• *غزل 113*

1- بَنفشه دوش، به گُل گفت و خوش نِشانی داد

که تابِ من به جَهان طُرّۀ فُلانی داد

2- دِلَم خَزانۀ اسرار بود و دستِ قَضا

دَرَش بِبَست و کِلیدَش به دِلسِتانی داد

3- شِکَسته وار به دَر­گاهَت آمدم که طَبیب

به مومیائیِ لُطفِ تواَم نشانی داد

تَنَش دُرُست و دِلَش شاد باد ازدولت

که دست دادش و یاریِّ نا­توانی داد

4- تَنَش دُرُست و دِلَش شاد باد و خاطر خوش

که دست دادش و یاریِّ نا­توانی داد

تَنَش دُرُست و دِلَش شاد باد و خاطر خوش

که دست داد دِهَش،دادِناتوانی داد

برو مُعالِجَتِ خود کن ای نصیحت  گو

شراب و شاهدِ شیرین ،که را زیانی داد؟

5- برو مُعالجۀ خود کن ای نصیحت  گو

شراب و شاهدِ شیرین ،که را زیانی داد؟

6- گذشت بر مَنِ مِسکین و، با رَقیبان گُفت

دِریغ حافظِ مِسکینِ مَن چه جانی داد

*******************************

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان(بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ)

1- بَنفشه دوش، به گُل گفت و خوش نِشانی داد

که تابِ من به جَهان طُرّۀ فُلانی داد

 موضوع بیت:تجلی(تجلی زلف معشوق عاشق را بی تاب می کند)

مضمون بیت:(زلف يار).

معنی واژگان:گل: گل سرخ محمدي/ خوش: دلپذير، خوب/ تاب دادن: باعث حسادت و خشم شدن (با توجه به تاب و معني پيچ و تاب)/ طرّه: قسمتي از موي سر که بر روي پيشاني قرار مي گيرد، و از جهت ذکر جزم و اراده ي گل يعني زلف، گيسو/ فلاني: (با ياء وحدت) فلان کس، مقصود معشوق شاعر است/ فلانی: فلان

قواعد: فلانی: ضمیر مبهم یا از مبهمات است و بیشتر جانشین شخص غیر معلوم می شود ولی در این جا ابهامی ندارد و مراد معشوق است که از ذکر اسم وی به صراحت خود­داری شده است،در سیاق فارسی گاه یائی بر آخر کلمه افزوده می شود که تغییری در معنی نمی دهد، نگاه کنید به غزل 106 بیت(4) .

آرایه ها:تناسب در بنفشه و گل /تناسب در  بنفشه و تاب و طرّه /نوعی جناس در فلانی و نشانی

واج آرایی: تکرار حرف «ش» در مصراع اول و تکرار حرف «ب» در بيت وآوای«t»

معنی بیت: بنفشه دیشب با گل سرخ به سخن آمد و نام و نشان تو را آشکارا بر زبان آورد و گفت که تافتگی و دو­تائی گیسوی من بخشیدۀ چین زلف یار است.

…………………………………………………………………..

2- دِلَم خَزانۀ اسرار بود و دستِ قَضا

دَرَش بِبَست و کِلیدَش به دِلسِتانی داد

موضوع بیت:دل(دل جایگاه معشوق است)

مضمون بیت: (خزانه ي دل عاشق و معشوق کليددار و مسلط بر اين خزانه).

معنی واژگان: خزانه: مخزن/ اسرار: رازهاي (عاشقانه و عارفانه)/ دلستان: زيباروي خوش اندام دلبر.

قواعد: دست قضا (اضافه ي استعاري): قضا و قدر (يعني حکم الهي که به شخصي تشبيه شده و از لوازم آن يعني دست استفاده شده است).

آرایه ها: تناسب در خزانه و در و بستن و کليد/تناسب در دل و دست

واج آرایی:تکرار آواي «s» و «z»وحرف«ش»و«ب»و«د»

معنی بیت: دل من گنجینۀ راز های عشق بود و پنجۀ تقدیر در این گنج را قفل بر نهاد و کلید را به دلبری داد که یگانه گنجور عشق باشد.

…………………………………………………………………..

3- شِکَسته وار به دَر­گاهَت آمدم که طَبیب

به مومیائیِ لُطفِ تواَم نشانی داد

موضوع بیت: عنایت(طلب عنایت با فروتنی و چنگ یازی به دامن معشوق )

مضمون بیت: (اميد عاشق دل شکسته به لطف معشوق).

معنی واژگان: شکسته وار: مانند کساني که استخوانهايشان شکسته است/ درگاه: حضرت، بارگاه/ موميايي: دارويي که براي شکسته بندي به کار مي رفته است

قواعد: موميايي لطف: (اضافه ي تشبيهي) لطف و مهرباني يار به موميايي تشبيه شده است.

آرایه ها:تناسب در شکسته و طبيب و موميايي / تناسب در شکسته وار و درگاه

واج آرایی:تکرار آواي «t» و حرف«د» و نزدیک بودن مخرج «ت» و«د»،«م»

معنی بیت: شکسته دل به آستان تو روی آوردم که طبیب دل ها مرا به مومیائی نرمی و مهربانی تو که داروی درمان بخش درد جدائی است رهبری کرد.

…………………………………………………………………..

4- تَنَش دُرُست و دِلَش شاد باد و خاطر خوش

که دست دادش و یاریِّ نا­توانی داد

 موضوع بیت: دعا(دعا در حق معشوق )

مضمون بیت:(دعا به ياري دهندگان مردم ناتوان)

معنی واژگان: تنش درست: سالم باشد، تندرست باشد/ خاطر خوش: فکرش آسوده باشد/ دست دادش: برايش ميسّر شد، فرصتي به دست آورد/ ياري دادن: کمک کردن/ ناتوان: ضعيف.

قواعد:

آرایه ها:تناسب در تن و دل و دست و خاطر/تناسب در دست و یاری /تضاد در تن درست با ناتوانی /تناسب و ایهام تضاد در یاری و ناتوان

واج آرایی: تکرار حرف «ش» و آواي «t» و «د» و نزدیکی مخرج «ت»و«د»

معنی بیت: الهي تنش سالم و دلش شاد و خاطرش خوش باد که توانست ناتواني را ياري کند.

محصول بيت ــ كسى كه برايش ميسر است كه به يك ناتوان كمك و همراهى نمايد تنش سالم و دلش شاد و خاطرش خوش باشد. يعنى در نهايت صحت و رفاهيت باشد. خلاصه كسى كه مى‌تواند ضعيفى را مورد تفقد قرار داده و مرحمتى بنمايد مرفه‌البال باشد.

…………………………………………………………………..

5- برو مُعالجۀ خود کن ای نصیحت  گو

شراب و شاهدِ شیرین ،که را زیانی داد؟

 موضوع بیت:نصیحت(پند ناپذیری عاشق در عشق)

مضمون بیت: (شراب و شاهد/ مخالفت با نصيحت گو).

معنی واژگان:نصيحت گو: پنددهنده/ شاهد شيرين: محبوب لطيف و ظريف و شيرين حرکات/

آرایه ها:تناسب در شراب و شاهد و شیرین

واج آرایی:تکرار حروف «ن» و «ش»

معنی بیت: اي واعظ، برو خود را درمان کن. شراب و معشوق زيبا و شيرين حرکات براي چه کسي زيان دارد؟!

محصول بيت ــ اى واعظ برو خود را معالجه كن كه عقل‌ات ضايع شده است. يعنى ما را از شراب و شاهد منع مكن محبوب زيبا و شراب لذيذ كه را زيان داده است. يعنى از شراب و شاهد شيرين كه ضرر ديده است كه اين‌قدر ما را از اينها منع مى‌كنى.

…………………………………………………………………..

6- گذشت بر مَنِ مِسکین و، با رَقیبان گُفت

دِریغ حافظِ مِسکینِ مَن چه جانی داد

موضوع بیت:ترحم (ترحم معشوق بر حال زار عاشق)

 مضمون بیت: (معشوق طناز و طنزپرداز حافظ و جان دادنِ حافظ عاشق).

 معنی واژگان: مسکين: بيچاره/ رقيبان: محافظانِ (خود؟)/ دريغ: افسوس، حيف/ چه جاني داد: چقدر به سختي جان داد.

آرایه ها:تکرار ملیح مسکین و من/جناس تام در من و من از لحاظ جایگاه معنایی /ایهام جناس در رقیب و دریغ

واج آرایی:تکرار حروف«گ»و«ب»وآوای«GH»

قواعد:

معنی بیت: بر من بیدل نا­توان گذری کرد با نگهبانان خود گفت: بر حال حافظ بیچاره دریغ و افسوس می خورم که چگونه جان تسلیم کرد و بی مضایقه سر در راه عشق باخت؛ یاءهائی که در قافیه آمده همه نکره است به جز یاء فلانی که مزید علیه فلان است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا