• *غزل 110*

1-  پیرانه سَرَم عِشقِ جوانی به سَر افتاد

وان راز که در دل بِنُهُفتَم، به دَرافتاد

2-  از راهِ نـَظَــر مُـرغِ دِلَـم گَشـت هَواگیر

ای دیده نِگَه کُن که به دامِ که درافتاد

3-  دَردا ! که از آن آهویِ مُشکینِ سیَه چَشم

چـون نافه بَسی خونِ دلم در جِگَر افتاد

4-  از رَهـگُـذَرِ خاکِ سَـرِ کـویِ شُما بـود

هر نافه ،که در دستِ نسیمِ سَحَر افتاد

5-  مُـژگانِ تـو تا تـیـغِ جَهـان گـیر بَـرآوَرد

بَس کُشتة دل زنده که بر یِک دِگَر افتاد

6-  بَس تَجرُبه کَردیم در این دِیرِ مُکافات

بـا دُردکِشان هـر کـه دراُفتاد بَرافتاد

7-  گر جان بِدَهَد، سَنگِ سیَه لَعل نگردد

با طیـنتِ اصلی چه کُنَد، بَدگُهَر افتاد

8-  حـافظ که سَـرِ زلـفِ بُتـان دَسـت کَشَش بود

بَس طُرفه حَریفیست کِش اَکنون به سَر افتاد

*******************************

وزن غزل: مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل( بحر هزج مثمن اخرب مکفوف مقصور)

1-  پیرانه سَرَم عِشقِ جوانی به سَر افتاد

وان راز که در دل بِنُهُفتَم، به دَرافتاد

 موضوع بیت:عشق(عشق مجاز باعث رسوایی عاشق پیر می گردد)

مضمون بیت:(آشکار شدن عشق) (عشق پيري).

معنی واژگان:پيرانه سر: به هنگام پيري/

به در افتاد: آشکار شد/ عشق جواني: عشق ياري جوان، عشق دوران جواني، عشق به ياد دوران جواني، که بيشتر از همه معني دوم مورد نظر است زيرا در مصراع دوم مي گويد: «وان راز که در دل بنهفتم»

قواعد: پیرانه سر: قید زمان.

آرایه ها: تناسب در راز و نهفتن /تناسب در  رازودل/تضاد در پیرانه سر و جوانی /تضاد در راز و بدر افتادن تضاد /تضاد در  نهفتن و بدر افتادن /تکرار ملیح سر/جناس تام در سر و سر /ایهام در عشق جوانی

 واج آرایی:تکرار حرف «ر»و«س»و«د»وآوای«آ»

معنی بیت: در ایام پیری عشق سوزان روزگار جوانی ام باز­گشت و سری که در خاطر یک عمر پنهان داشتم،آشکار شد.

……………………………………………………………….

2-  از راهِ نـَظَــر مُـرغِ دِلَـم گَشـت هَواگیر

ای دیده نِگَه کُن که به دامِ که درافتاد

 موضوع بیت:نظر و نظربازی(نظربازی منفی-نکوهش نگاه نابجا )

مضمون بیت: (عاشق و حيرت).

معنی واژگان: از راه نظر: از طريق نگاه /  هواگير: دارد: يکي اوج گير، ديگري صيد شده از هوا، سدگير عاشق که معاني دوم و سوم بيشتر مورد توجه است/نظر: معنی دارد یکی فکر یکی نگاه و در اینجا معنی دوم مقصود است.

قواعد: مرغ دل: اضافه ي تشبيهي، دل به مرغ تشبيه شده است/هوا گیر: صفت مرکب مشتق از مادۀ فعل امر به معنی مفعولی.

آرایه ها: نوعی تضاد در مرغ و دام /ترادف در نظر و نگاه /تناسب در نظر و دیده و نگاه / تناسب در نظر و ديده و نگه کن /تناسب در مرغ و هواگير و دام و درافتاد /هواگیراگر به معنای صید باشد با دام مترادف است و اگر به معنای اوج(غزل/25بیت8) گرفتن باشد ضد دام می شود/جناس تام در که و که/ایهام در نظر/ایهام در هواگیر

واج آرایی:تکرار حروف «د» و «ر»و«گ»و«ک»

معنی بیت: با نگاهی طایر دل گرفتار عشق و هوی شد ،ای چشم ببین که دل پای بند چه معشوق ستمگری گشت.

…………………………………………………………………..

3-  دَردا ! که از آن آهویِ مُشکینِ سیَه چَشم

چـون نافه بَسی خونِ دلم در جِگَر افتاد

 موضوع بیت:عشق (عاشقی و خون دلی)

مضمون بیت: (غم عاشق از معشوق چون آهوي ختن)

معنی واژگان: دردا: افسوس/ از آن: به جهت، از دست/ نافه: ناف آهوي ختن که از آن مشک مي گيرند/ جمع شدن خون در ناف آهو باعث ايجاد مشک مي گردد.

آرایه ها: آهوي مشکين: معشوق به آهو تشبيه شده به سه جهت، يکي به جهت زيبايي او و اندام ظريف او، ديگر آن که مشک از آهو گرفته مي شود، و نشانه ي خوشبو و معطر بودن معشوق است/ )آهوی مشکین: به استعاره مقصود دلبر آهو روش.(

/خون دل: کنايه است از غم و غصّه./ تناسب در آهو و مشکين و سيه چشم و نافه و خون /تناسب در خون دل و جگر /نوعی جناس در چون و خون

واج آرایی:تکرار حروف «ن» و «ي»و«ش»و«د»وآوای«آ»

معنی بیت: دریغ و درد که از آن دلبر سیاه چشم که چون آهوی مشکین از من می رمد،جگر سوخته ام چون نافه پر از خون دل و رنج جان فرسا گشت.

…………………………………………………………………..

4-  از رَهـگُـذَرِ خاکِ سَـرِ کـویِ شُما بـود

هر نافه ،که در دستِ نسیمِ سَحَر افتاد

 موضوع بیت:خداوند و صفات او(تأثیر صفات معشوق در عالم)-نفحات ربانی(نفحات ربانی زنده کنندۀ روح سالک عارف)

مضمون بیت:(بوي کوي معشوق).

معنی واژگان: از رهگذر: به سبب، از جهت ، با اشاره به اينکه رهگذر با خاک سر کوي ارتباط دارد/ نافه: در اينجا مظهر بوي خوش است/ در دست نسيم سحر افتاد: به دست باد سحرگاهي افتاد/ دست نسیم: دست باد

قواعد : رهگذر: اسم مکان.

آرایه ها:تناسب در رهگذر و کوي /تناسب در خاک و کوي و نسيم سحر و در دست افتادن /دست نسیم: استعارۀ مکنیه

 واج آرایی:تکرار حروف «ر» و «س» و«ک»

معنی بیت: هر بوي خوش و معطّري که به دست صبا افتاد و منتشر شد، سبب آن اين بود که از خاک کوي تو اي يار، گذر کرده بود؛ يعني اگر نسيم سحرگاهي خوش بوست، از هم نشيني با تو اين چنين عطرآگين شده است.

محصول بيت ــ هر نافه كه در دست نسيم سحر هست. از خاك راه سر كوى شماست، يعنى نسيم سحرى هر بوى معطرى كه همراه دارد هنگام عبور از راه سر كوى شما از خاك آن‌جا به‌دست آورده است حاصل سخن نسيم سحر اين همه بوى خوش را هنگام عبور از خاك سر كوى تو به خود گرفته است زيرا كه خاك سر كوى تو مشك و عنبر است و خاصيت نسيم همين است به هر نوع بوئى كه بخورد فورى آن بو را به خود مى‌گيرد.

…………………………………………………………………..

5-  مُـژگانِ تـو تا تـیـغِ جَهـان گـیر بَـرآوَرد

بَس کُشتة دل زنده که بر یِک دِگَر افتاد

موضوع بیت:تجلی(تجلی جلالی مژگان معشوق و کشته شدن عاشقان)

مضمون بیت:(مژگان معشوق و کشته شدگان عشق).

معنی واژگان: تيغ جهانگير: شمشيري که قصد تسخير جهان را دارد/ کشته ي دل زنده: کشته اي که از عشق دلش زنده است

آرایه ها:تناسب در تيغ و کشته و بر يکديگر افتادن / تضاد در کشته و زنده / مژگان به تيغ تشبيه شده است/تناسب در کشته با افتادن

واج آرایی:تکرار حروف «ر» و«ت»و«ک»

معنی بیت: همین که مژگان تو خنجر برای تسخیر جهان عشق بر­کشید ،از کشتگان تیغ تو که با نثار جان زندگی جاوید یافتند،پشته ها پدید آمد.

…………………………………………………………………..

