*غزل 151 *
1- دمی با غَمِ به سَر بردن جهان یک سَر نمیاَرزد
به مَی بِفـروش دَلـقِ ما کـَزین بِهتَر نمیاَرزد
2- به کویِ مَی فروشانش به جامی بر نمیگیرند
زَهـی سـَجّادة تـقـوا که یـک ساغَر،نمیارزد
3- رَقیبَم سرزنشها کرد کَز این باب رُخ بَرتاب
چه افتـاد این سـَرِ ما را که خاکِ در نمیارزد؟
شُکوهِ تاجِ سلطانی، که بیمِ جان در آن دَرج است
کُلاهـی دلکَـش است اما به تـَرکِ سَر نمیارزد
4- شُکوهِ تاجِ سلطانی، که بیمِ جان در او دَرج است
کُلاهـی دلکَـش است اما به تـَرکِ سَر نمیارزد
چـه آسان مینُمـود اول غـَمِ دریا به بـوی سُود
غَلَط گفتم که این طوفان به صَدگوهَر نمیارزد
بس آسان مینُمـود اول غـَمِ دریا به بـوی سُود
غَلَط گفتم که یک موجَش به صَدگوهَر نمیارزد
5- چـه آسان مینُمـود اول غـَمِ دریا به بـوی سُود
غَلَط کردم که این طوفان به صَدگوهَر نمیارزد
6- تو را آن بِه که رویِ خود زِمُشتاقان بپوشانی
که شادیِّ جـهان گیـری، غَـمِ لشکرنمیارزد
چو حافِظ در قَناعت کوش و ازدُنیّیِ دون بُگذر
که یک جو مِنَّتِ دونان به صَد من زَر نمیارزد
7- چو حافِظ در قَناعت کوش وزدنیّیِ دون بُگذر
که یک جو مِنَّتِ دونان دو صَد من زَر نمیارزد
****************************
وزن غزل : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (بحر هزج مثمن سالم )
1- دمی با غَمِ به سَر بردن جهان یک سَر نمیاَرزد
به مَی بِفـروش دَلـقِ ما کـَزین بِهتَر نمیاَرزد
موضوع بیت:عارف غم دنیا به دل راه نمی دهد
مضمون بیت: (شادي لحظه ها و خوشباشي/ خرقه و ارزش آن).
معنی واژگان:دمي: لحظه اي/ يکسر: تماماً/ دلق: خرقه، لباس درويشي.
آرایه ها: نوعی تضاد در مي و دلق /تناسب در فروختن و ارزيدن /جناس در به سر و یکسر /ایهام تضاد در غم و می
واج آرایی: تکرار آواي «م» و «ب» و«س»و«ز»و«
معنی بیت: همۀ عالم به اندازۀ یک نفس به اندوه زیستن ارزش ندارد ، خرقۀ زهد ما را در بهای باده بده که این دلق بیش از این قیمتی ندارد .
……………………………………………………………………..
2- به کویِ مَی فروشانش به جامی بر نمیگیرند
زَهـی سـَجّادة تـقـوا که یـک ساغَر،نمیارزد
موضوع بیت:زهد ریایی کجا؟ و رند اولیایی کجا؟
مضمون بیت: (سجاده ي تقوي رياکارانه و ارزش آن).
معنی واژگان: برنمي گيرد: نمي پذيرند، برنمي دارند/ زهي: عجيب است، چه عجيب است/ سجاده: جانماز، فرش کوچکي که بر روي آن نماز مي خوانند/ تقوي: پرهيزگاري/ ساغر: جام شراب، در اينجا مقصود محتواي جام است نه خود جام /سجّادۀ تقوی : جانماز پرهیزگاری
قواعد: سجاده ی تقوا:اضافۀ تخصیصی .
آرایه ها: تضاد در سجاده ي تقوي و ساغر / تناسب در جام و ساغر و می /تضاد در سجادۀ تقوی و می /تناسب در فروختن و ارزیدن
واج آرایی: تکرار حرف «ي»و«ب»و«ش«و«س»وآوای«gh»
معنی بیت: در میخانه جانماز پرهیزگاری را به عوض یک جام باده نمی پذیرند ، جای شگفتی نیست که سجادۀ تقوی به اندازۀ یک ساغر می بها ندارد .
………………………………………………………………..
3- رَقیبَم سرزنشها کرد کَز این باب رُخ بَرتاب
چه افتـاد این سـَرِ ما را که خاکِ در نمیارزد؟
موضوع بیت:عارف و مقام افتادگی
مضمون بیت: (سر عاشق و خاک در معشوق).
معنی واژگان: رقيب: مراقب، نگهبان، محافظ/ باب: درسرای محبوب/ رخ برتاب: روبگردان/ چه افتاد اين سر ما را: براي سر ما چه اتفاقي افتاده است/ خاک درنمي ارزد: براي به خاک نهادن هم ارزشي ندارد.
آرایه ها:جناس در سرزنش با سر،/جناس در باب با تاب / در کلمه ي باب ايهام هست / ترادف در اين بحث و فصل و ماجرا (عشقبازي) /ترادف در باب و در / تضاد در سر و خاک
واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «ر»و«ز»و«ک»وآوای«آ»
معنی بیت: نگهبان آستان دوست مرا ملامت کرد که از این درگاه روی بگردان ، آیا چه پیش آمد که سر ما را ارزش خاک این درگاه نیست .
…………………………………………………………………
4- شُکوهِ تاجِ سلطانی، که بیمِ جان در او دَرج است
کُلاهـی دلکَـش است اما به تـَرکِ سَر نمیارزد
موضوع بیت:دنیا ارزش جانبازی در راه آن را ندارد
مضمون بیت: (تاج پادشاهي و ارزش آن).
معنی واژگان: شکوه: جلوه و شوکت/درج: وارد شده، مندرج/ دلکش: جذّاب/ ترک: دور شدن از … ،از دست دادن …
آرایه ها:تناسب در تاج و کلاه / تناسب در کلمه ي «ترک» با کلاه تناسب ،زيرا کلاه صوفيان و درويشان داراي «ترکهايي» بوده است که معمولاً کلاه را به دوازده قسمت تقسيم مي کرده است/ تناسب در تاج و کلاه با سر /ایهام تضاد در بیم جان و ترک سر /جناسِِ سرودر
واج آرایی: تکرار حروف «ک» و «ج»و«ر»و«د»و«ل»
معنی بیت: فر دیهیم شاهی که خطر جانی در آن مندرج است ، کلاهی دلپذیر است ولی ارزش آن ندارد که آدمی برای به دست آوردنش سر خود را از دست بدهد .
…………………………………………………………………..
5- چـه آسان مینُمـود اول غـَمِ دریا به بـوی سُود
غَلَط کردم که این طوفان به صَدگوهَر نمیارزد
موضوع بیت:دنیا ظاهر فریبنده و باطن کشنده دارد
مضمون بیت: (زندگي آلوده به خطر، زندگي نيست).
معنی واژگان:مي نمود: جلوه مي کرد/ غم دريا: مشکلات سفر دريا. به بوي سود: در آرزوي سود و بهره وري/ غلط کردم: اشتباه کردم/ گوهر: جواهر، در اينجا مرواريد (چون مربوط به درياست)/به جهت وجود همين بيت در اين غزل است که مي گويند محمود شاه والي دکن حافظ را به دکن (هند) دعوت کرده و حافظ ابتدا قصد قبول اين دعوت و دل به دريا زدن داشته است، ولي بعد که از دور و نزديک درشتي ها و دشواريهاي سفر را مي بيند، اين غزل را براي محمود شاه مي فرستد و از نرفتن خود عذر مي خواهد. اما ابيات 4 و 7 به گونه اي است که اين مناسبت را نفي مي کند و حدس دکتر غني (که اين غزل درباره کشته شدن شيخ ابواسحاق است) مناسب تر به نظر مي رسد/ چه آسان : سخت آسان
قواعد: چه آسان : چه قید برای آسان (صفت ) .
آرایه ها: تناسب در دريا و طوفان و گوهر / تناسب در صد وگوهربا سود /ایهام تضاد در آسان و غم
واج آرایی: تکرار آواي «b» و «m»و«s»/ تکرار حرف«ب»و«غ»و«ل»و«د»و«
معنی بیت: اندیشه و بیم از دریا به امید سود بردن سخت آسان به نظر می رسید ولی پنداری نادرست بود ، چه ارزش یافتن صد گهر گرانبها با رنج طوفان برابری نتواند کرد .
………………………………………………………………..
6- تو را آن بِه که رویِ خود زِمُشتاقان بپوشانی
که شادیِّ جـهان گیـری، غَـمِ لشکرنمیارزد
موضوع بیت:ز دست دیده و دل هر دو فریاد ، که هرچه دیده بیند دل کند یاد
مضمون بیت: (چهره ي معشوق و دردسر عاشقان).
معنی واژگان: مشتاقان: کساني که اشتياق ديدن تو را دارند/ شادي جهانگيري: لذت فتح جهان/ غم لشکر: دردسر سپاه./
آرایه ها: تضاد در شادي و غم / تناسب در جهانگيري و لشکر /تناسب در روی و پوشاندن
واج آرایی: تکرار حرف «ش»و«ن»و«ر»
معنی بیت: بهتر است که چهره از عاشقان خود پنهان داری ، چه مسرت تسخیر ملک دلها با رنج غمخواری و تیمار سپاه دلدادگان برابر نتواند بود .
…………………………………………………………………….
7- چو حافِظ در قَناعت کوش وزدنیّیِ دون بُگذر
که یک جو مِنَّتِ دونان دو صَد من زَر نمیارزد
موضوع بیت:عارف و مقام بی رغبتی به دنیا
مضمون بیت: (حافظ قانع).
معنی واژگان: دنياي دون: دنياي پست. در صفحة 140 جامع نسخ دیوان حافظ تألیف مسعود فرزاد ، دنیای دون به جای دنیی دون آمده که بر متن ترجیح دارد ؛ دنیا در اصطلاح تصوف چیزی است که انسان را از خدا باز دارد …. دنیا عبارت است از حظوظ …. یعنی بهر چه نفس تو متلذّذ گردد آن دنیای تو باشد ( نقل به اختصار از لغت نامۀ دهخدا )/
يک جو: مقدار کمي/ بگذر: صرف نظر کن
قواعد: دنیی دون : دنیی صفت نسبی از دنیا .
آرایه ها: جناس در دون و دونان / تضاد در قناعت و زر /تضاد در یک جو و دوصدمن زر
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ن»و«م«و«ک»وآوای«ž»
معنی بیت: مانند حافظ شيوه ي قناعت را در پيش بگير و از دنياي بي ارزش بگذر، زيرا يک جو منّت کشيدن از انسان هاي فرومايه، ارزش دو صد من طلا را ندارد.
محصول بيت ــ خواجه به طريق خطاب عام مىفرمايد: چون حافظ به قناعت كوش و دنياى دون را ترك كن. يعنى طالب اين دنياى پست مباش زيرا يك جو منت فرومايگان به صد من طلا نمىارزد.
حاصل كلام براى كسى كه طالب و راغب دنيا باشد تواضع و انقياد و منت دونان ضرورى است و اين خود يك مصيبت عظيم است حالا كه اينطور است چون حافظ به قناعت كوش و راحت زندگى كن.