غزل 125
*غزل 125* 1- شاهِد آن نیست که موئی و میانی دارد بـنـدۀ طَلـعَت آن بـاش که آنـی دارد شیوۀ حور و پری خوب لطیف است ولی خوبـی آن اسـت و لِطافت که …
*غزل 125* 1- شاهِد آن نیست که موئی و میانی دارد بـنـدۀ طَلـعَت آن بـاش که آنـی دارد شیوۀ حور و پری خوب لطیف است ولی خوبـی آن اسـت و لِطافت که …
*غزل 124* 1- آن که از سُنبُلِ او غالیه تابی دارد باز با دِلشُـدِگـان ناز و عِتابی دارد از سَـرِ کُشتة خود میگُذَرَد همچون باد چه توان کرد، که عُمر است و …
*غزل 123* 1- مُطـربِ عشـق عَجَب ساز و نَوایی دارد نَقشِ هر نَغمه که زَد راه به جایی دارد مُطـربِ عشـق عَجَب ساز و نَوایی دارد نَقشِ هرزَخمه که زَد راه به …
*غزل 122* هر آن که جانبِ اهلِ وَفا نِگَه دارد خداش،در همه حال از بَلا نگه دارد 1- هر آن که جانبِ اهلِ خدا نِگَه دارد خداش،در همه حال از بَلا نگه …
*غزل 121* هر آن کو خاطریِ مجموع و یارِ نازنین دارد سَعادَت هَمدمِ او گَشت و دولت هَم قَرین دارد 1- هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد سَعادَت هَمدمِ او گَشت …
*غزل 120* 1- بُتی دارم که گِردِ گُل ز سنبل سایه بان دارد بهارِ عارِضَـش خَطّـی به خـونِ ارغـوان دارد غُبارِ خَط نپوشانید خورشیدِ رُخَش، یا رب بَقای جاودانَش دِه که حُسنِ جاودان …
*غزل 119* 1- دلی که غِیب نَمایَست و جامِ جم دارد ز خاتَمی که دَمی گُم شود، چه غَم دارد به خَط و خالِ گِدایان مَده خَزانۀ دل به دستِ شاهوَشی ده که مُحتَرَم …
*غزل 118* 1- آن کس که به دست جام دارد سُلطانیِ جَم، مُدام دارد آبی که حیاتِ خِضرازآن است در مَیکده جو که جام دارد 2- آبی که خِضِر حیات ازو یافت در مَیکده …
* غزل 117* 1- دلِ ما بِدورِ رویَت ز چمن فَراغ دارد که چو سَرو پای بَندَ ست و چو لاله داغ دارد به جُزآن کمانِ ابرو نَکشیددل به هیچَم که درونِ گوشه گیران …