• غزل شماره 15

1-  ای شـاهدِ قُدسی که کَشَد بَندِ نِقابَت؟

                       وِی مُرغِ بهشتی که دَهَد دانه و آبَت؟

2-  خوابم بِشُد از دیده در این فِکرِ جِگَرسوز

        کاغـوشِ که شـد منزلِ آسایش و خوابت؟

خوابم بِشُد از دیده در این فِکرِ جِگَرسوز

        کاغـوشِ که شـد منزلِ و مأواگَهِ خوابت؟

3-  درویش نمی‌پُرسی و تَرسَم که نباشد

               انـدیـشـة آمـرزش و پَـروایِ ثـوابـت

راهِ دلِ عـُـشـاق زد آن چـشــمِ خـُـمـارین

          پیداست از این شیوه که، مست است شرابت

4-  راهِ دلِ عـُـشـاق زد آن چـشــمِ خـُـمـاری

          پیداست از این شیوه که، مست است شرابت

5-  تیری که زدی بر دلم از غَمزه خَطا رفت

         تـا بـاز چـه انـدیشـه کُنَـد رأیِ صَـوابت؟

6-  هـر ناله و فریاد که کردم نشنیدی

                   پیداست نِگارا که بُلَند است جَنابَت

7-  دور است سَرِ آب از این بادیه هشدار

            تـا غـولِ بـیـابان نَـفَریـبد بـه سَـرابت

8-  تا در رهِ پیری به چه آئین روی ای دل

                   بـاری، بـه غَلَط صَـرف شـد ایّامِ شَبابَت

ای قَصرِ دل افروز که عِشرتگه اُنسی

                     یـا رب مـَکُناد آفـتِ ایـّام خَرابـت

9-  ای قَصرِ دل افروز که منزلگَهِ اُنسی

                     یـا رب مـَکُناد آفـتِ ایـّام خَرابـت

حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد

             لُطفی کـن و بازآ که خرابـم ز ِعِتابت

10-  حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد

             صـلحی کـن و بازآ که خرابـم ز ِعِتابت

*******************************

وزن غزل :مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن ( بحر هزج مثمن مکفوف محذوف )

1-  ای شـاهدِ قُدسی که کَشَد بَندِ نِقابَت؟

                       وِی مُرغِ بهشتی که دَهَد دانه و آبَت؟

موضوع بیت:حدیث فراق

مضمون بیت: (غبطه بر عاشقِ واصل).

معنی واژگان:شاهد: زيبارو/ قدسي: پاک و ملکوتي و فرشته گونه به قرينه ي مرغ بهشتي/ نقاب: روي بند، و بند نقاب کشيدن به معني باز کردن روبند/ دانه و آب دادن: به قرينه ي مرغ، پذيرايي کردن و مواظبتِ (مادي) کردن

آرایه ها: تناسب در قدسي و بهشتي /تناسب در مُرغ و دانه و آب دادن / مُرغ: استعاره است براي همان شاهد قدسي/تناسب درشاهد و نقاب

واج آرایی:تکرار آوای«d»و«gh»وحروف«ن»و«ه»و«ب»

معنی بیت : ای زیبای جهان پاک و عالم معنی که پرده از چهره تو بر می گیرد و جمال تو را می بیند و ای پرندۀ باغ فردوس ( اکنون که در سفری و دور از من ) چه کسی آب و دانه به تو می رساند ؟

2-  خوابم بِشُد از دیده در این فِکرِ جِگَرسوز

        کاغـوشِ که شـد منزلِ آسایش و خوابت؟

موضوع بیت: غیرت عاشقی

مضمون بیت: (باز هم حسادت و غبطه ي عاشقانه).

معنی واژگان:بشد: برفت، دور شد/ جگرسوز: فکري که دل را مي سوزاند و دردآور است.

قواعد: جگرسوز: صفت

آرایه ها: تناسب در خواب و ديده و آسايش و منزل و آغوش / تناسب در جگر و ديده به مناسبت آن که خون جگر به صورت سرشک از ديده خارج مي شود /تضاد درآسایش وجگرسوز

واج آرایی:تکرار حروف«ش»و«د»و«ک»

معنی بیت : در اين فکر اندوه بار که آغوش چه کسي جايگاه خواب و آرامش توست، آتش به جانم مي زند و بي خوابم مي کند.

محصول بيت ـ خوابم از چشم رفت از اين فكر جگرسوز كه آغوش كه خوابگاه تو شد، يعنى در آغوش كه خوابيده و غنوده‌اى، در خصوص اين بيت به خواجه اعتراض كرده‌اند كه مگر جانان عالى‌جناب نبوده كه خواجه درباره‌اش سوءِظن نموده و مى‌گويد در آغوش كه خوابيده و در بغل كه غنوده‌اى.

3-  درویش نمی‌پُرسی و تَرسَم که نباشد

               انـدیـشـة آمـرزش و پَـروایِ ثـوابـت

موضوع بیت:عنایت (طلب عنایت )

مضمون بیت: (دلگيري از عدم توجه زيبارو به خويش – دنباله ي دو بيت قبل).

معنی واژگان:درويش: فقير، و در اينجا فقير عشق/ پرسيدن: احوال پرسي و تفقّد/ پروا: توجّه، ملاحظه

قواعد:پروای ثواب:اضافۀ توصیفی

آرایه ها:تناسب درآمرزش و ثواب /تناسب درترس و اندیشه

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ي» و «ش» و«و»و«م»

معنی بیت : از حال عاشق تهیدست خود پرسشی نمی کنی و تفقدی نمی نمائی ، گوئی به فکر عفو الهی نیستی و علاقه به مزد و پاداش ایزدی نشان نمی دهی.

4-  راهِ دلِ عـُـشـاق زد آن چـشــمِ خـُـمـاری

          پیداست از این شیوه که، مست است شرابت

موضوع بیت:حیرت (حیرت عاشق در کار صفات جمالی معشوق)

مضمون بیت: (وصف چشم خمار معشوق).

معنی واژگان:راه زدن: منحرف کردن کسي از راهي که در پيش داشته است/ عشّاق: مقصود عاشقاني است که هريک براي خود دلداري داشته اند/ خماري: يا خمارين، يعني مست و خمارآلود/ شيوه: روش و ناز و غمزه/ مست است شرابت: يعني شراب تو از همان شرابي است که انسان را مست مي کند، يعني شراب مست کننده و از خود بي خبرکننده و اشاره است به چشمان زيباي محبوب

آرایه ها: تناسب در خماري و مست و شراب/تناسب در چشم و خماري

واج آرایی:راه و عشّاق دو اصطلاح موسيقي هم هست/تکرار حرف«ش»

معنی بیت : چشمان خمار آلوده و نیم مست تو رهزن دل های عاشقان شد ، از این جا آشکار است که شراب نگاه تو نه تنها مستی آور است بلکه خود عین مستی و سکر است .

5-  تیری که زدی بر دلم از غَمزه خَطا رفت

         تـا بـاز چـه انـدیشـه کُنَـد رأیِ صَـوابت؟

موضوع بیت:عنایت (طلب عنایت )

مضمون بیت: (آرزوي غمزه ي معشوق).

معنی واژگان:غمزه: ناز و کرشمه/ صواب: درست /

قواعد:صواب:اسم به جای صفت/ حرفِ «تا» به معني تا ببينم، تا بنگرم …. است

آرایه ها: تناسب در تير و زدن و خطا رفتن/تناسب در انديشه و راي و صواب /تناسب و تضاد در خطا و صواب

واج آرایی:تکرار آوای«t»وحرف«ر»

معنی بیت : تیر جفائی که به قصد کشتن دل من رها کردی ، بآماج نرسید . ندانم دگر باره نظر صائب و اندیشۀ درست تو دربارۀ ما چه تدبیری خواهد کرد ، شاعر گوید :

بعد عمری که ز مژگان تو خوردم تیری

                  آن هم از طالع بر­گشتۀ من کاری نیست

6-  هـر ناله و فریاد که کردم نشنیدی

                   پیداست نِگارا که بُلَند است جَنابَت

موضوع بیت: معشوق(صفات جلالی معشوق)(عزت معشوقی و خاکساری عاشقی)

مضمون بیت: (دوري عاشق از معشوق و بلندي مقام و موقعيت معشوق).

معنی واژگان:جناب: آستانه ي در، آستان

آرایه ها: تناسب در ناله و فرياد و شنيدن و بلند /تضاد در فریاد و نشنیدن

واج آرایی:تکرار حروف«ن»و«د»و«ر»

 معنی بیت : اي معشوق زيبا، هر قدر ناله و فرياد کردم، نشنيدي. پيداست که مقام و منزلت تو بسيار بلند و رفيع است.

