- غزل 140
1- دِلبَر بِرَفت و دِلشُدگان را خبر نکرد
یادِ حـَریفِ شَهـر و رَفیقِ سفر نکرد
2- یا بختِ من طریقِ مُروّت فروگذاشت
یا او به شاهـراهِ طَـریقت گـُذَر نکرد
گفتـم مَگَـر به گـریه دلش مهربان کنم
درنقشِ سنگ قطرۀ باران اثرنکرد
3- گفتـم مَگَـر به گـریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود، در دلِ سَنگَش اثر نکرد
دل را اگرچه بال و پراز غم شکسته شد
سودای دامِ عاشقی از سر به درنکرد
شوخی نِگَرکه مرغِ دلِ بیقرارِ من
سودای دامِ عاشقی از سر به درنکرد
4- شوخی مکن که مرغِ دلِ بیقرارِ من
سودای دامِ عاشقی از سر به درنکرد
هر کس که دید رویِ تو بوسید چَشمِ من
کاری که کـرد دیـدة مـا بـی نَظَر نکرد
5- هر کس که دید رویِ تو بوسید چَشمِ من
کاری که کـرد دیـدة مـن بـی نَظَر نکرد
*پُشتَش زِبارِغصه دوتابادچون کمان
هرکس که پیش تیرتوجان را سپرنکرد
*حافظ حدیث عشق تو از بس که دلکَش است
نشنیدکس کز سَرِ رغبت زِبَرنکرد
6- من ایستاده تا کُنمش جان فِدا چو شمع
او خـود گذر به ما چو نسـیمِ سَحَر نکرد
***************************
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات ( بحر مضارع اخرب مکفوف مقصور)
1- دِلبَر بِرَفت و دِلشُدگان را خبر نکرد
یادِ حـَریفِ شَهـر و رَفیقِ سفر نکرد
موضوع بیت: حدیث فراق(شکایت از فراق محبوب)
مضمون بیت: سفر يار.
معنی واژگان:دلبر: معشوق، دلدار/ دلشدگان: عاشقان/ حريف شهر: همنشين و مصاحبي که در شهر داشت/ رفيق سفر: همسفر
آرایه ها: نوعی تضاد در دلبر و دلشده /نوعي تضاد در حريف شهر و رفيق سفر
واج آرایی: تکرار حرف «ر»و «د»
معنی بیت: یار سفر کرد و دلدادگان را آگاهی نداد و از مصاحب شهر و رفیق راه خود یاد نیاورد.
………………………………………………………………
2- یا بختِ من طریقِ مُروّت فروگذاشت
یا او به شاهـراهِ طَـریقت گـُذَر نکرد
موضوع بیت:آزادگی(عاشق ناجوانمرد به وصل نمی رسد)
مضمون بیت: (بخت عاشق و عدم التفات معشوق).
معنی واژگان: طريق مروّت: راه و رسم جوانمردي و لطف/ فروگذاشت: از دست گذاشت، رها کرد، ناديده انگاشت/ شاهراه طريقت: بزرگ راهي که عاشقان در آن راه چشم به راه معشوقند.
آرایه ها:جناس در طريق و طريقت / تناسب در طريق و شاهراه و طريقت و گذر
واج آرایی: تکرار آواي «t»و حرف «ر»
معنی بیت: یا طالعم شیوة جوانمردی را رها کرد یا یار من براه راست معرفت که شیوة محبت و وفاست گام ننهاد.
……………………………………………………………….
3- گفتـم مَگَـر به گـریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود، در دلِ سَنگَش اثر نکرد
موضوع بیت: حدیث فراق(شکایت از دل سنگی محبوب)
مضمون بیت: گريه ي عاشق و دل سنگ معشوق.
معنی واژگان: مگر: شايد.
قواعد: دل سنگ: اضافه ي تشبيهي است.
آرایه ها: تناسب در سنگ و سختی / تضاد در سخت و مهربان / تضاد درگریه و سختی
واج آرایی: تکرار حروف «گ» و «ر» و آواي «s»
معنی بیت: با خود گفتم شايد با گريه دل نامهربان او را نرم کنم و بر سر مهر آورم، امّا چون دلش سنگ بود، تأثيري نکرد.
محصول بيت ــ گفتم شايد كه با گريه و زارى دل جانان را به سر رحم و شفقت بياورم. يعنى بسيار گريستم به اين خيال كه شايد با گريه دلش را نرم كنم و تمايلش را به خودم جلب نمايم. اما
قطرات باران به سنگ خارا اثر نكرد. يعنى به دل چون سنگ خارهاش اشك چون قطرات باران من تأثير نكرد. خلاصه هر قدر گريستم و الماس كردم به من توجه و مرحمت نكرد.
……………………………………………………………..
4- شوخی مکن که مرغِ دلِ بیقرارِ من
سودای دامِ عاشقی از سر به درنکرد
موضوع بیت: عشق جاودانگی
مضمون بیت: عاشق وفادار.
معنی واژگان: شوخي مکن: در اينجا بدين مفهوم است که مرا به بيوفايي متهم مکن/ سودا: فکر، انديشه/ از سر به در کردن: فکري را رها کردن و کنار گذاشتن.
قواعد: مرغ دل: اضافه ي تشبيهي است يعني دل به مرغ بي آرام تشبيه شده.
آرایه ها:تناسب در مرغ و بيقرار و دام /تناسب در بيقرار و سودا /تضاد در دل و سر /به نوعی تضاد در دام و به در کردن
واج آرایی: تکرار حروف «م» و «د» و «ر» و آوای «ـِـ»
معنی بیت: گستاخی در آزار عاشقان مورز که طایر دل پریشانم خیال گرفتاری در بند عشق را از دماغ خود بیرون نکرده است.
………………………………………………………………
5- هر کس که دید رویِ تو بوسید چَشمِ من
کاری که کـرد دیـدة مـن بـی نَظَر نکرد
موضوع بیت: بصیرت(عارف اهل بصیرت است.)
مضمون بیت: چشم زيباپسند عاشق و چهره ي زيباي يار.
معنی واژگان: نظر: فکر و تأمّل.
آرایه ها: نوعی جناس در ديد و ديده / تناسب در ديد و چشم و ديده و نظر / تناسب در روي و بوسيد
واج آرایی:تکرار حروف «ک» و «د» و آواي «اي»
معنی بیت: هرکه چهرة ترا دید بوسه بر چشم من زد( بکنایه مقصود آنست که گفت: قربان نظر زیبا پسندت)، بلی آنچه چشم من کرد از روی بصیرت و دانایی بود.
………………………………………………………………
6- من ایستاده تا کُنمش جان فِدا چو شمع
او خـود گذر به ما چو نسـیمِ سَحَر نکرد
موضوع بیت: حدیث فراق (شکایت از نیامدن معشوق)
مضمون بیت: عاشق جان نثار و معشوق بي اعتنا.
معنی واژگان: ايستاده: يکي برپا ايستاده و ديگر مصمم و بااراده/ شمع: تشبيه عاشق به شمع از دو نظر است يکي ايستاده بودن شمع و ديگر سوختن و جان فدا کردن./ نسيم سحر: باد صبا/
آرایه ها: تضاد در نسيم و شمع /تضاد در ايستاده و گذر کردن/ تناسب در ایستاده با شمع /تناسب در گذر کردن با نسیم /تناسب در شمع با سحر /نوعی جناس در گذر با سحر /تناسب در جان و نسیم /ایهام در ایستاده
واج آرایی: تکرار حرف « س» و «ش»
معنی بیت: من در گذرگاه ایستاده ام تا مانند شمع بیکدم جان قربان وی کنم اما یار نسیم وار بر من نگذشت؛ در اینجا « ش» ضمیر متصل پیش از، او « ضمیر منفصل» آمده و باصطلاح عود ضمیر بر متأخر شده است.