غزل 359
*غزل 359* 1- خُرَّم آن روز کَزین منزلِ ویران بِرَوَم راحتِ جان طَلَبَم وز پِیِ جانان بِرَوَم گر چه دانم که به جایی نَبَرَد راه غَریب من به بــویِ خوشِ آن زُلفِ …
غزل 358
*غزل 358* 1- غَمِ زَمانه که هیچَش کَران نمی‌بینم دَواش جُز مَیِ چون ارغوان نمی‌بینم 2- به تَرکِ خِدمَتِ پیرِ مُغان نَخواهم گفت چـرا که مَصلَحَتِ خود در آن نمی‌بینم 3- ز …
غزل 357
*غزل 357* 1- در خـَــراباتِ مُغــان نورِ خــُــدا می‌بینم این عَجَب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم 2- جِلوه بَر من مَفُروش ای مَلِکُ الحاج ،که تو خانه مـــی‌بینی و مـن …
غزل 356
*غزل 356* اگر بَـرخیزَد از دستم که با دِلدار بنشینم ز جامِ وَصل مَی‌نوشم، ز باغِ عِیش گُل چینم 1- گــَرَم از دست بَـرخیزَد که با دِلدار بنشینم ز جامِ وَصل مَی‌نوشم، …
غزل 355
*غزل 355* 1- حالیـا مَصلَحَــتِ وقـــت در آن می‌بینم که کَشَم رَخت به مِیخانه و خوش بنشینم 2- جامِ مَی گیرم و از اهلِ ریا دور شوم یعنی از اهـلِ جهان ،پاکدِلی …
غزل 354
*غزل 354* 1-به مُژگانِ سیَه کردی هزاران رِخنه در دینم بیا کــَـز چَشمِ بیمارَت هِزاران دَرد برچینم 2-اَلا ای همنشیـنِ دِل، که یارانَت بِرَفت از یاد مرا روزی مَباد آن دَم که …
غزل 353
*غزل 353* من، تَرکِ عشق و شاهِد و ساغَر نمی‌کنم صـَـد بار توبه کــردم و دیگر نمی‌کنم 1- من، تَرکِ عشقِ شاهِد و ساغَر نمی‌کنم صـَـد بار توبه کــردم و دیگر نمی‌کنم …
غزل 352
*غزل 352 * 1- روزگاری شد که در مِیخانه خِدمَت می‌کنم در لباسِ فَقـــر، کارِ اهــلِ دولــت می‌کنم 2- تا کِی اندر دامِ وَصل آرَم تَذَروی خوش خَرام در کَمینــم وِ انتِظارِ …
غزل 351
*غزل 351* 1- حاشا که من، به موسِمِ گُل تَرکِ مَی کنم مـن لافِ عَقل می‌زَنَم، ایــن کار کِی کنم؟ مُطرِب کُجاست تا همه مَحصولِ زُهد و عِلم در کارِ بانگِ بـَربَط …
