• *غزل 120*

1-  بُتی دارم که گِردِ گُل ز سنبل سایه بان دارد

بهارِ عارِضَـش خَطّـی به خـونِ ارغـوان دارد

غُبارِ خَط نپوشانید خورشیدِ رُخَش، یا رب

           بَقای جاودانَش دِه که حُسنِ جاودان دارد

2-  غُبارِ خَط بپوشانید خورشیدِ رُخَش، یا رب

           بَقای جاودانَش دِه که حُسنِ جاودان دارد

3-  چو عاشق می‌شُدَم گُفتَم که بُردَم گوهَرِ مَقصود

       ندانِسـتَم که این دریا،چه موج ِخون فَشان دارد

 4-  ز چَشـمت جان نَشاید بُرد کَز هر سو که می‌بینم

  کمین از گوشه‌ای کرده‌ست و تیر اَندَر کمان دارد

5-  چو دامِ طُرِّه افشاند ز گَردِ خاطرِ عُشّاق

            به غمّازِ صَبا گویَد که، رازِ ما نَهان دارد

بیفشان جُرعه‌ای بر خاک و حالِ اهلِ شوکت پُرس

       که از جمـشید و کیخسرو ،فراوان داستان دارد

بیفشان جُرعه‌ای بر خاک و حالِ اهلِ شوکت بین

       که از جمـشید و کیخسرو ،فراوان داستان دارد

6-  بیفشان جُرعه‌ای بر خاک و حالِ اهلِ دل بشنو

       که از جمـشید و کیخسرو ،فراوان داستان دارد

چو در رویَت بِخَندد گُل مَشو در دامَش ای بلبل

   که بر گل ، اعتمادی نیست وَرحُسنِ جهان دارد

 7-  چو در رویَت بِخَندد گُل مَشو در دامَش ای بلبل

   که بر گل ، اعتمادی نیست گر حُسنِ جهان دارد

8- خـدا را دادِ مـن بِسـتان ازاو ای شِـحنـة مـجلس

که مَی با دیگری خورد‌ست و با من سر گِران دارد

 9- به فِتراک اَر همی ‌بندی خدا را زود صَیدم کن

       که آفت‌هاست در تأخیر و طالِب را زیان دارد

ز سـروِ قدِّ دلجـویت مکن محروم، چَشمم را

 بَرین سرچشمه‌اش بِنشان که خوش، آبی روان دارد

10- ز سـروِ قدِّ دلجـویت مکن محروم، چَشمم را

 بدین سرچشمه‌اش بِنشان که خوش، آبی روان دارد

 11-  ز خوفِ هَجرَم ایمِن کُن، اگر امّیدِ آن داری

      که از چَشمِ بَداندیشان خدایَت در امان دارد

12-  چه عُذرِ بختِ خود گویم که آن عَیّارِ شهرآشوب

  به تلخی کُشـت حافظ را و شَکَّر در دهان دارد

******************************

وزن غزل: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن ( بحر هزج مثمن سالم)

1-  بُتی دارم که گِردِ گُل ز سنبل سایه بان دارد

بهارِ عارِضَـش خَطّـی به خـونِ ارغـوان دارد

موضوع بیت: تجلی (جاذبه های معشوق ازلی برای جذب عاشقان- وصف اسماء و صفات معشوق.)

مضمون بیت: چهره و زلف و سبزه ي عذار يار.

معنی واژگان:بت: معشوق زيبارو و خوش اندام/ بهار عارض: شادابي چهره/ خط: مقصود موهاي نرم و لطيفي است که در اطراف چهره ي زيبا روييده است و در اينجا نيز اشاره است به معني ديگر خط يعني «فرمان»/ خون ارغوان: کشتن و نابود کردن گل ارغوان (چون ارغوان مانند چهره ي يار زيباست امّا خطي به زيبايي سبزه ي عذار يار ندارد)، ارغوان مي تواند مقصود خود چهره ي يار باشد که با افزوده شدن اين خط چهره ي يار زيبايي خود را از دست مي دهد و مؤيّد اين نظر بيت پس از آن است.

آرایه ها: تناسب در گل و سنبل و سايه بان و بهار و ارغوان /گل: مقصود چهره ي معشوق است (استعاره)/ سنبل: مقصود زلف اوست (استعاره)/ بهار عارض: تشبیه صریح/ایهام در خون ارغوان

واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «ن»و «گ»

معنی بیت: مرا دلبر زیبائی است که بر پیرامون گل چهره اش از سنبل گیسو سایبانی آویخته است و شکوفة رخسارش فرمانی برای ریختن خون شکوفه ارغوان دارد؛ مقصود آنکه ارغوان در پیش لطافت رخسار او ارجی ندارد.

…………………………………………………………………..

2-  غُبارِ خَط بپوشانید خورشیدِ رُخَش، یا رب

           بَقای جاودانَش دِه که حُسنِ جاودان دارد

موضوع بیت: دعا(دعا در حق معشوق )-خداوند و صفات او (صفات و اسماء ازلی و ابدی حضرت حق)

مضمون بیت: زيبايي يار و خطّ عذار او.

معنی واژگان:غبار خط: موهاي نرم و لطيف اطراف چهره ي معشوق/ ضمناً اشاره اي است به نوعي خط به نام خط غبار/ جاودان: ابدي، هميشگي

قواعد: غبار خط: اضافه ي تشبيهي است که موهاي نرم و لطيف اطراف چهره ي معشوق به غبار تشبيه شده است/ خورشيد رخ: اضافه ي تشبيهي است که رخ به خورشيد تشبيه شده است.

آرایه ها:تضاد در خورشيد و غبار / تناسب در خط و رخ و حسن / نوعی جناس در جاودان و جاودانه /ایهام در غبارخط

 واج آرایی:تکرار حروف «ي» و «خ» و «د» و «ش»

معنی بیت: سبزة خط بر عذار چون مهرتابان یار بر دمید، پروردگارا، زندگی پاینده اش ببخش که زیبائی جاوید دارد.

…………………………………………………………………..

3 –  چو عاشق می‌شُدَم گُفتَم که بُردَم گوهَرِ مَقصود

       ندانِسـتَم که این دریا،چه موج ِخون فَشان دارد

 موضوع بیت: مشکلات راه سلوک

مضمون بیت: درياي عشق و امواج خونريز آن.

معنی واژگان: گوهر مقصود: گوهر وصل/

 موج خونفشان: موج خونريز، مقصود گرفتاريها و مشکلات کشنده است

قواعد: بردم: مستقبل محقق الوقوع، مي برم.

 آرایه ها:تناسب در گوهر و دريا و موج / ، دریا استعاره از دریای عشق است / موج خون فشان: استعاره از خطرها و دشواریها و گردابهای دریای محبت/ گوهر مقصود: تشبیه صریح، مقصود به جواهر تشبيه شده است.

واج آرایی:تکرار حروف «م» و «ن» و «ش» و «گ» و «د» و «ر»

معنی بیت: وقتي دل به عشق دادم و عاشق شدم، چنين پنداشتم که به مراد و آرزوي خود رسيدم، غافل از اينکه اين درياي پر تلاطم عشق، چه موج هاي خونبار و خونريز دارد.

محصول بيت ــ وقتى عاشق مى‌شدم يعنى هنگام عاشق شدن گفتم گوهر مقصود را بردم يعنى تصور كردم كه جوهر مقصود را مالك شده‌ام. اما نمى‌دانستم كه اين دريا چه موج خون‌فشان عجيب دارد. يعنى نمى‌دانستم كه درياى عشق چه بليات و مشقات عجيب دارد خلاصه اين بيت متضمن معناى بيت: كه عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشكل‌ها، مى‌باشد كه در اول ديوان آمده.

…………………………………………………………………..

 4-  ز چَشـمت جان نَشاید بُرد کَز هر سو که می‌بینم

  کمین از گوشه‌ای کرده‌ست و تیر اَندَر کمان دارد

موضوع بیت:تجلی(عاشق در سیطرۀ تجلی جلالی چشم معشوق)

مضمون بیت: تير نگاه يار.

معنی واژگان:جان نشايد برد: جان سالم به در نمي توان برد/ کمين کردن: با منظور بد انتظار کشيدن

آرایه ها:جناس در کمين و کمان جناس دارند/ تناسب درچشم و مي بينم و گوشه /تناسب در  جان و کمين و تير و کمان

واج آرایی: تکرار حروف «ک» و «ر» و «ش» و «ن» و «ت»

معنی بیت: از تیر نگاه تو جان ایمن نتوان داشت، چه از هر جانب که می نگرم، چشم تو بکمین نشسته است و ناوک مژگان در کمان ابرو دارد.

…………………………………………………………………

5-  چو دامِ طُرِّه افشاند ز گَردِ خاطرِ عُشّاق

            به غمّازِ صَبا گویَد که، رازِ ما نَهان دارد

 موضوع بیت: عالم غیب (اسرارازلی از همگان پنهان است)

مضمون بیت: زلف معشوق و دل عاشق و باد صبا.

معنی واژگان: طرّه: قسمتي از زلف است که به روي پيشاني ريخته مي شود امّا از باب اطلاق جزء بر کل به همه زلف هم گفته مي شود/ افشاند: تکان دهد، پاک کند./ گرد خاطر: غبار دل،

قواعد: دام طرّه: اضافه ي تشبيهي است، غمّاز صبا: اضافه ي تشبيهي است که باد صبا به سخن چين تشبيه شده است.

 آرایه ها:تناسب درطرّه و افشاندن و گرد و صبا/تضادو نوعی جناس در غمّاز و راز /ایهام جناس در طره و خاطر /تضاد در گرد و صبا/تناسب در راز و نهان /تضاد در  غمّاز و نهان / گرد خاطر: تشبیه صریح

واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ر» و «ز» و مصوت «ـِـ»  و «آ» در مصراع دوم.

معنی بیت: چون از دام گیسو دل عاشقان را گردآسا بیفشاند و فرو ریزد و هستی آنان را بر باد دهد، بصبا که چون سخن چینان بهمه جا میرود و پیام میرساند، فرمان میدهد که از آوارگی و پریشانی ما سخنی بر زبان نیاورد.

…………………………………………………………………..

6-  بیفشان جُرعه‌ای بر خاک و حالِ اهلِ دل بشنو

       که از جمـشید و کیخسرو ،فراوان داستان دارد

 موضوع بیت:عبرت(عبرت از پیشینۀ تاریخ )

مضمون بیت: جرعه فشاني/ بيوفايي دنيا.

معنی واژگان:بيفشان: بريز/ جرعه: مقدار کمي از نوشيدني/ اهل دل: عاشقان سرمست/ جمشيد و کيخسرو: اشاره است به پادشاهان باشوکت و جلال پيشين که اتفاقاً اين هر دو جام جهان نما داشته اند/ جرعه فشاني بر خاک رسمي بوده است که به ياد گذشتگان و غايبان باده خواران چنين مي کرده اند.

آرایه ها: تناسب در جمشيد و کيخسرو و داستان /تناسب در داستان و بشنو

واج آرایی:تکرار حرف «ل» و «ک» و  «و» و آوای «آ»

معنی بیت: می بنوش و یک جرعه بیاد دوستان رفته بر خاک بریز و بزبان حال از دل خاک سرگذشت آنان را بپرس که در سینه اش از سران عالم جم و کیخسرو قصه های بسیار نهفته دارد، مولوی گوید:

یا بیاد این فتادة خاک بیز

                    چونکه خوردی جرعه ای بر خاک ریز

…………………………………………………………………

 7-  چو در رویَت بِخَندد گُل مَشو در دامَش ای بلبل

   که بر گُل ، اعتمادی نیست گر حُسنِ جهان دارد

 موضوع بیت: دنیا و بی اعتباری آن (به معشوقان مجازی اعتماد نتوان کرد.)

مضمون بیت: گل زيبا و معشوق زيبا قابل اعتماد نيستند.

معنی واژگان:خنديدن گل: شکفته شدن آن/ اعتماد: اطمينان، تکيه کردن معنوي/ حسن: زيبايي.

آرایه ها:تناسب در خنديدن و گل /تناسب در گل با بلبل /تناسب در  گل با حسن /نوعی جناس در  گل و بلبل

واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ت» و «ش» و «گ» و «ر»/تکرار گل

معنی بیت: ای بلبل، چون گل با تو تبسمی کند و لب بخنده گشاید، در بند عشق وی خود را گرفتار مساز که بر وفای گل و بقای او تکیه نتوان کرد، اگر چه یک عالم زیبائی داشته باشد، سعدی گوید:

جای خنده است برین عمر که چون خندة گل

                     پنج روزی است بقای دهن خندانش

……………………………………………………………….

8- خـدا را دادِ مـن بِسـتان ازاو ای شِـحنـة مـجلس

که مَی با دیگری خورده‌ست و با من سر گِران دارد

 موضوع بیت: غیرت(غیرت عاشقی)

مضمون بیت: معشوق بيوفا.

معنی واژگان:خدا را: براي خدا/ داد من بستان: سرسنگين بودن/ شحنه: ضابط شهر و حاکم در اینجا مقصود بزرگتر محفل

آرایه ها: تناسب در مجلس و مي/تناسب در  می و خوردن /تناسب در داد و شحنه/نوعی تضاد درونی در  شحنه ي مجلس / تضاد در داد با سرگرانی/ ایهام جناس در داد و دارد

واج آرایی:تکرار حروف «د» و «س» و «ن»

معنی بیت: اي گرداننده ي مجلس، به خاطر خدا دادِ مرا از معشوق بگير، زيرا او با ديگري شراب نوشيده و مست شده و با من بي اعتنا و سرسنگين است.

محصول بيت ــ اى شحنه مجلس محض خدا، داد مرا از آن بدگيس بگير. زيراكه شراب را با ديگران خورده اما سرسنگينى را به من مى‌كند. يعنى نسبت به من سرسنگين است. حاصل كلام باده را با اغيار مى‌خورد. جفا را به من مى‌كند.

