- *غزل 116*
کسی که حُسن ِخَطِ دوست، در نظر دارد
مُحَقَق است که او حاصلِ بَصَر دارد
کسی که حُسن ِ خَطِ دوست، در نظر دارد
به پیشِ اهلِ نَظَر حاصلِ بَصَر دارد
1- کسی که حُسن و خَطِ دوست، در نظر دارد
مُحَقَق است که او حاصلِ بَصَر دارد
چو خامه بَرخَطِ فرمانِ او سرِ طاعت
نهاده ایم، مگر او به تیغ بر دارد
2- چو خامه در رهِ فرمانِ او سرِ طاعت
نهاده ایم، مگر او به تیغ بر دارد
3- کسی به وصلِ تو ،چون شمع یافت پروانه
که زیرِ تیغِ تو هر دَم سَری دِگَر دارد
به پای بوسِ تو دَستِ کَسی رَسید که او
چو آستانه برین در همیشه سَر دارد
4- به پای بوسِ تو دَستِ کَسی رَسید که او
چو آستانه بدین در همیشه سَر دارد
5- زِ زُهدِ خُشک مَلولَم، کُجاست بادۀ ناب
که بوی باده مُدامَم دِماغ تَر دارد
6- ز باده هیچت اگر نیست این نه بس که تو را
دَمی ز وَسوَسۀ عقل بی خَبَر دارد؟
کسی که از درِ تقوا قدم برون نَنَهاد
به عَزمِ مَیکده اکنون سَرِ سفر دارد
7- کسی که از رهِ تقوا قدم برون نَنَهاد
به عَزمِ مَیکده اکنون رهِ سفر دارد
8- دلِ شکستۀ حافظ، به خاک خواهد بُرد
چو لاله داغِ هَوائی که بر جِگَر دارد
*******************************
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن( بحر مجتث مثمن مخبون اصلم )
1- کسی که حُسن و خَطِ دوست، در نظر دارد
مُحَقَق است که او حاصلِ بَصَر دارد
موضوع بیت:بصیرت (بصیرت عارف راهیابی به اسماء و صفات معشوق است )
مضمون بیت: فايده ي چشم
معنی واژگان:حسن: زيبايي/ خط: موهاي نرم و لطيفي که در اطراف چهره ي يار درمي آيد و زيبايي او را صد چندان مي کند/سبزه ي عذار: با ايهامي به دستخط يار به جهت وجود کلمه ي «محقّق» که نام نوعي خط است/ در نظر دارد: محو آن است، پيش چشم دارد، غرق نگاه کردن به آن است/ محقّق: معلوم، ثابت شده، نام نوعي خط/ بصر: ديده، چشم/حاصل بصر دارد: از چشم خود کاملاً نتيجه گرفته است.
آرایه ها:تناسب در نظر و بصر/تناسب در خط و محقق
واج آرایی:تکرار آواي «s» و حرف «ک»
معنی بیت: آنکه جمال و سبزۀ عذار یار را تماشا می کند، به راستی و درستی از بینائی خود نتیجه و بهره ای برده است،سعدی گوید:
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینائی را؟
…………………………………………………………………………
2- چو خامه در رهِ فرمانِ او سرِ طاعت
نهاده ایم، مگر او به تیغ بر دارد
موضوع بیت: مقام تسلیم (اطاعت عاشق از فرمان معشوق)
مضمون بیت:آرزوي عاشق، کشته شدن در راه معشوق.
معنی واژگان:خامه: قلم/ سر نهادن: اطاعت کردن /تيغ: شمشير و هر چيز تيزي که برنده باشد/مگر: شايد/ وقتي بخواهند سر قلم مناسب نوشتن شود با تيغ برنده سر آن را برمي دارند و صاف مي کنند. در اينجا عاشق مي خواهد که معشوق مانند سر قلم سر او را قطع کند و اين قطع سر را افتخاري در راه عشق مي داند.
قواعد: سر طاعت: اضافه ي اقتراني
آرایه ها:تناسب در فرمان و طاعت/ تناسب در خامه و سر و تیغ /تناسب در سرونهادن/تضاد در نهادن و برداشتن
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: مانند قلم از خط فرمان برداری یار سر تسلیم بر نمی گیریم،جز آنکه جانان سر ما را به شمشیر جدا کند.
…………………………………………………………………………
3- کسی به وصلِ تو ،چون شمع یافت پروانه
که زیرِ تیغِ تو هر دَم سَری دِگَر دارد
موضوع بیت: استقامت(جانبازی در راه وصل)
مضمون بیت: جان دادن مکرر درراه دوست.
معنی واژگان: وصل: رسيدن به معشوق، وصال/ پروانه: يکي نام عاشق شمع است که اطراف نور شمع گردش مي کند و خود را مي سوزاند، و ديگر به معني اجازه است/ شمع وقتي که نادرست بسوزد و شعله اش نامتناسب باشد با تيغ (يا مقراض) سر آن را مي برند و در اين بيت اشاره به اين موضوع است.
آرایه ها:تناسب در شمع و پروانه و تيغ و سر /ایهام در پروانه
واج آرایی:تکرار حرف «ر» و «ت»و«ی»و«د»آوای«s»
معنی بیت: آن کس به وصال تو رخصت یافت که در زیر شمشیر عشق با هر ضربه سری تازه برای نثار بیابد چنانکه شمع هم هر بار که بگاز (به مقراض) سرش را می برند با سری دیگر به سوختن می پردازد.
