- غزل 168
1- گُداخت جان که شَوَد کارِ دِل تمام و نشد
بـِسـوخـتیــم در ایـن آرِزویِ خام و نشد
2- بـه لابـِه گفـت: شبـی میـرِ مجلسِ تو شوم
شدم به رَغبتِ خویشَش کَمین غُلام و نشد
3- پـَیام داد که خـواهَم نـِشَسـت با رِنـدان
بِشُد به رِندی و دُردی کِشیم نام و نشد
رواسـت در بـر اگـر میطـَپَد، کَبـوتـرِ دل
که دید در رهِ خود پیچ وتابِ دام و نشد
4- رواسـت در بـر اگـر میطـَپَد، کَبـوتـرِ دل
که دید در رهِ خود تاب و پیچ ِدام و نشد
درآن هَـوَس که به مَستی بِبوسم آن لبِ لَعل
چه خون که در دلم اُفتاد هَمچو جام و نشد
5- بِدان هَـوَس که به مَستی بِبوسم آن لبِ لَعل
چه خون که در دلم اُفتاد هَمچو جام و نشد
6- بـه کـویِ عِـشـق، مـَنِه بـیدلـیلِ راه قـَدَم
که من به خویش نِمودَم صَد اِهتمام و نشد
فَغـان کـه در طَلَبِ گَنج نامة مَقصود
شدم خرابِ جهان از غمَش تمام و نشد
7- فَغـان کـه در طَلَبِ گَنج نامة مَقصود
شدم خرابِ جهانی ز غم تمام و نشد
8- دِریغ و دَرد، که در جُست و جوی گنجِ حُضور
بـَسی شـدم بـه گــدایی بَـرِ کـِـرام و نـشد
9- هِــزار حیله برانگیخت حافظ از سَرِ فکر
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد
**************************
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن ( بحر مجتث مثمن مخبون محذوف)
1- گُداخت جان که شَوَد کارِ دِل تمام و نشد
بـِسـوخـتیــم در ایـن آرِزویِ خام و نشد
موضوع بیت: عشق(عشق راه بی پایان)
مضمون بیت: (نرسيدن به وصل محبوب).
معنی واژگان: گداخت: سوخت و آب شد/ آرزوي خام: آرزويي ناشدني، آرزوي ناپخته.
آرایه ها: تضاد در سوختن و خام / تناسب در گداختن و سوختن / تناسب در جان و دل
واج آرایی: تکرار حروف «خ» و «ش»و«د»و«م»و«ت»و«ر»
معنی بیت: جان سوخت که کاردل یعنی وصال جانان میسّر شود ولی ممکن نگشت، ما در آتش این آرزوی ناپخته و طمع خام گداختیم و کاردل بسامان نرسید.
…………………………………………………………
2- بـه لابـِه گفـت: شبـی میـرِ مجلسِ تو شوم شدم به رَغبتِ خویشَش کَمین غُلام و نشد
موضوع بیت: وصال(وصال دیریاب)
مضمون بیت: (فريب يار).
معنی واژگان: لابه: مکر و فريب/ مير مجلس: بزرگ محفل، سرور محفل/ رغبت: ميل/ کمين: کمترين/ غلام: بنده، چاکر
آرایه ها: نوعی تضاد در مير و غلام
واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «ش»و«ل»و«م»
معنی بیت: یکشب ببازی و فریب گفت: امیر بزم و سرور محفل تو خواهم شد، من بمیل خود کمترین چاکر او شدم ولی او میرمجلس من نشد.
…………………………………………………………
3- پـَیام داد که خـواهَم نـِشَسـت با رِنـدان
بِشُد به رِندی و دُردی کِشیم نام و نشد
موضوع بیت: وصال(وصال دیریاب)
مضمون بیت: (رند و دردي کش شدن عاشق و فريب معشوق).
معنی واژگان: رندان: کساني که ظاهر بد و باطن نيک دارند و از دقايق عمر خويش براي رسيدن به حق استفاده مي کنند/ رندي: شيوه ي رندان/ دُردي کشي: عمل کسي که تا آخرين قطره ي جام شراب عشق را مي نوشد/ نام شدن: نام کسي (به عنواني) بر سر زبانها افتادن، مشهور شدن به کاري يا شيوه اي.
آرایه ها:نوعی جناس در رندان و رندي / تناسب در رندان و رندي و دردي کشي
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ش» و «د»و«ن»
معنی بیت: یار پیغام داد که من هم صحبت قلندران خواهم گشت، نام من بقلندری و میخوارگی مشهور گشت ولی کار وصل با دلدار میسّر نشد.
…………………………………………………………
4- رواسـت در بـر اگـر میطـَپَد، کَبـوتـرِ دل
که دید در رهِ خود تاب و پیچ ِدام و نشد
موضوع بیت: وصال(وصال دیریاب)
مضمون بیت: (جرم کبوتر دل).
معنی واژگان: رواست: شايسته است، سزاوار است/ در بر: در سينه/ مي طپد: زير و بالا مي رود، دست و پا مي زند/نشد: نرفت، راهش را کج نکرد، دور نشد.
قواعد: کبوتر دل: اضافه ي تشبيهي است.
آرایه ها: تضاد در کبوتر و دام /تناسب در طپيدن و پيچ و تاب / تناسب در طپيدن و بر و دل / تناسب در طپيدن و کبوتر و پيچ و تاب و دام
واج آرایی: تکرار حرف «ر»و«د»
معنی بیت: اگر کبوتر دل در سینه بیتابی میکند سزاست، چه در راه خود پیچ و خم گیسوی یار را دید ولی بآرزوی خویشتن که گرفتار شدن در آن کمندست دست نیافت.
……………………………………………………………..
5- بِدان هَـوَس که به مَستی بِبوسم آن لبِ لَعل
چه خون که در دلم اُفتاد هَمچو جام و نشد
موضوع بیت: وصال(وصال دیریاب)
مضمون بیت: (دل خونين عاشق و بوسه ي معشوق).
معنی واژگان: هوس: ميل، آرزو/ لعل: سرخ/ خون: در مفهوم غصه و غم.
آرایه ها: تشبيه دل پرخون به جام شراب لعل/ تناسب در مستي و لعل و جام
واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «د» و«ل»و«م»و«چ»
معنی بیت: خواجه در اين بيت، نهايت ظرافت و ذوق خود را به کار برده و معاني مختلفي را اراده کرده است.
1- زماني مي توان لب يار را بوسيد که مست شد، زيرا در مستي شرم و حيا از ميان مي رود و جسارت انجام هر کاري پيدا مي شود يا وقتي که يار هوشيار و آگاه است، اجازه نمي دهد که عاشق لب او را ببوسد؛ پس بايد او مست و بي خود گردد. با توجّه به اين مطلب، خواجه مي فرمايد: به اميد آنکه در مستي، لب معشوق را ببوسم، چه خون دل که نخوردم، ولي اين آرزو برايم ميسّر نشد.
2- معشوق در حال نوشيدن شراب، جام بر لب هاي لعل گون او بوسه مي زند و خواجه با توجّه به اين مطلب مي فرمايد: در آرزوي آنکه لب هاي سرخ معشوق را هم چون جام ببوسم، چه خون دل که نخوردم، ولي مراد حاصل نگشت.
3- خواجه دل پر خون خود را به جام پر از شراب سرخ مانند مي کند و مي فرمايد: در آرزوي بوسيدن لب سرخ يار و رسيدن به او، چه قدر هم چون جام خون در دلم افتاد و رنج بسيار بردم، ولي ممکن نشد.
محصول بيت ــ در اين آرزو كه در حال مستى آن لب لعل جانان را ببوسم چه خونهاى زيادى كه به دل چون جامم افتاد اما بوس ميسر نشد. يعنى به دل چون جام صاف و پاكم. و يا به دلم
خون بسيار ريخت همچنان كه به جام، باده سرخ مىريزد اما بوس جانان دست نداد. مراد از ريخته شدن خون به جام همان باده سرخ است به طريق تشبيه آمده.
…………………………………………………………
6- بـه کـویِ عِـشـق، مـَنِه بـیدلـیلِ راه قـَدَم
که من به خویش نِمودَم صَد اِهتمام و نشد
موضوع بیت: پیرو استاد و مرشد(نقش کلیدی استاد در رسیدن به مقصد)
مضمون بیت: (پير و طي طريق عشق).
معنی واژگان: دليل راه: پير، مرشد/ بخويش: شخصاً/ اهتمام: کوشش.
آرایه ها: تناسب در کوي و دليل راه و قدم نهادن
واج آرایی: تکرار حرف «م»و«ن»
معنی بیت: بی راهنمائی پیر دلیل بکوی معرفت و عشق گام منه که من در این راه صدبار کوشیدم و کارم بجائی نرسید.
……………………………………………………………
7- فَغـان کـه در طَلَبِ گَنج نامة مَقصود
شدم خرابِ جهانی ز غم تمام و نشد
موضوع بیت: وصال(وصال دیریاب)
مضمون بیت: (خرابي عاشق).
معنی واژگان: فغان: مخفف افغان، شبه جمله، ناله و فرياد مي کنم/ گنج نامه: کاغذي که در آن نشاني گنجي نوشته شده است/ مقصود: آرزو، در اينجا وجود معشوق است/ شدم خراب جهاني: در ميان جهانيان خراب شدم/ تمام: به طور کامل.
آرایه ها: تناسب در طلب و گنج و خراب / نوعی تضاد در گنج و خراب
واج آرایی: تکرار حرف «ن»و«م»
معنی بیت: فریاد که در جستن رمز گنج مراد بنیاد خودپرستی را با عالمی از غم عشق یکسره ویران کردم ولی گوهر مقصود دست نداد.
………………………………………………………..
8- دِریغ و دَرد، که در جُست و جوی گنجِ حُضور
بـَسی شـدم بـه گــدایی بَـرِ کـِـرام و نـشد
موضوع بیت: وصال(وصال دیریاب)
مضمون بیت: (وصال يار).
معنی واژگان: دريغ و درد: مايه ي افسوس و ناراحتي است، شبه جمله/ حضور: وصال معشوق، رسيدن به يار/ کرام: جمع کريم، بزرگواران/ بر: نزد.
آرایه ها: نوعی تضاد وتناسب درگنج و گدايي / تناسب در جست و جو و گنج و بسي /ترادف ملیح در دریغ و درد
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ج» و«ب» و«ر»
معنی بیت: افسوس و اندوهست که من دریافتن گوهر جمعیّت خاطر و گسستن از خودی خود بگدائی نزد آنانکه مدعی کرامتند رفتم ولی حضور قلبی حاصل نشد.
……………………………………………………………
9- هِــزار حیله برانگیخت حافظ از سَرِ فکر
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد
موضوع بیت: وصال(وصال دیریاب)
مضمون بیت: (حافظ و معشوق سرکش).
معنی واژگان: حيله: چاره برانگيختن: به کار بردن، ايجاد کردن/ از سر: از روي/ هوس: آرزو، ميل/ نگار: معشوق زيبارو.
آرایه ها:تناسب در سر و هوس / نوعی تضاد در برانگيختن و رام شدن /تناسب در حیله با سرفکر و هوس
واج آرایی: تکرار حرف «ر»و«ن»وآوای«h»
معنی بیت: حافظ به اميد اينکه به معشوق برسد و او را رام خود کند، با فکر خود، هزار حيله و چاره به کار برد، ولي به اين آرزو هم نرسيد.
محصول بيت ــ حافظ از سر فكر هزار حيله برانگيخت يعنى با نيروى فكر مكرها و حيلهها بهكار برد. به آرزو و هوس آنكه حريف رام شود و مطيعش گردد اما نتيجه نگرفت به جهت اينكه حافظ فقير است و آن نگار طالب سيم و زر است نه خريدار كمال و معرفت پس رام وى نخواهد شد.