………………………………………………………………..

 9- به فِتراک اَر همی ‌بندی خدا را زود صَیدم کن

       که آفت‌هاست در تأخیر و طالِب را زیان دارد

 موضوع بیت: عشق (عشق و دوام آن سبب حُسن عاقبت می گردد)

مضمون بیت: عاشق و تعجيل در فدا شدن.

معنی واژگان: فتراک: بندهايي که به زين اسب آويزان است و معمولاً شکار را به آن مي بندند، نخجيربند، ترک بند/ آفتهاست در تأخير: ترجمه ي «في التأخير آفات» است.

آرایه ها:تناسب در  فتراک و صيد و بستن

واج آرایی:تکرار آواي «t» و حروف «د» و «ر»

معنی بیت: اگر بنخجیر بند اسب خود مرا خواهی بست ترا بخدا سوگند زودتر بشکار من بپرداز که درنگ کردن موجب گزندهاست و بجوینده آسیب میرساند.

………………………………………………………………..

10- ز سـروِ قدِّ دلجـویت مکن محروم، چَشمم را

 بدین سرچشمه‌اش بِنشان که خوش، آبی روان دارد

موضوع بیت: نظر و نظر بازی (عارف اهل تماشاست.)

مضمون بیت: : انتظار ديدن قد و بالاي معشوق.

معنی واژگان:دلجو: دلربا، مطلوب/ محروم: نااميد/ بنشان: بکار، غرس کن

قواعد: سروِ قد: اضافه ي تشبيهي است که قد به سرو تشبيه شده.

آرایه ها:جناس در چشم و چشمه /تناسب در سرو و نشاندن/تناسب در  آب و روان و سر چشمه/تناسب در  چشم و آب/ جو در کلمه ي دلجو با ظرافت به کار برده شده است که با سرو و چشمه و آب روان تناسب داشته باشد/ سرچشمه: به استعاره مراد چشم و آب روان ( اشک) است.

واج آرایی: تکرارحروف «ب» و «ش» و «م»

معنی بیت: از بالای چون سرو دلپذیرت دیدة مرا بی بهره مگردان و در کنار چشمة چشم من آن را غرس کن که جویباری روان از اشک دارد.

………………………………………………………………

 11-  ز خوفِ هَجرَم ایمِن کُن، اگر امّیدِ آن داری

      که از چَشمِ بَداندیشان خدایَت در امان دارد

موضوع بیت: وصل و هجران(تمنای وصل)

مضمون بیت: ترس از دوري يار، و بلا گردان او.

معنی واژگان:خوف: ترس/ هجر: هجران، دوري از يار/ ايمن کن: امنيّت خاطر بده، اطمينان خاطر بده/ بدانديش: دشمن/ در امان داشتن: امنيّت دادن، نگاه داشتن/

آرایه ها:نوعی جناس درايمن و امان /ایهام جناس درایمن و امید

واج آرایی: تکرار حروف «م» و «ي»

معنی بیت: اگر اميد آن داري که خدا تو را از چشم زخم بدخواهان حفظ کند، مرا از ترس و انديشه ي فراق و دوري آسوده و محفوظ نگاه دارد.

محصول بيت ــ خواجه خطاب به جانان مى‌فرمايد: مرا از خوف هجر مطمئن كن اگر آن اميد را دارى كه خداوند از چشم بدانديشان تو را حفظ كند. يعنى از چشم بد دشمنان خدا تو را محفوظ بدارد.

………………………………………………………………

12-  چه عُذرِ بختِ خود گویم که آن عَیّارِ شهرآشوب

  به تلخی کُشـت حافظ را و شَکَّر در دهان دارد

موضوع بیت:وصل و هجران (محرومیت از وصال )

مضمون بیت: بخت حافظ و معشوق شيرين دهان بيرحم.

معنی واژگان: عذر: بهانه/ عيّار: زيباي زيرک و زرنگ و شوخ/ شهر آشوب: کسي که با زيبايي خود شهري را به آشوب و فتنه کشد.

آرایه ها: نوعی تضاد در تلخي و شکر / تناسب در تلخي و شکر و دهان / دهان شکرين داشتن نشانه ي خوش سخني هم هست(استعاره)

 واج آرایی: تکرار حروف «ش» و «ر»

معنی بیت: راه عذر و بهانه آوردن بر بخت من بسته است؛ مقصود آنکه من بیچون و چرا و بی گفتگو نگون بختم، چه آن رهزن جانها و شورانگیز کشور دلها حافظ را بتلخ کامی کشت و حال آنکه دهانش شیرین و لبش نوشین است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا