شماره 235
شماره 235 1- زهي: خوشا، آفرين. خجسته: مبارک، نيکو. کام: مراد و آرزو. غمگسار: دوست و غم خوار. خوشا وقا خجسته و مبارکي که يار غم خوار و مهربان از سفر بازگردد و آرزوي …
شماره 235 1- زهي: خوشا، آفرين. خجسته: مبارک، نيکو. کام: مراد و آرزو. غمگسار: دوست و غم خوار. خوشا وقا خجسته و مبارکي که يار غم خوار و مهربان از سفر بازگردد و آرزوي …
شماره 234 1- چو: چون، وقتي که، هنگامي که. آفتاب مي: اضافه ي تشبيهي، مي از جهت درخشش و گرمابخشي، به آفتاب مانند شده است. مشرق پياله: اضافه ي تشبيهي، خواجه ظاهراً لبه ي …
شماره 233 1- طلب: خواستن و جستجو کردن – فرهنگ. کام: مراد و آرزو و در معني دهان که در اينجا مراد نيست، با دست، جان و تن ايهام تناسب است. جانان: معشوق و …
شماره 232 1- بر سر چيزي بودن: کنايه از قصد چيزي را داشتن، براي انجام کاري تصميم گرفتن از دست برآمدن: کنايه از ممکن و ميسّر بودن. سرآمدن: کنايه از به پايان رسيدن. قصد …
شماره 231 1- سرآمدن: کنايه از به پايان رسيدن. ماه: استعاره از معشوق زيبارو. برآمدن: ايهام دارد: 1- بالا آمدن و طلوع کردن به قرينه ي ماه. 2- ممکن و ميسّر شدن. به معشوق …
شماره 230 1- باده ي مشکين: باده ي معطّر و خوش بو – 5 / 46. دل کشيدن: کنايه از تمايل و دوست داشتن دل. شايد: شايسته و سزاوار است. زهد: پارسايي، پرهيزکاري، دوري …
شماره 229 1- بخت: طالع و اقبال. دوست: معشوق و محبوب. دولت: اقبال و سعادت. راز نهان: استعاره از دهان دوست. خواجه دهان يار را آن قدر کوچک و هيچ مي داند که گويي …
شماره 228 1- باغ: استعاره از وجود معشوق. ميوه چيدن از باغ معشوق: کنايه از برخوردار گشتن و بهره مند شدن از وجود معشوق، بوسه گرفتن از معشوق. چراغ: استعاره از جمال و طلعت …
شماره 227 1- واعظ: ناصح و پنددهنده و از شخصيّت هاي منفي و دوست نداشتني حافظ است. سالوس: فريب دهنده و مکّار و دروغگو، چرب زبان و متملّق. هر چند پذيرفتن اين سخن بر …