• *غزل 121*

هر آن کو خاطریِ مجموع و یارِ نازنین دارد

سَعادَت هَمدمِ او گَشت و دولت هَم قَرین دارد

1- هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد

سَعادَت هَمدمِ او گَشت و دولت هَمنشین دارد

2- حَریمِ عشق را دَرگَه بَسی بالاتَر از عَقل است

کسی آن آستان بوسَد که جان، در آستین دارد

دهانِ تنگِ شیرینت مگر مُهرِ سُلَیمان است

که نقشِ خاتمِ لعلش جهان زیرِ نگین دارد

3- دهانِ تنگِ شیرینش مگر ملکِ سُلَیمان است

که نقشِ خاتمِ لعلش جهان زیرِ نگین دارد

لبِ لعل و خطِ مُشکین چو آنَش هست ،جانش هست

بنازم دلبرِ خود را که حُسنَش آن و این دارد

لبِ لعل و خطِ مُشکین چو آنَش نیست ،جانَش نیست

بنازم دلبرِ خود را که حُسنَش آن و این دارد

4- لبِ لعل و خطِ مُشکین چو آنَش هست و اینش هست

بنازم دلبرِ خود را که حُسنَش آن و این دارد

به خواری مَنگر ای مُنعِم ضعیفان و نحیفان را

که صدرِ مجلسِ عِزَّت فقیرِ ره نشین دارد

5- به خواری مَنگر ای مُنعِم ضعیفان و نحیفان را

که صدرِ مجلسِ عِشرت گدایِ ره نشین دارد

6- چو بر روی زمین باشی، توانائی غَنیمت دان

که دوران نا توانی ها بَسی زیرِ زمین دارد

بَلا گردانِ جان و دل دعایِ مُستمندانَست

که بیند خِیراز آن خَرمَن که، ننگ از خوشه چین دارد؟

7- بَلا گردانِ جان و تن دعایِ مُستمندانَست

که بیند خِیراز آن خَرمَن که، ننگ از خوشه چین دارد؟

8- صَبا ! از عشقِ من رَمزی بگو با آن شَهِ خوبان

که صَد جمشید و کِیخُسرو ،غُلامِ کمترین دارد

وگر گوید نمیخواهم چو حافظ عاشقی مُفلِس

بگوئیدش که سلطان هم گدایِ همنشین دارد

9- وگر گوید نمی خواهم چو حافظ عاشقِ مُفلِس

بگوئیدش که سلطانی گدائی همنشین دارد

************************************

وزن غزل:مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن(بحر هزج مثمن سالم)

1- هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد

سَعادَت هَمدمِ او گَشت و دولت هَمنشین دارد

 موضوع بیت: وصل و هجران(رسیدن به وصل رسیدن به آرامش و سعادت حقیقی است)-خاطر مجموع (آرامش عارف در سایه ی رسیدن به مقامات عرفانی است.)

مضمون بیت: خوشبختي، داشتن آرامش خاطر و معشوق نازنين است.

 معنی واژگان:هر آن کو: هرکس که/ خاطر مجموع: فکري توأم با جمعيت، آرامش خيال/ نازنين: با ناز و ظرافت و کرامت/ سعادت: بخت و اقبال/ همدم: مصاحب، همنشين/ دولت: خوشبختي.

آرایه ها: تناسب در سعادت و دولت با هم /تناسب در همدم و همنشين

واج آرایی:تکرار حروف «ش» و «هـ»

 معنی بیت: هرکس که فکر و دلي آسوده و راحت دارد و معشوقي زيبا و دوست داشتني نيز با اوست، پيوسته با بخت و اقبال نيک هم نشين و همراه است.

محصول بيت ــ هر آن كسى كه خاطر مجموع دارد. يعنى پريشان خاطر نيست و يار نازنين دارد. يعنى يارش بى‌نظير است، سعادت از آن اوست و دولت همراهش است. يعنى دولت يار وى است خلاصه كسى كه اين دو چيز را دارد كام‌بين و كامران است.

………………………………………………………………………..

2- حَریمِ عشق را دَرگَه بَسی بالاتَر از عَقل است

کسی آن آستان بوسَد که جان، در آستین دارد

موضوع بیت: عقل و عشق (برتری عشق از عقل و جانبازی در راه عشق)

مضمون بیت: برتري عشق بر عقل.

معنی واژگان:حريم عشق: بارگاه عشق/ درگه: آستان/ جان در آستين داشتن: جان بر کف داشتن، حاضر به گذشتن از جان بودن

آرایه ها: نوعی جناس در آستان و آستين /تناسب در حريم و درگه و آستان و بوسیدن / جان در آستين داشتن کنایه است.

 واج آرایی:تکرار حرف «س» و «ت»

معنی بیت: آستان حرم عشق عافیت سوز بسی والاتر و برتر از خانة خرد مصلحت اندوز است، به سراپردة عشق کسی راه می یابد که جان برای نثار در راه جانان بر کف نهد.

