• غزل شماره 1

1-  اَلا یا اَیُّهـَــا السّاقـی اَدِر کَاساً و ناوِلها

 که عشق آسان نُمود اَوّل ولی افتاد مُشکِل‌ها

به بوی نافه‌ای کاخِر صَبا زان طُرِّه بگشاید

ز تابِ زلف ِمُشکینَش چـه خون افتاد در دل‌ها

2-  به بوی نافه‌ای کاخِر صَبا زان طُرِّه بگشاید

ز تابِ جَعدِ مُشکینَش چـه خون افتاد در دل‌ها

3- مرا در منزلِ جانان چه اَمنِ عِیش؟چون هر دم

جَـرَس فریاد مــی‌دارد کــه بربندید مَحمِل‌ها

4-  به مَی سَجّاده رنگین کُن،گَرَت پیرِ مُغان گوید

  که سالِک بی‌خبـر نَبوَد ز راه و رَسـمِ مَنزِل‌ها

5-  شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چُنین هایِل

کجـا داننــــد حـالِ ما سبکبــارانِ ساحِل‌ها ؟

 همه کارم ز خود کامی به بَدنامی کَشیدآری

نهان کـِی مانَد آن رازی کَز آن سازند مَحفِل‌ها؟

6-  همه کارم ز خود کامی به بَدنامی کَشید آخِر

نهان کـِی مانَد آن رازی کَز او سازند مَحفِل‌ها؟

7-حُضوری گر هَمی‌خواهی، از او غایب مَشو حافظ

    مَتی مَا تَلـقَ مَـن تَهـوی دَعِ الدُّنیـا و اَهمِلــها

******************************

وزن غزل: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (بحر هزج مثمن سالم)

1-  اَلا یا اَیُّهـَــا السّاقـی اَدِر کَاساً و ناوِلها

 که عشق آسان نُمود اَوّل ولی افتاد مُشکِل‌ها

موضوع بیت:مشکلات راه عشق-بادۀ محبت آسان کنندۀ مشکلات

مضمون بیت: (مستي و بيخبري از مشکلات عشق)

معنی واژگان: اَلا: هان!/ اَدِر: به گردش درآور/ کَأساً: جام شرابي را/ ناوِلها: آن را (بر ما) بپيماي

آرایه ها: تضاد يا طباق درآسان و مشکل

واج آرایی: تکرار حروف «س» و «و» و آواي «آ»

معنی بیت: هان ای ساقی، جام باده را بگردش آور و با دست خود آن را بده، چه عاشقی نخست بنظر سهل و ساده آمد لیکن در این راه دشواریها پیش آمد؛ این بیت از لحاظ علم بدیع ملمّع است و مرحوم علامة قزوینی در مجلة یادگار سال اول شمارة 9 مقاله ای با عنوان بعضی تضمینهای حافظ دارند و دربارة این بیت ملمع در پایان مقالة خود چنین نتیجه گرفته اند « و بعلاوة همة اینها من احتمال بسیار قوی میدهم که دو بیت مصنوعی منسوب بیزید ( یزید بن معاویه خلیفة اموی) که سودی (شارح معروف دیوان خواجه بترکی) ذکر کرده یعنی:

أَنَا المَسمومُ ما عِندی بِتِریاقٍ وَ لاراقی

                     ادرکأساً وَ ناوِلها الا یا ایُّها السّاقی

هم از حیث وزن و هم از حیث قافیه و هم از حیث مضامین و طرز ادا و هم بالاخره از حیث استعمال بعضی از عین همان تعبیرات و کلمات از روی غزل ملمع ذیل سعدی در بدایع ساخته شده و سازندة آن از همه حیث از آن غزل باصطلاح اروپائیان « ملهم» شده است، بعضی از ابیات غزل مشارالیه سعدی که کمال مشابهت با دو بیت مزبور منسوب بیزید دارد از قرار ذیل است:

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی

    بصد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی

اَخِلّائِی وَ اَحبابی ذَرُوا مِن حُبِّهِ مابی

             مَرِیضُ العِشقِ لایُبری وَ لایَشکو اِلَی الّراقی

قم اِملَأ­و واسقِنی کَأسأوَدَع مافِیِه مَسموماً

                  اَما اَنتَ الّذی تَسقی فَعَینُ السُّمِ تِریاقی

سَعی فی هَتِکِیَ الشّانی وَ لَمّا یَدرِ ماشانی

                   ا َنَا المَجنونُ لا اَعبا بِاحراقٍ وَاغراقٍ

ملاحظه شود کلمات و تعبیرات الراقی و تریاقی و اسقنی کأسا و مسموماً و انا المجنون که بعضی لفظاً و بعضی معنیً عین همان الفاظ و تعبیرات دوبیت منسوب بیزید است.»

………………………………………………………………..

2-  به بوی نافه‌ای کاخِر صَبا زان طُرِّه بگشاید

ز تابِ جَعدِ مُشکینَش چـه خون افتاد در دل‌ها

 موضوع بیت:مشکلات راه عشق

مضمون بیت: بوي زلف يار

 معنای واژگان: آخر: سرانجام و عاقبت/ بوي: آروز/ نافه گشادن: فضا را معطر کردن/ صبا: بادي که از سوي شمال يا مشرق مي وزد و پيام آور و پيامبر ميان عاشق و معشوق است. طرّه: بخشي از زلف معشوق که بر پيشاني قرار داده شده باشد/ تاب: چين و شکن زلف/ جعد: (زلف) مجعد و حلقه حلقه و پرپيچ و تاب / خون در دل افتادن: غصّه دار شدن/«نافه»: کيسه اي در ناف آهوي ختن را مي گويند که گويا خونِ آهو در اين کيسه مي ماند و تبديل به مشک مي گردد/ کلمه ي مشکين هم به معني معطّر و هم به معني سياه است.

قواعد: جعد: صفت بجاي اسم/ جمله ي «کاخر صبا زان طرّه بگشايد» جمله وصفي است براي «نافه» و در حقيقت جمله ي پايه اين بيت چنين است: به بوي نافه اي از تاب جعد مشکينش…/آخر: از لحاظ دستوری در اینجا قید زمان است.

آرایه ها: در کلمه ي بوي ايهام تناسب است/ تناسب در بوي و نافه گشودن و صبا و مشکين و خون/ تناسب در طرّه و تاب و جعد و مشکين / تناسب درخون و نافه

واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «ن» و آواي «آ»

معنی بیت: بامید نافه ای بویا که عاقبت باد بهاری از خم گیسوی آراسته و مشکبوی یار بگشاید، دلهای عاشقان از رنج انتظار سخت خون گشت.

…………………………………………………………………

3- مرا در منزلِ جانان چه اَمنِ عِیش؟چون هر دم

جَـرَس فریاد مــی‌دارد کــه بربندید مَحمِل‌ها

موضوع بیت:دنیا و بی اعتباری آن

مضمون بیت: آغاز کوچ کردن از منزلِ ميانِ راه.

 معنی واژگان:جانان: معشوق/ عيش: هم زندگي و هم لذت و خوشي/ جرَس: زنگي که به گردن شتر بسته شده است و در وقت جنب و جوش کاروان و حرکت شتران به صدا درمي آيد/ بر بنديد محملها: کجاوه ها و و بار بُنه ي خود را بر روي شتر ببنديد و حرکت کنيد .

آرایه ها: تناسب درمنزل و جرس و محمل و بربستن / ترکيب فرياد داشتن به جاي فرياد برداشتن جالب توجه است.

واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ر» و «ن»

معنی بیت : در اقامتگاه یار مرا زندگانی و خوشی با ایمنی و آسوگی میسر نیست چه زنگ کاروان بانگ برمیدارد که برای کوچ کردن کجاوه ها را بر پشت ستوارن نهید و روانه شوید که بیش درنگ جایز نیست

……………………………………………………………..

4-  به مَی سَجّاده رنگین کُن،گَرَت پیرِ مُغان گوید

  که سالِک بی‌خبـر نَبوَد ز راه و رَسـمِ مَنزِل‌ها

موضوع بیت:پیر-پیرمغان

مضمون بیت: اطاعت محض از پير.

معنی واژگان:مِي: شراب/ سجّاده: جانماز/ پير مغان: مقصود مرشد و مراد است که مظهر مرادي کامل است/ سالک: رهروِ راهِ عرفان و تصوّف، که در اينجا به معنی پیر مغان به کار رفته است به اعتبار آن که هر مرشدي زماني سالک بوده است .

آرایه ها:تناسب در مي و رنگين و پير مغان /تناسب در سالک و راه و رسم و منزلها

واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ر»

معنی بیت : اگر پیر دلیل در طی مراحل سلوک بتو فرمان دهد که سجاده (جانماز) را بخلاف ظاهر حکم شرع بمی آغشته کن، بپذیر هرچند که حکمت این دستور را ندانی، چه پیر سالک از آئین (تأدیب نفس بشیوة ملامتیان) و طریقة رهروی نیک آگاهست؛ عبرت نائینی در غزلی شیوا گوید:

تا که بر مقصدشان راهزنان ره نبرند

         رهروان نعل در این مرحله وارون زده اند

……………………………………………………………..

5-  شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چُنین هایِل

کجـا داننــــد حـالِ ما سبکبــارانِ ساحِل‌ها ؟

موضوع بیت:مشکلات راه سلوک – توسل –طلب عنایت

مضمون بیت: انسان عاشق در ميانه ي راه عشق

معنی واژگان: هايل: ترسناک/ سبکباران ساحلها: مقصود آسودگان و مخفّفين ساحلِ چپ (بي دردان و ناآشنايان به مراحل سلوک) و ساحل راست (آنان که به وصال معشوق حقيقي رسيده اند) است/ کجا دانند: نمی دانند

قواعد: کجا دانند: استفهام، مجازاً مفید نفی/ کجا قید استفهام/ هايل: اسم فاعل از هول، در سیاق فارسی بقاعدة تسهیل، همزة هائل بیاء بدل شده است.

آرایه ها: شبِ تاريک: کنايه از اين دنياست/ موج: کنايه از نفس اَمّاره است. گرداب: کنايه از بي بهره ماندن از ياريِ حق و غيرت ذات بيچون اوست/ موج و گرداب و ساحل با هم تناسب دارند/ تناسب درموج و گرداب با ساحل /موج و گرداب باساحل از جهتي نوعي تضاد دارند/ ایهام جناس در هايل و ساحل/سبکباران: مجازاً دل آسودگان و آسوده خاطران

واج آرایی:  تکرار حرف «ب» و آواي «آ»

محصول بيت ـ ظلمت شب هجران و ترس از رقيب و خوف غرق شدن در گرداب فراق ابدى، اين است وضع و حال ما پس كسانى كه به ساحل وصال رسيده‌اند ديگر نه غم اغيار دارند و نه خوف انفصال از معشوق چگونه مى‌توانند حال ما را دريابند.

معنی بیت : در درياي عشق غرقيم و با مشکلات و مصايب دست به گريبان، آنان که عشق نورزيده و در ساحل آرميده اند و بار امانت را نپذيرفته اند، کجا مي توانند از حال ما آگاه باشند؟

………………………………………………………………

6-  همه کارم ز خود کامی به بَدنامی کَشید آخِر

نهان کـِی مانَد آن رازی کَز او سازند مَحفِل‌ها؟

موضوع بیت: خودخواهی(دوری از خودخواهی)

مضمون بیت: عشق ناتمام.

معنی واژگان:خودکامي: به خود انديشيدن و به آرزوهاي خود فکر کردن/ آخِر: عاقبت/ راز: سرّ/ از او سازند محفلها: از آغاز تا پايان مجلس و محافل درباره ي آن سخن بگويند.

آرایه ها: نوعي جناس درکام و نام / نوعي تضاد در راز و محفل / تناسب در نهاد و راز

واج آرایی: تکرار حروف «م» و «ک» و «ي» و آواي «آ»

معنی بیت : کارم یکسره از خود­رائی وخودکامگی برسوائی و زشت نامی منتهی شد، سری که بر سر انجمنها گفته شود، پنهان نمی ماند؛ هلالی جغتائی گوید:

بعد ازین راز هلالی نتوان ساخت نهان

                    که بهر خلوت ازو انجمنی ساخته اند

…………………………………………………………………

7-حُضوری گر هَمی‌خواهی، از او غایب مَشو حافظ

    مَتی مَا تَلـقَ مَـن تَهـوی دَعِ الدُّنیـا و اَهمِلــها

موضوع بیت:یاد خدا (دوری از غفلت )-غفلت

مضمون بیت: غفلت زدایی

معنی واژگان:حضور: ديدار يار، ملاقات يار و سرانجام، وصال او/ از او غايب مشو: يک لحظه هم از ياد او غافل مباش/ مَتي ما: زماني که/ تَلقَ: ملاقات کني/ مَن تَهوي: کسي را که دوستش داري/ دَع: وداع کن/ اَهملها: رها کن آن را، در مورد آن سستي و سهل انگاري کن.

آرایه ها: نوعي تضاد يا طباق در حضور و غايب شدن

واج آرایی: تکرار حرف «ي» در مصراع اول و تکرار آواي «t» و «d» در مصراع دوم

معنی بیت : اگر جمعیت خاطر و فراغ دل میجوئی، از یاد محبوب هیچگاه غافل مباش، چون کسی را که دوست میداری، دیدار کنی، دنیا و اسباب آن را فرو گذار و رها کن.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا