غزل 422
*غزل 422* 1- ای کـه با سِلسِـلة زُلـفِ دِراز آمــدهای فـُـرصَتَت باد، که دیـوانه نَواز آمدهای ســـاعَتی نـاز مَفرمــای و بِگَـــردان عادت چـون به پُرسیــدنِ اربـابِ نیاز آمدهای 2- ســـاعَتی نـاز مَفرمــا …
*غزل 422* 1- ای کـه با سِلسِـلة زُلـفِ دِراز آمــدهای فـُـرصَتَت باد، که دیـوانه نَواز آمدهای ســـاعَتی نـاز مَفرمــای و بِگَـــردان عادت چـون به پُرسیــدنِ اربـابِ نیاز آمدهای 2- ســـاعَتی نـاز مَفرمــا …
*غزل 421* 1- درِ سـَـرایِ مُغان، رُفتـــه بـود و آب زده نِشَسته پیر و صَلائی به شِیخ و شاب زده 2- سَبوکَشان همه در بندگیش، بسته کَمَر ولی ز تـَـرکِ کُلَه، چتــر …
*غزل 420* 1- ناگَهان پــَـرده برانداختهای، یعنی چه؟ مَست از خانه بُرون تاختهای، یعنی چه؟ 2-زلف در دستِ صبا، گوش، به فرمانِ رقیب این چنین، با همه درسـاختهای، یعنی چه؟ 3- شاهِ …
*غزل 419* 1-وِصـالِ او زعُمـرِ جاودان، به خداوَندا، مرا آن دِه که آن، به 2-به شَمشیرم زد و با کَس، نگفتم که رازِ دوست، از دُشمَن نهان به به داغِ بَندگی مُردَن، …
*غزل 418* 1-گر تیغ بارَد، در کویِ آن ماه گَـردَن نهادیــم، الحُــکمُ لِلّه آییـنِ تقوی، من نیــز، دانَم لیـکن چه چاره با بخت ِگُمـراه؟ 2- آییـنِ تقوی، ما نیــز، دانیــــم لیـکن …
*غزل 417* 1- عِیشَم مُدامَست، از لَعلِ دِلخواه کـارَم به کـامَست، اَلحَمـــدُللِّه ای بَختِ سرکَش، تَنگَش به بَرکَش گـه جامِ زَرکَش، گـه زُلفِ دلخواه 2- ای بَختِ سرکَش، تَنگَش به بَرکَش …
* غزل 416 * 1-خُنُـک، نَسیـمِ مُعَنبَر شَمّـامۀ دلــخواه کـه در هَــوایِ تو، برخــاست بامدادِ، پِگاه دَلیلِ راه شــو، ای طایـِـــرِ خُجَسته اَثَر که دیده آب شد ،از شوقِ خاکِ این درگاه …
*غزل 415* ای پِیکِ راستان، خَبَرِسَروِ ما بگو احوالِ گُل، به بلبلِ دَستان سَرا، بگو 1-ای پِیکِ راستان، خَبَرِیارِما بگو احوالِ گُل، به بلبلِ دَستان سَرا، بگو ما مَحرَمانِ خلوتِ اُنسیم، سِرّ مَپوش با …
*غزل 414* 1- گُلبُنِ عیش میدمد، ساقی گُلعِذار کو بادِ بهار می وَزَد ،بادۀ خوشگوار کو 2- هر گُلِ نو، زِ گُلرُخی یاد هَمیکند ولی گوشِ سخن شنو کجا، دیدۀ اعتبار کو …