……………………………………………………………………..

3- دهانِ تنگِ شیرینش مگر ملکِ سُلَیمان است

                 که نقشِ خاتمِ لعلش جهان زیرِ نگین دارد

 موضوع بیت:تجلی(تجلی جمالی دهان محبوب عالم را پر کرده است.)

مضمون بیت: لب و دهان معشوق.

معنی واژگان:دهان تنگ شيرين: دهاني که کوچک و غنچه مثال و شيرين است (هم از نظر سخن و هم از نظر بوسه)/ ملک سليمان: همه ي جهان و جن و انس و موجودات جاندار و بيجان تحت سلطنت حضرت سليمان (ع) بوده اند/ نقش خاتم: نوشته ي روي نگين انگشتري، در زمان قديم پادشاهان انگشتري مخصوص داشتند که در حقيقت علامت سلطنت آنان بر کشور بود و به اين سبب تسلّط بر مملکت را زير نگين داشتن مي گفتند/ خاتم لعل: اشاره به لبان کوچک و سرخگون يار است/ در اينجا دهان يار به ملک سليمان که در اين حالت جهان (= دهان يار) در زير نگين (= لبان يار) انگشتري سليمان است.

آرایه ها: تناسب در ملک و نقش خاتم و نگين /تناسب در  دهان و شيرين و تنگ و خاتم لعل

واج آرایی: تکرار حروف «ش» و «م» و «ن» و «گ»

معنی بیت: دهان خرد شکرین یار گویی خاتم سلیمان است که نقش و نگار انگشتری لعل لبش مانند خاتم سلیمانی جهانی را مسخر کرده است.

………………………………………………………………………….

4- لبِ لعل و خطِ مُشکین چو آنَش هست و اینش هست

بنازم دلبرِ خود را که حُسنَش آن و این دارد

موضوع بیت: خداوند و صفات او (صفات فراگیر معشوق ازلی.)

مضمون بیت: خطّ عذار و لب معشوق.

معنی واژگان: لب لعل: لبي که مانند لعل سرخگون و زيبا و پرارزش است/ خط مشکين: موهاي نرم و لطيفي که در اطراف چهره ي معشوق وجود دارد و بر زيبايي او مي افزايد و در ضمن همچون مشک هم سياه است و هم معطّر/ بنازم: افتخار مي کنم/ حسن: زيبايي.

قواعد: بنازم: مضارع التزامي به جاي اخباري

آرایه ها: لف و نشر مرتب در مصراع اوّل هست و هم در بيت يعني «آن» (که در ضمن به معني کيفيّت ناگفتني زيبايي است) اشاره به لب لعل است و «اين» اشاره به خط مشکين/ خط مشکین:به استعاره سبزة عذاراست.

واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ش» و «س» و آوای «t»/تکرار ملیح «هست»

معنی بیت: بیار دلربای خود افتخار می کنم که جمال وی این و آن یعنی لعل و مشک هردو را باهم دارد.

………………………………………………………………………..

5- به خواری مَنگر ای مُنعِم ضعیفان و نحیفان را

که صدرِ مجلسِ عِشرت گدایِ ره نشین دارد

 موضوع بیت: عزّت (عاشق و طلب عزّت از معشوق)

مضمون بیت: توانگر و گدا و تفضيل گدا بر توانگر.

معنی واژگان:خواري: حقارت و خفّت/ منعم: توانگر، ثروتمند/ ضعيفان و نحيفان: مقصود کساني که از نظر مادّي ناتوان و بينوا هستند/ صدر مجلس: بالاي محفل/ عشرت: شادي و نشاط/ گداي ره نشين: فقيري که در کنار رهگذر مردم مي نشيند و گدايي مي کند/ در حقيقت گداي راه نشين با وجه کمي  که به دست مي آورد شادي و عشرت دارد و توانگر هر اندازه هم که بر مالش افزوده شود چشم طمع به مال بيشتري دارد و همواره در غم و حسرت به سر مي برد

آرایه ها: تضاد در منعم با گدا و ضعیف /تضاد در  صدر و راه/تناسب در صدر با منعم /تناسب در  ضعف و نحیف و گدا/نوعی جناس در ضعیف و نحیف

 واج آرایی :تکرار حروف «ي» و «ر» و «s»

معنی بیت: ای توانگر ، در ناتوانان و نزاران به حقارت نگاه مکن ، بدان که صدر نشین محفل بزم در پایگاه و فرود مجلس جائی برای پذیرفتن تهیدستان خاکسار نیز دارد: سعدی گوید:

شکرانۀ بازوی توانا

بگرفتن دست ناتوان است

ممکن است این معنی نیز مقصود باشد : در ناتوانان به حقارت نگاه مکن که گدایان بر صدر مجلس عشرت و خوشدلی جای دارند و عیش راستین بهرۀ آنان است.