6-  بَس تَجرُبه کَردیم در این دِیرِ مُکافات

بـا دُردکِشان هـر کـه دراُفتاد بَرافتاد

 موضوع بیت:اولیای الهی(هیچ کس یارای رساندن بدی به آنها را ندارد )

مضمون بیت: (ستيز با رندان عاشق عاقبتي ندارد).

معنی واژگان: بس: بسيار/ دير مکافات: دنياي که هر عملي مکافاتش هرچه زودتر به عامل آن مي رسد/ دُردکشان: رندان عاشق، آنان که شراب عشق را تا ته مي نوشند/ درافتادن: ستيز کردن/ برافتادن: نابود شدن/ دیر مکافات: سرای جزا و پاداش

قواعد: دیر مکافات: اضافۀ تخصیصی.

آرایه ها:تناسب در مکافات با درافتادن و برافتادن /تناسب و ایهام جناس در دیر و دردکشان /نوعی جناس در بر ودر /تکرار ملیح افتاد

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «د»و«ک»و«ی»و«ف»

معنی بیت: بار ها آزموده ایم که در این جهان که سرای پاداش و جزاست ،هر کس با نوشندگان بادۀ عشق به معارضه بر­خاست و دشمنی ورزید ،بیخ وجودش بر­کنده شد و نا­بود گشت.

…………………………………………………………………..

7-  گر جان بِدَهَد، سَنگِ سیَه، لَعل نگردد

با طیـنتِ اصلی چه کُنَد، بَدگُهَر افتاد

موضوع بیت: سرشت(طبیعت تغییرناپذیراست)

مضمون بیت: (پرتو نيکان نگيرد هر که بنيادش بد است).

معنی واژگان: لعل: جواهري سرخ رنگ و قيمتي/ طينت: سرشت/ بدگهر: بداصل، بدذات.

آرایه ها:تناسب و تضاد در سنگ سيه با لعل / تناسب و ترادف در طينت و گهر /تناسب در بدگوهر و سنگ سیه /تضاد در لعل و بدگوهر

واج آرایی: تکرار حروف «گ» و «د»و«ن»آواي «S»

معنی بیت: اگر سنگ تیره دل با کوشش بسیار جانش هم به لب برسد ،لعل گرانبها نتواند گشت با سرشت بنیادی چه تواند کرد که نیک گهر آفریده نشده است،شاعر می گوید:

قبول ماده شرط است در افاضت فیض

وگر نه بخل نباشد به مبدءِ فیاض

…………………………………………………………………..

8-  حـافظ که سَـرِ زلـفِ بُتـان دَسـت کَشَش بود

بَس طُرفه حَریفیست کِش اَکنون به سَر افتاد

 موضوع بیت:عشق(عشق در پیری سبب رسوایی است)

مضمون بیت:(حافظ و معشوق دوران پيري او).

معنی واژگان: بتان: زيبارويان/ دستکش: رام، ملموس، دست کشيده، راهبر و پيش برنده، دست خوش و زیر دست و در دست گرفته/ طرفه: عجيب، شگفتي انگيز، بي نظير و زيبا/ حريف: هماورد که در اينجا هم مي تواند معشوق (= همارد ميدان عشق) و هم عاشق (= رقيب به معني امروزي) باشد/ معاني مختلفي براي اين بيت به نظر رسيده است که اولين معني يعني معني مختار خود را در صدر اين مقال نوشته ايم. معني دوم: حافظي که همواره زلف زيبارويان رام او بود عاشق شگفت انگيز و بي نظيري است که اکنون نصيب آن معشوق شده است؟ معني سوم: حافظي که همواره زلف زيبارويان رام او بود اکنون در عشق شکست خورده است (بيت اول)؟! معني چهارم: حافظي که همواره زلف زيبارويان رام او بود اکنون زلف معشوق او سرکش شده (ترکيبي از «سر» و «کش») و ديگر رام او نيست؟!

قواعد: دست کش: صفت مرکب از مادۀ فعل امر به معنی مفعولی.

آرایه ها: جناس تام در سر و سر / جناس تام در کش در دستکش و کش (مرکب از «که» و ضمير «ش») /تناسب در سر و زلف و بتان /تناسب در سر و دست /ایهام تضاد در سر و دست

واج آرایی: تکرار حرف «س»و «د»و«ف»آوای«t» و نزدیک بودن مخرج «د»و«ت»

معنی بیت: حافظ که در روزگار جوانی دستش به نوازش به گیسوی زیبایان می رسید،اینک که پیر شده است و باز عشق جوانی به سرش زده در اندیشۀ حریفی کردن و عشق بازی شگفت آوری است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا