شماره 316
شماره 316 1- زلف بر باد دادن: پريشان کردن زلف. بر باد دادن: کنايه از نيست و نابود کردن. ناز: عشوه، عدم التفات معشوق به عاشق. بنياد اوّل به معني آغاز و شروع و …
شماره 316 1- زلف بر باد دادن: پريشان کردن زلف. بر باد دادن: کنايه از نيست و نابود کردن. ناز: عشوه، عدم التفات معشوق به عاشق. بنياد اوّل به معني آغاز و شروع و …
شماره 315 1- شدن: رفتن. طرف: چشم. طرف بربستن: کنايه از سود و بهره بردن. بيا و به من بگو به جز اينکه از عشق تو دل و دينم تباه شد و از دست …
شماره 314 1- دوش: ديشب. بيماري چشم: استعاره از مستي و خماري چشم. از دست بردن: کنايه از مدهوش و بي قرار و پريشان گشتن. صورت بستن: تصوّر و خيال کردن. صورت جان بستن: …
شماره 313 1- هواخواه: شيفته و مشتاق. دولت: بخت و اقبال، نيک بختي و سعادت. اي ساقي، بازگرد که من مشتاق و آرزومند بندگي و خدمت گزاري توام و بخت و اقبال تو را …
شماره 312 1- بشري: بشارت و مژده. اذ: هنگامي که، وقتي که. سلامة: رستگاري و تندرستي. حلّت: فرودآمد. ذي سلم: – 3 / 302. معترف: اعتراف کننده، اقرار کننده. نعم: نعمت ها. مژده باد …
شماره 311 1- خوش: زيبا و دل پسند، شاد و مسرور. نوخاسته: نوجوان و نورسيده. دولت: بخت و اقبال، سعادت. عاشق روي معشوق جوان و زيبايي شده ام و با دعا از خدا اقبال …
شماره 310 1- مرحبا: شبه جمله است، آفرين، خوش آمدي. طاير فرّخ پي: پرنده مبارک قدم، استعاره از پيک جانان. اي پرنده ي مبارک قدم خجسته پيام، خوش آمدي. رسيدنت به خير و نيکي. …
شماره 309 1- لعل: سنگ قيمتي سرخ رنگ. فام: پسوندي است که براي شباهت و رنگ مي آيد. لعل فام: لعل مانند، سرخ رنگ. انس: مجلس عيش و شادي دوستانه. حريف: يار يک دل …
شماره 308 1- خلد: – 6 / 419. لعل: سنگ قيمتي سرخ رنگ، استعاره از لب معشوق. سلسبيل: نام چشمه اي است در بهشت که فقط يک بار در قرآن آيه ي 18، سوره …