………………………………………………………………………

6- چو بر روی زمین باشی، توانائی غَنیمت دان

که دوران نا توانی ها بَسی زیرِ زمین دارد

موضوع بیت:غنیمت شمردن فرصت عمر- دنیا و  بی اعتباری آن

مضمون بیت: غنيمت شمردن زندگي.

معنی واژگان: غنيمت دان: فرصت شمار، مغتنم شمار/ دوران: روزگار

آرایه ها: تضاد در روي و زير/ تضاد در  ناتواني و توانايي.

واج آرایی :تکرار حرف «ي» و «ن» و «د»/تکرار ملیح زمین.

معنی بیت: چون بر پشت زمین تندرست و قوی باشی، نیرومندی را سود و بهرۀ بی خون دل به دست آمده بشمار و خیری کن که روزگار بسیار توانایان و قدرتمندان را که ناتوان شدند و به زیر خاک رفتند ، به یاد دارد ، سعدی گوید:

ای که دستت می رسد کاری بکن

                               پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

……………………………………………………………………….

7- بَلا گردانِ جان و تن دعایِ مُستمندانَست

که بیند خِیراز آن خَرمَن که، ننگ از خوشه چین دارد؟

 موضوع بیت: دعا(دعای اهل دل مستجاب است.)

مضمون بیت: دعاي فقيران و دفع بلا.

معنی واژگان:بلا گردان: باعث رفع بلا و مصيبت/ مستمندان: بينوايان/ خوشه چين: فقيري که در زمينهاي محصول برداشته و جاي خرمن به دنبال خوشه هاي به جاي مانده مي گردد و آنها را جمع آوري مي کند تا براي خود قوت و غذايي فراهم کند

آرایه ها: تضاد و ایهام جناس  در بلا و دعا /تناسب در خرمن و خوشه چين

 واج آرایی:تکرار حروف «ن»، «د» و «خ» در مصراع دوم.

معنی بیت: دعای خیر نیازمند از جسم و جان گزند بلا را دور می کند ، صاحب خرمنی که گدایان خوشه چین را برگرد خرمن خودمایۀ ننگ و بی آبرویی بداند ، خیر و برکت نخواهد دید.

……………………………………………………………………..

8- صَبا ! از عشقِ من رَمزی بگو با آن شَهِ خوبان

که صَد جمشید و کِیخُسرو ،غُلامِ کمترین دارد

 موضوع بیت: عزّت(عزّت معشوق)

مضمون بیت: پيام عاشق به معشوق و اظهار عشق.

معنی واژگان:صبا: بادي که از طرف شمال يا مشرق مي وزد و پيام بر عاشقان است/ رمز: سخني با اشاره و کنايه/ شه خوبان: پادشاه زيبارويان/ جمشيد و کيخسرو: دو پادشاه مقتدر ايراني که هر دو جام جهان نما داشته اند/ غلام کمترين: کمترين بنده و خدمتگزار

آرایه ها: تناسب در شه و جمشيد و کيخسرو /تضاد در  شه و غلام

واج آرایی: تکرار حروف «ش» و «د» و «م» و آوای «s»

معنی بیت: اي باد صبا، به آن شاه زيبارويان اندکي از ميزان عشق و علاقه ي من سخن بگو؛ آن شاهي که صد جمشيد و کيخسرو کمترين غلام او هستند.

محصول بيت ــ اى صبا از عشق من به آن شه خوبان رمزى بگو. شه خوبانى كه كمترين غلامش صدها جمشيد و كيخسرو بوده است. يعنى كمترين غلامان مثل اين پادشاهان بوده‌اند.

………………………………………………………………………

9- وگر گوید نمی خواهم چو حافظ عاشقِ مُفلِس

بگوئیدش که سلطانی گدائی همنشین دارد

موضوع بیت: پادشاهی و گدایی (عاشق خود را گدای درگاه معشوق می داند.)

مضمون بیت: حافظ عاشق مفلس.

معنی واژگان:مفلس: بي چيز.

آرایه ها:تضاد در سلطان و گدا /تناسب در مفلس و گدا

واج آرایی:تکرار حروف «ي» و «گ» و «ش»

معنی بیت: خواجه در ادامه ي بيت قبل به صبا مي گويد: اي صبا، اگر شاه زيبارويان به تو گفت که عاشق تهي دست و مفلسي چون حافظ را نمي خواهم، به او بگوييد که سلطان و گدا پيوسته با هم هم نشينند.

محصول بيت ــ اگر شاه خوبان بگويد كه عاشق مفلس چون حافظ را نمى‌خواهم جوابش دهيد كه همنشينى شاه با گدا ديده شده، و بوده‌اند پادشاهانى كه با گدايان مصاحبت داشته‌اند. حالا تو هم پادشاهى اگر مرا به مصاحبت خود قبول نمائى كار غريبى نكرده‌اى.

………………………………………………………………………

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا