- غزل شماره 16
خَمی که ابرویِ شوخِ تو در کمان انداخت
بـه قصـدِ خونِ مـنِ زارِ نـاتـوان انداخت
1- خَمی که ابرویِ شوخِ تو در کمان انداخت
بـه قصـدِ جـانِ مـنِ زارِ نـاتـوان انداخت
نـبود رنگِ دو عالم که نقش و اُلفت بود
زمانه طَرحِ مُحَبت نه این زمان انداخت
2- نـبود نـقشِ دو عالم که رنگِ اُلفت بود
زمانه طَرحِ مُحَبت نه این زمان انداخت
3- به یک کِرِشمه که نرگس به خودفروشی کرد
فـریبِ چـشمِ تو صَـد فِتنه در جَهان انداخت
شراب خورده و خَوی کرده کِی شُدی به چمن
کـه آبِ رویِ تـو آتـش در ارغَـوان انـداخت
4- شراب خورده و خَوی کرده میروی به چمن
کـه آبِ رویِ تـو آتـش در ارغَـوان انـداخت
5- بـه بَزمـگاهِ چـمن دوش مست بگذشتم
چو از دَهانِ تواَم غُنچه در گُمان انداخت
6- بنـفشه طُـرِّة مَفتول خود گِرِه میزد
صَبا حکایتِ زُلفِ تو در میان انداخت
7- زِ شَـرمِ آن که به رویِ تـو نِـسبَتَش کـردم
سَمَن به دستِ صبا خاک در دَهان انداخت
8- من از وَرَع مَی و مُطرب ندیدمی زین پیش
هـوایِ مُغـبَچِگانـم در ایـن و آن انـداخت
9- کُنون به آبِ میِ لَعل خِرقه میشویم
نَصیـبة اَزَل از خود نمیتوان انداخت
کُنون به آبِ میِ لَعل خِرقه میشویم
که قسمتِ اَزَل از خود نمیتوان انداخت
10- مَگَر گُشایِشِ حافظ در این خَرابی بود
که بخششِ ازلش در مَیِ مُغان انداخت
11- جهان به کامِ من اکنون شود که دورِ زمان
مَـرا بـه بـندگیِ خـواجة جـهان انداخـت
**********************************
وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان ( بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ )
1- خَمی که ابرویِ شوخِ تو در کمان انداخت
بـه قصـدِ جـانِ مـنِ زارِ نـاتـوان انداخت
موضوع بیت:تجلی (تجلی جلالی معشوق به عاشق)
مضمون بیت: (بي اعتنايي و ناز و عتاب خاموش معشوق).
معنی واژگان:خم انداختن در کمان: آماده کردن کمان براي تيراندازي، معمولاً ابروي زيبا به کمان تشبيه مي شود و خم انداختن در ابرو يعني اخم کردن و ابرو در هم کشيدن/ شوخ: زيبا و بي پروا.
آرایه ها: تناسب درخم و ابرو و کمان و قصد و انداختن /تناسب در کمان با زار و ناتوان/تضاد در شوخ با زار و ناتوان
واج آرایی:تکرار حروف«خ»و«ن»
معنی بیت : کمان ابروی تو که در دلبری دلیر و گستاخ است ، برای کشتن عاشق درمانده و از پای افتاده منحنی گشت ( آن چنان که در هنگام تیر اندازی با کشیدن زه ، کمان خم می شود )
2- نـبود نـقشِ دو عالم که رنگِ اُلفت بود
زمانه طَرحِ مُحَبت نه این زمان انداخت
موضوع بیت: عشق(عشق ازلی است )-عالم الست
مضمون بیت: (قدمت عشق به روز ازل مي رسد).
معنی واژگان:الفت: عشق و انس و محبت/ طرح انداختن: نقشه کشيدن
آرایه ها: تناسب در نقش و رنگ و طرح انداختن /تناسب در الفت و محبت /تناسب در عالم و زمانه/ جناس در زمان و زمانه
واج آرایی:تکرار حروف«ن»و«م»وآوای«t»
معنی بیت : آن گاه که طرح عشق و محبت انداخته شد ، هنوز نشانی از آفرینش این جهان و آن جهان نبود ، مقصود آن که عشق دیرینه و محبت ازلی است و چیزی نو پدید نیست .
3- به یک کِرِشمه که نرگس به خودفروشی کرد
فـریبِ چـشمِ تو صَـد فِتنه در جَهان انداخت
موضوع بیت:صفات معشوق حقیقی (غلبۀ حُسنِ معشوق حقیقی بر مجازی)
مضمون بیت: (غلبه ي معشوق حقيقي بر معشوق مجازي).
معنی واژگان:کرشمه: ناز و غمزه و فريبکاري زيبايان، به گوشه ي چشم اشاره کردن، جلوه ي نازنينانه کردن/ خودفروشي: خودنمايي و جلوه/ فريب چشم: کرشمه ي چشم
آرایه ها: نرگس: گلي که معمولاً چشم معشوق را به آن تشبيه مي کنند/ تناسب در کرشمه و نرگس و چشم / تناسب در چشم وخودفروشي و فريب و فتنه /تضاد در یک و صد
واج آرایی:تکرار حرف«ک» و «ف»و«ن»
معنی بیت : به سبب ناز و کرشمه ای که نرگس برای خودنمائی و حسن فروشی کرد ، چشم فریبای تو صد گونه شور و شیفتگی در عالم پدید آورد ( و گفت تا من باشم به تو کرشمه کردن نرسد )
4- شراب خورده و خَوی کرده میروی به چمن
کـه آبِ رویِ تـو آتـش در ارغَـوان انـداخت
موضوع بیت:تجلی(تجلی جمالی معشوق)
مضمون بیت: (چهره ي معشوق شراب خورده و عرق کرده برتر از گل ارغوان است، تصويري بديع و دل انگيز).
معنی واژگان:خوي: (بر وزن «مَي» که اکنون ما «مِي» تلفظ مي کنيم) عرق بدن و چهره/ آب: رنگ و آب و جلوه و جلا/ آتش در … انداختن: او را آتشي کردن، ناراحت کردن
آرایه ها: تناسب در شراب و آب و خوي /تناسب درچمن و ارغوان /تناسب و تضاد در آب و آتش
واج آرایی:تکرار آوای «آ» و حرف«خ»و«ر»و«و»
معنی بیت : اين گونه که شراب خورده و عرق کرده از چمن عبور مي کني، عرق چهره ي زيباي تو آتش رشک و حسد را در جان ارغوان انداخت و آن را سوزاند.
محصول بيت ـ در حالى كه شراب خورده و عرق هم كرده بودى، كى به چمن رفتى كه از لطافت و صفوت تو آتش به ارغوان افتاد، يعنى قرمزى ارغوان از رشك روى تو است.
5- بـه بَزمـگاهِ چـمن دوش مست بگذشتم
چو از دَهانِ تواَم غُنچه در گُمان انداخت
موضوع بیت:تجلی (تجلی جمالی محبوب و جذب عاشق )
مضمون بیت: (دهان زيباي معشوق)
معنی واژگان:بزمگاه چمن: محفل گلهاي باغ/ در گمان انداختن: به اشتباه انداختن
آرایه ها: تناسب در بزم و مست /تناسب در مست و درگمان انداختن /مشابهت در دهان و غنچه
واج آرایی:تکرار حروف«ن»و«م»و«ت»وآوای«z»
معنی بیت : چون گمان بردم که غنچه شباهتی به دهان تو دارد ، دیشب سر مست به عشرتگه باغ گذر کردم .
6- بنـفشه طُـرِّة مَفتول خود گِرِه میزد
صَبا حکایتِ زُلفِ تو در میان انداخت
موضوع بیت:ترجیح صفات معشوق حقیقی بر معشوقان مجازی
مضمون بیت: (تشبيه زلف به بنفشه و ترجيح آن بر اين. تشبيه تفضيل.
معنی واژگان:طرّه: قسمتي از زلف که معمولاً روي پيشاني قرار مي دهند، مطلق گيسو/ مفتول: تابدار/ گره زدن زلف: آراستن آن.
آرایه ها: تناسب در بنفشه و طرّه و مفتول و گره زدن و زلف /تناسب در صبا و زلف و حکایت / تشبيه تفضيلی در تشبيه زلف به بنفشه و ترجيح آن بر اين
واج آرایی:تکرار آوای«t»
معنی بیت : در آن حال که بنفشه گیسوی آراسته و پیچان خود را به هم گره میزد ، باد بهاری در آن میان داستان زلف گرهگیر تو را آغاز کرد تا بنفشه را شرمنده سازد .
7- زِ شَـرمِ آن که به رویِ تـو نِـسبَتَش کـردم
سَمَن به دستِ صبا خاک در دَهان انداخت
موضوع بیت: ترجیح صفات معشوق حقیقی بر معشوقان مجازی
مضمون بیت: (چهره ي معشوق زيبايي و لطافتي بالاتر از گل ياسمن دارد).
معنی واژگان:نسبت کردن: نسبت دادن، تشبيه کردن/ سمن: گل ياسمن/ خاک در دهان انداختن: اظهار پشيماني کردن و عدم توافق با گفتار کسي
آرایه ها: تناسب در روي و سمن /تناسب در دست و دهان
واج آرایی: تکرار حرف «s» وحروف«د»و«ر»و«ن»
معنی بیت : چون یاسمن را از سپیدی برخسار تو مانند کردم ، دهان خود را با دست باد بهاری به خاک انباشت ، به کنایه یعنی ازین تشبیه پوزش خواست و استغفار کرد .
8- من از وَرَع مَی و مُطرب ندیدمی زین پیش
هـوایِ مُغـبَچِگانـم در ایـن و آن انـداخت
موضوع بیت: جذبۀ معشوقی عاشق را دچار می کند(تحول در سلوک زاهدانه به وسیلۀ ساقی)
مضمون بیت: (تغيير مسير اعتقادي).
معنی واژگان:ورع: تقوي و پرهيزگاري (مقام دوم از مقامات سير و سلوک)/ مغبچگان: ساقيان جوان و زيباي ميخانه ي مغان، سالکان ميخانه ي عشق که مريدان پير مغانند
آرایه ها: تناسب در مي و مطرب و مغبچگان/در اين و آن نسبت به مي و مطرب لفّ و نشر مشوّش و هم لفّ و نشر مرتب وجود دارد يعني «اين» اشاره به مطرب و «آن» اشاره به مي است/ترادف ملیح در می و مطرب /تضاد در این و آن تضاد /تضاد در ورع با می و مطرب و مغبچه
واج آرایی:تکرار حرف«م»و«ن»و«ی»
معنی بیت : پیش از این به سبب پارسائی و زهد التفات و عنایتی به شراب و رامشگر نداشتم ، عشق ساقیان جوان و شاهدان زیبا مرا برین کار واداشت ،
9- کُنون به آبِ میِ لَعل خِرقه میشویم
نَصیـبة اَزَل از خود نمیتوان انداخت
موضوع بیت:عشق ازلی(تحول در سلوک زاهدانه به وسیلۀ می)
مضمون بیت: (جبر تشريعي).
معنی واژگان:. لعل: سرخ رنگ/ نصيبه: بهره و قسمت/ ازل: روز بي آغاز خلقت که در آن روز سرنوشت همه ي موجودات از سوي خداوند تعيين شده است.
قواعد:آب مي: اضافه ي تشبيهي است
آرایه ها: تناسب در آب و شستن و خرقه
واج آرایی:تکرار آوای «اِ»وحروف«ن»و«ی»
معنی بیت : اینک به آب سرخ می دلق خود را شستشو می دهم ، این قسمت من از روز نخست بوده است ، مولوی گوید :
زاهد بودم ، ترا نه گویم کردی
آشفته و مست سو بسویم کردی
سجاده نشین با وقاری بودم
بازیچۀ کودکان کویم کردی
10- مَگَر گُشایِشِ حافظ در این خَرابی بود
که بخششِ ازلش در مَیِ مُغان انداخت
موضوع بیت:عنایت (عنایت ازلی حق با سالکان )
مضمون بیت: (حافظ شادي خود را از ورود به مجمع رندان و سالکان راه حق و محفل بي ريايان ابراز مي کند).
معنی واژگان: گشايش: گشوده شدن گره بخت، خوشبختي. بخشش: قسمت، تقدير، سرنوشت (فردوسي مي گويد: ز بخشش به کوشش نيابي گذر). مي مغان: شرابي که در دير مغان مي دهند
آرایه ها:گشایش و بخشش با خرابی تضاد دارند
واج آرایی:تکرار حرف«ش»و«ب»
معنی بیت : همانا فتوح حافظ و حل مشکل او در مستی و خرابی بود که عنایت ازلی وی را به میکدۀ مغان رهبری کرد ( مقصود از خرابی در این جا ویران کردن بنای خود پرستی و انانیّت و مراد از می مغان بادۀ معرفت و خود شناسی است )
…………………………………………………………….
11- جهان به کامِ من اکنون شود که دورِ زمان
مَـرا بـه بـندگیِ خـواجة جـهان انداخـت
موضوع بیت:بندگی و پادشاهی (از راه بندگی به سلطانی رسیدن)
مضمون بیت: (مدح وزير).
معنی واژگان:به کام شدن: مطابق خواسته و آرزوي کسي شدن/ دور: گردش/ خواجه ي جهان: وزير گيتي (که در آن مبالغه ي حدود وزارت هست)
آرایه ها:تناسب در جهان و زمان/تکرار ملیح جهان/تضاد در بندگی با خواجه
واج آرایی: تکرار حرف «ن» و«ج»و«م»و«ک»
معنی بیت : اکنون که گردش روزگار مرا بنده ي خواجه ي عالم کرد، ديگر جهان مطابق ميل من خواهد بود.
محصول بيت ـ مراد از خواجه جهان، قوامالدين حسن است كه خواجه حافظ حمايت او را اعتراف كرده و مىفرمايد: حالا ديگر دنيا بر وفق مراد من مىگردد زيرا كه گردش روزگار مرا به خدمت آصف عهد درآورد، يعنى ملازمت ايشان را برايم ميسر ساخت.