محصول بيت ـ هر ناله و فرياد و فغان كه كردم نشنيدى، معلوم مى‌شود اى نگار پيشگاه تو خيلى بلند است و رفيع، يعنى از كمال رفعت ناله كسى به آن‌جا نمى‌رسد كه بشنوى

7-  دور است سَرِ آب از این بادیه هشدار

            تـا غـولِ بـیـابان نَـفَریـبد بـه سَـرابت

موضوع بیت:مشکلات راه سلوک

مضمون بیت: (عشق حقيقي و مجازي و شهوات نفساني)

معنی واژگان:در زمان قديم کساني که به تنهايي از شهري به شهر ديگري مي رفتند گاهي در بيابان بي آب و علفي سرگردان مي شدند و تشنگي بر آنها غلبه مي کرد و به طلب آب به اين سو و آن سو مي رفتند، ناگهان موجودي به ظاهر انسان و در باطن غول «فريبکار» به آنها دريايي پر از آب از دور نشان مي داد که وقتي به آنجا مي رفتند خبري از آب نبود و اين خطاي باصره بود که سراب را چشمه ي آب مي ديدند./ سر آب: سرچشمه ي آب/ (در بعضي نسخ «درين باديه») باديه: بيابان بي آب و علف/ هُش دار: به هوش باش/ غول: موجودي موهوم که کارش فريب دادن مردم گم کرده راه بود/ (بيابانيدن= فريفتن) /سراب: جايي در بيابان که انسان از دور دريايي آب مي بيند امّا چيزي جز دنباله ي همان بيابانِ بي آب و علف نيست

آرایه ها: تناسب در دور و سر آب و باديه و غول و بيابان و فريفتن و سراب /تناسب و جناس در سر آب و سراب جناس  /تضاد در بیابان و آب

واج آرایی: تکرار حرف «ب» و «ر» و«د»و«ی»

معنی بیت : تا سرچشمۀ گوارای وصال از صحرای عشق راهی دراز است . بهوش باش که دیو بیابانی به فریب تو را به سوی کور آب ( سراب ) نبرد ؛ شاید مقصود از غول بیابانی باستعاره رهزنان رهبرنما باشد ، سعدی گوید :

یاران همه با یار و من خسته طلبگار

                       هر کس بسرآبی شد و سعدی بسرابی

8-  تا در رهِ پیری به چه آئین روی ای دل

                   بـاری، بـه غَلَط صَـرف شـد ایّامِ شَبابَت

موضوع بیت:غنیمت شمردن فرصت باقیمانده-طبیعت انسان (تبدیل  طبیعت ثانویه به طبیعت اولیه به مرور زمان )

مضمون بیت: (توجه به عاقبت).

معنی واژگان:تا: تا ببينم/ آيين: روش/ باري: در هر حال/ ايّام: جمع يوم، روزها، روزگار/ شباب:جواني.

آرایه ها: تضاد درپيري و شباب /تناسب درآیین و رفتن و راه /تناسب درآیین و ایام

واج آرایی: تکرار در حرف «ر» و«ب»و«ی»

معنی بیت : اي دل، روزگار جواني را به نادرستي سپري کردي، ببينيم که دوران پيري را چگونه طي خواهي کرد.

محصول بيت ـ اى دل عجبا در طريق پيرى يعنى هنگام پيرى به چه آيين و به چه طريق سلوك مى‌كنى، ايام جوانى تو كه بيهوده تلف شد، يعنى جوانى را با غرور و جهالت گذراندى بارى در پيرى جبران كن.

9-  ای قَصرِ دل افروز که منزلگَهِ اُنسی

                     یـا رب مـَکُناد آفـتِ ایـّام خَرابـت

موضوع بیت:دعا(دعا در حق محبوب)

مضمون بیت: (دعا براي منزل معشوق يا ممدوح)

معنی واژگان:دل افروز: شادي آور، نشاط انگيز/ منزلگه انس: جايِ دلخوشي و انس و الفت/ يارب: خدا کند که/ مکناد: نکند (دعا)/ آفت: بلا.

قواعد:در این بیت اشاره به مکان یار شده ولی خود یار اراده شده است

آرایه ها: تناسب در قصر و منزلگه و انس و خراب کردن /تضاد درخراب با منزلگه و قصر

واج آرایی:تکرار حروف«ر»و«م»

معنی بیت : ای کاخ که مایۀ شادی خاطر و اقامتگاه دلارامی ، از پروردگار خواستارم که آسیب روزگار تو را ویران نکند .

10-  حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد

             صـلحی کـن و بازآ که خرابـم ز ِعِتابت

موضوع بیت:عنایت (طلب عنایت )

مضمون بیت: (طلبِ آشتي و عذرخواهي)

معنی واژگان:خواجه: صاحبِ غلام و برده/ عتاب: سرزنش و ملامت توأم با خشونت و قهر (و گاهي توأم با ناز)

آرایه ها:تضاد در غلام و خواجه /تضاد در صلح و عتاب /تضاد درگریختن و بازآمدن

واج آرایی:تکرارآوای«z»

معنی بیت : حافظ آن بنده نیست که آستان خداوندگار خود را ترک گوید. آشتی کن و بازگرد که سرزنش و گلۀ تو سرای هستی مرا ویران کرد جامی می گوید:

هستم غلامت از جان اما گریز پایم

                               صد بارم ار فروشی بگریزم و بیایم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا