•  *غزل 111*

عکـسِ روی تو چو بَر آینة جام افتاد

           عارِف از خَندة مَی، در طَمَعِ خام افتاد

1- عکـسِ روی تو چو در آینة جام افتاد

           عارِف از خَندة مَی، در طَمَعِ خام افتاد

2-  حُسنِ رویِ تو به یِک جِلوه که در آینه کَرد

        ایـن همه نـقـش در آیـیـنـة اوهـام افـتاد

این همه عکسِ مَی و نَقشِ مُخالِف که نُمود

            یـک فـُروغِ رُخِ ساقـیست که در جام افتاد

3-  این همه عکسِ مَی و نَقشِ نگارین که نُمود

            یـک فـُروغِ رُخِ ساقـیست که در جام افتاد

4-  غیرتِ عشق، زبانِ همه خاصان بِبُرید

          کَز کُجا سرِّ غمش در دَهَنِ عام افتاد

5- من زِ مَسجِد به خَرابات نه خود افتادم

           ایـنم از عَهـدِ اَزَل حـاصلِ فَرجام افتاد

6-  چه کُنَد کَز پِیِ دوران نَرَوَد چون پَرگار؟

            هـر که در دایـرة گَـردِشِ ایـّام افـتاد

7-  در خَمِ زلفِ تو آویخت، دل، از چاهِ زَنَخ

           آه ،کَـز چاه بُـرون آمـد و در دام افتاد

8-  آن شُد ای خواجه که در صومعهِ بازم بینی

        کـارِ مـا بـا رُخِ سـاقـیّ و لـبِ جـام افـتاد

9-  زیرِ شَمشیرِ غَمَش، رَقص­کُنان باید رفت

           کان که شد کُشتة او، نیک سَرانجام افتاد

10-  هر دَمَش با مَنِ دلسوخته لُطفی دِگَر است

         ایـن گدا بـین که چـه شایستة اِنعام افتاد

صـوفیان جُمله حَریفَند و نَظَرباز ولی

             زان میان حافظ دلسوخته بَدنام افتاد

11- صـوفیان جُمله حَریفَند و نَظَرباز ولی

             زین میان حافظ دلسوخته بَدنام افتاد

*******************************

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان( بحر رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ)

1- عکـسِ روی تو چو در آینة جام افتاد

           عارِف از خَندة مَی، در طَمَعِ خام افتاد

موضوع بیت:تجلی(تجلی جمالی روی محبوب و تاثیر در محب)

مضمون بیت: جلوه ي حق در صور ممکنات و تصوّر باطل مشاهده کنندگان.

معنی واژگان:عکس: انعکاس، مظهر تجليات الهي/ آينه ي جام: جامي که همچون آينه است، اعيان ثابته، دل عارف/ افتاد: آشکار شد. (وقتي عکس تو در اعيان ثابته يا قلب عارف تجلّي کرد)/ عارف: کسي که ظاهراً به مرتبه ي عرفان و شناخت رسيده است/ خنده ي مي: شکفتگي و جلوه ي شراب به جهت تجلّي عکس معشوق در آن، امور اعتباري که لباس کثرت پوشيده اند امّا فاني در وحدت هستند/ طمع خام: تصوّر باطل و گمراه کننده که عکس معشوق را خود معشوق پنداشت، يعني امور اعتباري و اعيان ثانيه را که انعکاسي از معشوقند خود معشوق پنداشت/ در اينجا عارف نيز در زمره ي کساني محسوب شده است که چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند

آرایه ها: تناسب در عکس روي و آينه  / تناسب در جام و مي و خام / جناس در جام و خام / تضاد در عارف و خام/در خنده ی می صنعت استخدام به کار رفته است/ قواعد: خندۀ می :به استعاره مراد نشاط می و پرتو باده در جام.

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «م» و «ع» و آوای «آ» و «ف»

معنی بیت: چون عکس جمال تو،ای محبوب ازلی، در آینۀ ضمیر عارف پدیدار شد،وی از نشاط و پرتو می معرفت به وجد آمد و پنداشت که  به مقام جمع  و قرب رسیده و دلش جلوه گاه معشوق گشته است.

…………………………………………………………………..

2-  حُسنِ رویِ تو به یِک جِلوه که در آینه کَرد

        ایـن همه نـقـش در آیـیـنـة اوهـام افـتاد

موضوع بیت: تجلی(تجلی جمالی روی محبوب و تاثیر در محب)

مضمون بیت: تجلّي وحدت و تصوّر کثرت .

معنی واژگان:حسن: زيبايي/ جلوه: تجلّي/ آينه: همان آينه ي جام است که معرّف اعيان ثابته يا دل عارف است/ اين همه نقش: منظور صور ممکنات يا اعيان ثابته است/ اوهام: جمع وهم به معني پندار است/ در حقيقت تجلّي حق باعث ايجاد صور ممکنات شد امّا اين کثرت وهم و پندار است و اصل آن وحدت است.

آرایه ها:تناسب در حُسن و جلوه و آينه و نقش / جناس در آیینه و آینه

واج آرایی:تکرار حرف «ي» و «ک» و  «ن»

معنی بیت: جمال چهرۀ تو در آینۀ هستی جلوه ای نمود و از آن تجلی این همه نقش گوناگون در آینۀ گمان و وهم پدید آمد و هر کس از آن جلوه به گونه ای تعبیر کرد. جامی گوید:

ممکن ز تنگنای عدم نا کشیده رخت

واجب به عرصه گاه عیان نا نهاده گام

در حیرتم که این همه نقش عجیب چیست

بر لوح صورت آمده مشهود خاص و عام

جامی معاد و مبدء ما وحدت است و بس

ما در میانه کثرت موهوم والسلام

…………………………………………………………………..

3-  این همه عکسِ مَی و نَقشِ نگارین که نُمود

            یـک فـُروغِ رُخِ ساقـیست که در جام افتاد

 موضوع بیت: تجلی(تجلی جمالی روی محبوب و تاثیر در محب) (یک جلوه از جمال وحدت و پدید آمدن این همه کثرت.)

مضمون بیت: يک جلوه و صور مختلف.

معنی واژگان: عکس مي: اختلافات در آفاق و انفس/ نقش نگارين: صور ممکنات/ نمود: جلوه گر شد/ فروغ: تابش/ جام: آينه ي قالبها

قواعد: نگارین: صفت نسبی مرکب از اسم(نگار) +پسوند نسبت(ین)،نقش موصوف.

آرایه ها: تناسب در عکس و نقش نگارين و نمود و فروغ /تناسب در مي و جام

واج آرایی: تکرار حروف «ي» و «ر» و مصوت«ــِ»

معنی بیت: صورت های زیبا و عکس هائی که در آئینۀ دل عارفان نمایان شد،یک پرتو از جمال ساقی ازل است که در جام هستی افتاده است.

…………………………………………………………………..

4-  غیرتِ عشق، زبانِ همه خاصان بِبُرید

          کَز کُجا سرِّ غمش در دَهَنِ عام افتاد

 موضوع بیت: غیرت(غیرت معشوقی)

مضمون بیت: سکوت عاشقان حقيقي به جهت خودداري از جرم افشاي راز.

معنی واژگان: غيرت: احساس بيگانگي و غبطه در عشق/ خاصان: عاشقان حقيقي، عارفان حقيقي/ زبان بريدن: وادار به سکوت کردن (مَن عَرَفَ الله کلَّ لِسانهُ = کسي که واقعاً خدا را شناخت زبانش از بيان بازمي ماند).

آرایه ها: تضاد در خاص و عام / تناسب در زبان و سر و دهن /تناسب در غم با عشق

واج آرایی: تکرار حرف «د» و «ر»

معنی بیت: غیرت و حمیت عشق با آنکه باخبران و مقربان را از سخن باز داشت، نمی دانم که از این راز چگونه همگان آگاهی یافتند و به سوی معشوق ازلی روی آوردند،سعدی گوید:

این مدعیان در طلبش بی خبرانند

کان را که خبر شد خبری باز نیامد

…………………………………………………………………..

5- من زِ مَسجِد به خَرابات نه خود افتادم

           ایـنم از عَهـدِ اَزَل حـاصلِ فَرجام افتاد

موضوع بیت: عهدالستی

مضمون بیت: جبر و سرنوشت.

معنی واژگان:مسجد: جايي که به ظاهر محل عبادت است امّا گاهي نيز محلّ رياکاري است/ خرابات: ميخانه، جايي که مظهر بي ريايي است/ خود: با اراده ي خويش/ اينم: اين ماجرا براي من/ عهد ازل: زمان آغاز خلقت، روز الست/ حاصل فرجام افتاد: مقدّر شد.

آرایه ها: تضاد در مسجد و خرابات /تضاد در  ازل و فرجام.

واج آرایی: تکرار حروف «م» و «خ» و مصوت «ـَـ»

معنی بیت: من از زاهدی و پارسائی به می گساری و مستی یعنی ترک انانیّت و خود پرستی به خودی خود روی نیاوردم از روز نخست به تقدیر ایزدی عاقبت کارم چنین بود.

…………………………………………………………………..

6-  چه کُنَد کَز پِیِ دوران نَرَوَد چون پَرگار؟

            هـر که در دایـرة گَـردِشِ ایـّام افـتاد

موضوع بیت: قضا و قدر الهی(انسان تابع امر تکوینی است.)

مضمون بیت: جبر و سرنوشت.

معنی واژگان:دوران: يکي به معني دوران يعني چرخش و گردش و ديگري به معني روزگار و زمانه/ پرگار: وسيله اي که با آن دايره مي کشند/ دايره: جريان، دوران/ ايّام: روزگار.

قواعد: کز: مخفف که از ؛که در اینجا حرف ربط است مفید شرط معادل اگر.

آرایه ها: ترادف در دوران و ايّام /تناسب در  دوران و پرگار و دايره و گردش/ایهام در دوران

واج آرایی:تکرار حروف «ي» و «ر» و «پ» و «چ»

معنی بیت: هر کس در محیط سیر روزگار گرفتار آمد،اگر پرگار وار دستخوش سرگشتگی و دوران نباشد چه می تواند کرد یعنی جز این کاری نتواند.

…………………………………………………………………..

7-  در خَمِ زلفِ تو آویخت، دل، از چاهِ زَنَخ

           آه ،کَـز چاه بُـرون آمـد و در دام افتاد

موضوع بیت: مشکلات راه سلوک(عارف و گرفتار آمدن به دام کثرات.)

مضمون بیت: بهشت و عالم دنيا

معنی واژگان:خم زلف: خميدگي گيسو، پيچ و تاب زلف، اشاره است به اين دنيا، عالم کثرت و تعيّنات/ چاه زنخ: فرورفتگي ميان چانه که مظهري از زيبايي است، اشاره است به بهشت اعلي که حضرت آدم (ع) مظهر و نمونه ي انسان از آن به در آمد و دچار اين دنيا شد/ دام: اشاره است به زلف و عالم کثرت

آرایه ها:مصراع دوم لفّ نشر مشوّش است براي مصراع اوّل/ تناسب در چاه و دام /تناسب در  زلف و زنخ /نوعی اسلوب معادله در زلف و چاه زنخ و چاه و دام به کار رفته است/ دام: به استعاره زلف خم اندر خم.

واج آرایی: تکرار حرف «ز»

معنی بیت: دل از چاه زنخدان دست در کمند زلف تو زد ولی دریغا که از چاه بر آمد و در بند اسیر ماند؛ مقصود آن است که دشواری های راه عشق پایان ندارد و دام خطر یکی پس از دیگری گسترده است.

………………………………………………………………….

8-  آن شُد ای خواجه که در صومعهِ بازم بینی

        کـارِ مـا بـا رُخِ سـاقـیّ و لـبِ جـام افـتاد

موضوع بیت: صومعه و میخانه در برابرهم(وحدت عارف در صومعه حاصل نمی شود پس روی به میخانه می آورد.)

مضمون بیت: مرحله ي وصول/ تقابل صومعه و ميخانه

معنی واژگان:آن شد: هنگام آن کار گذشت/ خواجه: انسان آزاد در مقابل بنده و برده/ صومعه: مظهر عبادت و طاعت/ بازم بيني: دوباره مرا ببيني/ مصراع دوم اشاره به مرحله ي وصل و وصول است/ مست (عشق) را با صومعه سر و کاري نيست

آرایه ها: تناسب در رخ و لب /تناسب در ساقي و جام /تضاد در صومعه با ساقی

واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «م» و آوای «آ»

معنی بیت: اي خواجه، گذشت آن زماني که مرا در صومعه مي ديدي، ديگر بدآنجا نخواهم رفت و به ايمان ظاهري روي نمي آورم؛ زيرا راه عشق و مستي را در پيش گرفته ايم و کار ما تنها رفتن به ميخانه و مشاهده ي چهره ي زيباي ساقي و نوشيدن جام لبالب باده شده است.

محصول بيت ــ اى خواجه آن حال گذشت كه يك بار ديگر مرا در صومعه بينى يعنى ديگر نمى‌بينى زيرا كار من با رخ ساقى و لب جام است يعنى رند باده‌نوش شده‌ام پس از اين به بعد ديگر مرا در صومعه نخواهى ديد.

…………………………………………………………………..

9-  زیرِ شَمشیرِ غَمَش، رَقص­کُنان باید رفت

           کان که شد کُشتة او، نیک سَرانجام افتاد

 موضوع بیت:مقام تسلیم و رضا

مضمون بیت: غم عشق و کشته ي معشوق

معنی واژگان: نيک سرانجام: عاقبت به خير، خوش عاقبت.

قواعد: شمشير غم: اضافه ي تشبيهي است که غم عشق يار به شمشير تشبيه شده است/ رقص کنان: قید حالت یا حال.

آرایه ها: تناسب در شمشير و کشته /نوعی جناس در زیر و شمشیر

واج آرایی: تکرار حرف «ش» و «ی» و «ک» و «ن»

معنی بیت: با شادی و وجد پای کوبان باید جان به تیغ عشق جانان سپرد،چه هرکه کشتۀ محبوب شد عاقبتش محمود(ستوده) است.

…………………………………………………………………..

10-  هر دَمَش با مَنِ دلسوخته لُطفی دِگَر است

         ایـن گدا بـین که چـه شایستة اِنعام افتاد

موضوع بیت:عنایت(عنایت معشوق و شایستگی قرار دادن در عاشق.)

مضمون بیت: عنايت معشوق و شايستگي عاشق

معنی واژگان: هر دم: هر لحظه/ دلسوخته: عاشقي که در عشق معشوق دلش سوزان است/ لطف: توجّه، مهرباني/ گدا: مقصود گداي عشق است/ انعام: بخشش، توجّه، عنايت.

آرایه ها: تناسب در گدا و انعام و لطف/ایهام جناس در دلسوخته و شایسته/نوعی جناس در این و بین

واج آرایی: تکرار حرف «د» و «س» و «ن»

معنی بیت: معشوق هر لحظه با من دل سوخته و عاشق لطف ديگري دارد و اين محتاج عشق را بنگر که چگونه سزاوار احسان او شده است.

محصول بيت ــ بايد رقص‌كنان زير شمشير غم جانان رفت يعنى بايد با خوش‌حالى و صفاى قلب غم جانان را قبول كرد زيرا مقتضاى عشق و محبت همين است. اين است كه شمشير غم جانان را بايد با جان و دل قبول كرد زيرا هر كه كشته محبت جانان شد عاقبت بخير مى‌شود.

…………………………………………………………………..

11- صـوفیان جُمله حَریفَند و نَظَرباز ولی

             زین میان حافظ دلسوخته بَدنام افتاد

موضوع بیت:عشق(عشق و رسوایی-گاهی رسوایی عاشق به دست خود او نیست.)

مضمون بیت: حافظ دلسوخته و بدنامي.

معنی واژگان:صوفي: غالبا در شعر حافظ با بار منفي معرّفي مي شود، امّا در اينجا با لحن ملايمي از صوفي ياد شده است و حافظ خود را از جمله ي آنان شمرده است/ حريف: آن که عشق و عشقبازي حرفه ي اوست/ نظرباز: کسي که زيباپسند است و از زيبايي مجازي به زيبايي حقيقي مي رسد/ دلسوخته: در اينجاکسي که آتش عشق دل او را سوزانده است و غم عشق دارد/ بدنام: رسوا

آرایه ها: حریف: مجازاً به معنی چابک و چالاک.

واج آرایی: تکرار حروف «ف» و «ن» و آواي «s» و «z»

معنی بیت: پشمینه پوشان در باده نوشی چابک و چالاک و همگی عاشق پیشه اند ولی از این جمع تنها حافظ جگر سوخته رسوای عشق شده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا