصف و سليمان و جناب و حضرت /جناس در  اشارت و بشارت /تناسب در بشارت و عشرت

واج آرایی: تکرار حروف «ش» و «ت» و آواي «آ»

معنی بیت: دیشب از درگاه آصف زمان وزیر عصر، قاصد مژده فرا رسید و پیام آورد که از پیشگاه سلیمان زمان پادشاه کریم و بخشنده فرمان خوشدلی و کامرانی صدور یافت.

…………………………………………………………..

2-  خاکِ وجودِ ما را از آبِ دیده گِل کن

                    ویرانسرای دل را گاهِ عِمارت آمد

موضوع بیت:عنایت (تمنای عنایت عاشق از معشوق)

مضمون بیت: (شادي حافظ از اوضاع مساعد).

معنی واژگان: آب ديده: اشک، و با توجه به فضاي غزل، اشک شوق/ ويران سراي: خانه ي خراب/ عمارت: تعمير و آباد کردن

قواعد: خاک وجود: اضافه ي تشبيهي است.

آرایه ها: تناسب در خاک و آب و گل و ويران سراي و عمارت /نوعی تضاد در ويران و عمارت / تناسب در دل و ديده

واج آرایی: تکرار آواي «آ»

معنی بیت: خاک هستی ما را با اشک سرشته کن، چه وقت آنست که خانة ویرانة دل را با گل سرشک درست کنی؛ در صفحة 191 جامع نسخ دیوان حافظ « آب باده» بجای « آب دیده» آمده که بر متن ترجیح دارد که در این صورت معنی بیت مشابهتی باین بیت دیگر حافظ می یابد:

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند

                            گل آدم بسرشتند و بپیمانه زدند

…………………………………………………………..

3-  این شَرحِ بی‌نهایت کز زُلفِ یار گفتند

                حرفیست از هِزاران کَاَندَر عبارت آمد

موضوع بیت: خداوند(هیچ کس قادر به وصف او نیست )

مضمون بیت: (زلف يار، کثرت نشانه ي وحدت).

معنی واژگان: شرح: سختي باتفصيل و ذکر جزئيات/بي نهايت: بي پايان/ زلف يار: نشاني از عالم کثرت که خود جلوه ايست بي منتها از عالم وحدت/ حرف: سخني کوتاه/ عبارت: سخن، بيان، چند جمله، تعبير ظاهري از معني باطني

آرایه ها:تناسب در بي نهايت با زلف / تناسب در شرح و گفتن و حرف و عبارت / نوعی تضاد در شرح و حرفي /تناسب در شرح و بی نهایت و هزاران

واج آرایی: تکرار آواي «آ» و «z» و «s» و حروف«ن»

معنی بیت: اين شرح بي پايان که از زلف زيباي معشوق گفتند، در واقع يک حرف از هزاران سخني است که به بيان آمد و نوشته شد؛ يعني حسن و جمال بي پايان يار قابل توصيف نيست.

يک قصّه بيش نيست غمِ عشق و، اين عجب

کز هر زبان که مي شنوم نامکرّر است

(غزل 5 / 39)

شرحِ شکنِ زلفِ خم اندر خمِ جانان

کوته نتوان کرد که اين قصّه دراز است

(غزل 5 / 40)

ماجرايِ من و معشوقِ مرا پايان نيست

هرچه آغاز ندارد، نپذيرد انجام

(غزل 3 / 310)

محصول بيت ــ اين شرح بى‌نهايت كه از حسن يار كردند حرفى است از چندين هزار حرف كه به تكلم درآمده. يعنى آن‌چه از حسن جانان به وصف درآمده از چندين هزار اجزاء يك جزء است. خلاصه وصف حسن يار پايان‌پذير نيست.

…………………………………………………………..

4-  عِیبَم بپوش زِنهار ای خِرقة مَی آلود

                   کان پاکِ پاکدامن بَهرِ زیارت آمد

موضوع بیت: عصمت  (طهارت باطنی مقدمۀ رسیدن به محبوب است)

مضمون بیت: (آماده شدن براي پذيرايي يار).

معنی واژگان: زنهار: مواظب باش، آگاه باش/ خرقه: لباس پروصله ي صوفيانه/ پاک: مطهر/ پاکدامن: بي گناه/ خرقه ي مي آلود نشانه ي تقواي رياکارانه است و بدين وسيله حافظ صوفيان را رياکار معرفي مي کند.

آرایه ها: نوعی جناس در پوشيدن خرقه و پاک و پاک دامن /تضاد در می آلود و پاک

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ک» و «پ»

معنی بیت: هان، ای دلق بباده آغشته، عیب مرا از دیده پنهان بدار تا بیش شرمساری نبرم، چه آن یار پاکدل پاکیزه خو بدیدار من قدم رنجه فرمود

……………………………………………………………..

5-  امروز جایِ هَر کَس پیدا شود ز خوبان

              کان ماهِ مَجلِس افروز اندر صِدارَت آمد

موضوع بیت: ولایت (ولایت و اجرای عدالت )

مضمون بیت: (مدح وزير).

معنی واژگان: جاي: مکان شايسته. خوبان: زيبايان چه از نظر ظاهر و چه از نظر باطن، زيباي جسماني و زيباي اخلاقي. مجلس افروز: روشن کننده ي محفل با زيبايي خود. صدارت: وزارت، نخست وزيري

آرایه ها: تناسب در خوبان و ماه و مجلس افروز /هم تناسب در  مجلس و صدارت (صدرنشيني)

واج آرایی:تکرار حرف«م»و«ر»

معنی بیت: امروز مقام هرکسی از زیبایان در عالم جمال معین میشود، چه آن ماه رخسار که بزم را بفروغ حسن خود روشن میکند در پیشگاه محفل (صدر مجلس) نشست تا خوبان دیگر حد خود بشناسند؛ حافظ در غزل دیگر فرماید:

خوش بجای خویشتن بود این نشست خسروی

                  تا نشیند هرکسی اکنون بجای خویشتن

…………………………………………………………….

6-  بر تختِ جم که تاجَش مِعراجِ آسمان است

               هِمّت نِگر که موری با آن حِقارت آمد

موضوع بیت: پادشاهی و گدایی(گدای عشق به پادشاهی می رسد)

مضمون بیت: (شادي و غرور حافظ)

معنی واژگان: تخت جم: تخت سليمان، تخت پادشاهي شيراز/ معراج: نردبان/ همّت: اراده/حقارت: کوچکي/ اشاره است به داستان مور و سليمان/ حافظ نزديک شدن خودرا به شاه و وزير مانند نزديک شدن مور به سليمان مي داند

آرایه ها: تناسب در تخت و تاج /تناسب در  جم و مور /تضاد در معراج و حقارت /تناسب در همت و معراج

واج آرایی: تکرار حروف «ت»و «ج» و «م»

معنی بیت: ارادة موری خردپیکر را بنگر که خود را بپای تخت سلیمان که دیهیمش ببلندی اوج سپهرست رسانید و بگفتگو با آن حضرت پرداخت، تلمیحی دارد بآیة 17 و 18 سورة نمل ( 27) حتی اذا اتوا علی وادالنمل….. الایه تا درآمدند بوادی موران، موری گفت: ای موران به لانه­های خود درآئید مبادا سلیمان و سپاهیانش شما را پایمال کنند و ندانند پس سلیمان لب بخنده گشود( از این گفتار مور)

……………………………………………………………

7-  از چَشم شوخَش ای دل، ایمانِ خود نگه دار

             کان جادوی کَمانکَش بر عَزم غارت آمد

موضوع بیت:ولایت(تجلی چشم و ابروی جمالی ولی)

مضمون بیت: (چشم يار و غارت ايمان عاشق).

معنی واژگان: چشم شوخ: چشم فتنه انگير و آشوبگر/ جادو: ساحر، جادوگر، مقصود چشم يار است

قواعد: جادوی کمانش: باستعاره مراد چشم افسونگر یار

آرایه ها: کمانکش: معمولاً شاعران ابروي يار را به کمان تشبيه مي کنند و از اين جهت چشم يار را حافظ جادوي کمانکش مي گويد./ تناسب در کمانکش و غارت

واج آرایی: تکرار حروف «ش» و «ک» و «ن»آواي «آ»

معنی بیت: اي دل، از چشم گستاخ و زيباي يار بر حذر باش و ايمان خود را حفظ کن، زيرا آن چشم فريبنده و زيبا به قصد غارت دل و دين آمده است.

محصول بيت ــ اى دل از چشم شوخ جانان ايمان خود را حفظ كن زير آن جادوگر كمان‌كش يعنى چشم جانان براى يغما آمده است يعنى براى غارت كردن دل و دين آمده است.

كسانى كه چشم جانان را ديده‌اند به جهت تسخير قلوب كردنش آن را به جادوگر تشبيه كرده‌اند و كمانكشى چشم نسبت به ابروان است كانه كمان ابرو را خود چشم مى‌كشد.

…………………………………………………………..

8-  آلوده‌ای تو حافظ، فیضی ز شاه دَرخواه

                    کان عُنصُرِ سَماحَت بَهرِ طَهارت آمد

 موضوع بیت:عنایت (تمنای تطهیراز ولی)

مضمون بیت: (طلب فيض شاه).

معنی واژگان: آلوده: داراي آلايش، ملوّت/ فيض: بخشش، پاک کردن

آرایه ها: تناسب در آلوده و فيض و طهارت/نوعی تضاد در آلوده و طهارت

واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z» و «t»و«h»

معنی بیت: اي حافظ، تو آلوده به گناهي. از شاه بخششي طلب کن، زيرا او که اصل جوانمردي است، براي پاک کردن تو از گناه آمده است.

محصول بيت ــ اى حافظ تو آلوده فقر و افلاسى از شاه فيض و كرم بخواه زيرا آن ذات و وجود سخى براى تطهير تو از آلايش فقر آمده است يعنى براى اين به دنيا آمده است كه علما و فضلا و صلحا را از آلايش فقر خلاص كند.

……………………………………………………………

9-  دریاست مَجلسِ او دَریاب وقت و دُریاب

                هان ای زیان رَسیده وقتِ تجارت آمد

 موضوع بیت: ولایت (فراهم آمدن شرایط بهره گیری از فیض ولی)

مضمون بیت: (مجلس شاه و سود آن).

معنی واژگان: درياب وقت: وقت را غنيمت دان، وقت را از دست مده/ دُرياب: مرواريد به چنگ آور/ هان: آگاه باش.

قواعد: دریاب….و دریاب: تأکید لفظی

آرایه ها: جناس در دريا و درياب /جناس در دَرياب و دُرياب/ تناسب در دريا و تجارت و زيان /تضاد در زیان و دُرّ به دست آوردن

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ب» و «ت» و«د» آواي «آ»

معنی بیت: پیشگاه وی دریای کرم و رادی است، فرصت را از دست مده و مغتنم بدان، ای زیان دیده هنگام سوداگری فرا رسید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا