غزل 485
* غزل 485 * 1- ساقیا سایة اَبرَست و بهار و لبِ جوی من نَگویم چه کُن، ار اهلِ دلی، خود تو بگوی 2- بویِ یک رنگی از این نَقش نمی آید، خیز …
* غزل 485 * 1- ساقیا سایة اَبرَست و بهار و لبِ جوی من نَگویم چه کُن، ار اهلِ دلی، خود تو بگوی 2- بویِ یک رنگی از این نَقش نمی آید، خیز …
* غزل 484 * تو مَگَر بر لَبِ آبی به هَوَس نَنشینی وَرنه، هر فِتنه که بینی همه از خود بینی 1- تو مَگَر بر لَبِ آبی به هَوَس بِنشینی وَرنه، هر …
* غزل 483 * 1- سَحَرگَه رَهرَوی در سَرزَمینی هَمی گفت این مُعَمّا با قَرینی 2-که ای صوفی شَراب آنگَه شود صاف که در شیشه بَرآرد اَربَعینی 3- خدا زان خِرقه بیزارست …
* غزل 482 * 1-ایدِل بِکویِ عِشق، گُذاری نمیکُنی اَسباب جَمع داری و کاری نمیکنی چوگانِ کام در کَف و گویی نِمیزَنی بازی چُنین به دَست و شِکاری نمیکنی میدان به کامِ …
* غزل 481 * 1-بِشنو این نُکته که خود را زِ غَم آزاده کُنی خون خوری، گر طَلَبِ روزیِ نَنهاده کنی 2-آخِرُالاَمر گِلِ کوزه گران خواهی شد حالیا فِکرِ سَبو کن که …
*غزل 480* 1-ای که در کُشتنِ ما هیچ مُدارا نَکُنی سود و سَرمایه بِسوزیّ و مُحابا نکنی دَردمندانِ بَلا زَهرِ هَلاهِل دارند قَصدِ این قوم خَطَر باشد و هان تا نکنی 2-دَردمندانِ …
*غزل 479* 1-صُبحَست و ژاله میچَکَد از ابرِ بَهمَنی بَرگِ صَبوح ساز و بِدِه جامِ یک منی 2-در بَحرِ مایی و مَنی افتاده ام، بیار مَی تا خَلاص بَخشَدَم از مایی و …
*غزل 478* 1-نوش کن جامِ شَرابِ یک مَنی تا بِدان بیخِ غَم ،از دِل بَرکَنی 2-دِل گُشاده دار چون جامِ شراب سرگرفته چَند چون خُمِّ دَنی 3-چون زجامِ بیخودی رَطلی کَشی …
*غزل 477* 1- دو یارِ زیرَک و، از بادۀ کُهَن، دومَنی فَراغَتی و کِتابــی و گوشة چمنی 2- من این مَقام بـه دنیــا و آخِرَت ندهم اگر چه در پِیَم افتند هر …