…………………………………………………………………………
4- به پای بوسِ تو دَستِ کَسی رَسید که او
چو آستانه بدین در همیشه سَر دارد
موضوع بیت: مقام تسلیم-استقامت
مضمون بیت: دوام آستان بوسي عشق.
معنی واژگان:پاي بوس: بوسيدن پاي، با شوق و متواضعانه به کسي رسيدن/
دست کسي رسي: کسي دست رس يافت/
آستانه: چوب زيرين چهارچوب در.
قواعد: پای بوس تو: اسم مصدر مرکب.
آرایه ها:تضاد در پاي و سر/تضاد در پاي و دست /تناسب در دست و سر /تناسب در آستانه و در و پاي بوس/ تناسب در آستانه و سر
واج آرایی:تکرار حرف «س»و«ک»و«د»
معنی بیت: آن کس به شرف بوسه زدن بر پای تو نائل می شود که مانند در گاه پیوسته سر به خاکساری بردر سرای تو نهد.
…………………………………………………………………………
5- زِ زُهدِ خُشک مَلولَم، کُجاست بادۀ ناب
که بوی باده مُدامَم دِماغ تَر دارد
موضوع بیت: زهد خشک و باده پیمایی در برابر هم
مضمون بیت: شراب ناب داروي زهد خشک.
معنی واژگان:زهد خشک: زهد و تقوايي متعصبانه و ريايي/ ملول: دل تنگ/ باده ي ناب: شراب خالص/ مدام: هميشه و با اشاره به معني ديگر آن يعني شراب/ دماغ: مغز، محل تفکر و انديشه/ تر: تر و تازه.
آرایه ها: تضاد در خشک و تر /تناسب در بو و دماغ / تناسب در خشک و دماغ /تضاد در باده و زهد /تضاد در ملول و تردماغ /تکرار ملیح باده/ایهام در مدام
واج آرایی: تکرار حرف «ب»و«ک»و«م»و«د»
معنی بیت: از خشک مغزی و تعصب زاهدان ریائی به تنگ آمده ام،شراب خام یا خالص کجا توان یافت،چه بوی بادۀ ناب دماغ جان را تر و تازه می دارد.
………………………………………………………………………..
6- ز باده هیچت اگر نیست این نه بس که تو را
دَمی ز وَسوَسۀ عقل بی خَبَر دارد؟
موضوع بیت: بادۀ تجلی (بادۀ ذکر معشوق خرد خام را بازنشست می کند )
مضمون بیت: مدح بي خبري.
معنی واژگان:اين نه بس: اين کافي نيست/ وسوسه: پند و اندرزهاي ضد و نقيض/ خار خار رواني.
آرایه ها: تکرار علامتهاي نفي: هيچ، نيست، نه بس، بي خبر/تناسب درباده و بی خبری /تضاد در عقل و بی خبری /ایهام تضاد در وسوسه و عقل
واج آرایی: تکرار حرف «ي»و«س»و«ت»
معنی بیت: اگر شراب هیچ سود دیگر نداشته باشد،آیا این هنر بس نیست که یک نفس تو را از تشویش و بد اندیشی های عقل سود جو منصرف می کند و باز می دارد.
…………………………………………………………………………
7- کسی که از رهِ تقوا قدم برون نَنَهاد
به عَزمِ مَیکده اکنون رهِ سفر دارد
موضوع بیت: تقوا و میکده در برابر هم-ملامت (کسی که ملامت عیب دیگران کند خود دچار می شود)
مضمون بیت: پرهيزگاران و تمايل به ميخانه.
معنی واژگان:تقوي: پرهيزگاري/ عزم: قصد
آرایه ها: تناسب در راه و عزم و قدم نهادن و سفر و برون /تضاد در تقوی و میکده /تکرار ملیح ره/ میکده: به استعاره،مقصود محفل صاحبدلان است که در آن جا با بادۀ معرفت آدمی را از قید خود پرستی و انانیّت آزاد می سازد.
واج آرایی:تکرار«د»و«ق»و«ک»و«ر»و«م»
معنی بیت: آن کس که از راه تقوا و پرهيزکاري قدمي فراتر نرفته، اکنوه به قصد رفتن به سوي ميخانه راه سفر را در پيش گرفته است.
محصول بيت ــ كسى كه از در تقوى قدم بيرون نگذاشت يعنى از طريق تقوى منحرف نگشته است. حالا به عزم ميخانه سوداى سفر دارد يعنى قصد رفتن به ميخانه دارد. حاصل كلام كسى كه هرگز لب به باده نمىزد حالا هوس نوشيدن آن را مىكند.
………………………………………………………………………..
8- دلِ شکستۀ حافظ، به خاک خواهد بُرد
چو لاله داغِ هَوائی که بر جِگَر دارد
موضوع بیت: عشق و جاودانگی (جگرگداختۀ عاشق جاودانی است )
مضمون بیت: دل شکسته و جگر داغدار حافظ.
معنی واژگان:دل شکسته: دل خسته و نااميد و شکست خورده در عشق/ داغ: نشانه/ هوا: عشق/ لاله به جهت سرخي شديد وسط آن داغدار توصيف مي شود
قواعد: داغ هوی: اضافۀ تخصیصی .
آرایه ها:تناسب در لاله و خاک و هوا /تناسب در دل و جگر / تناسب در دل و هوا/تناسب و تضاد در خاک و هوا
واج آرایی: تکرار آوای«آ»
معنی بیت: دل خستۀ حافظ نشان سوز عشقی را که لاله سان بر جگر دارد با خود در خاک گور نهان خواهد داشت.