فرهنگ اصطلاحات عرفانی
فرهنگ اصطلاحات عرفاني آب حيات: آب حيوان، آب زندگي، آب زندگاني، آب خضر که در ديوان خواجه همه ي اين ترکيبات به کار رفته است، به عقيده ي قدما آبي بوده است در ظلمات …
فرهنگ اصطلاحات عرفاني آب حيات: آب حيوان، آب زندگي، آب زندگاني، آب خضر که در ديوان خواجه همه ي اين ترکيبات به کار رفته است، به عقيده ي قدما آبي بوده است در ظلمات …
شماره ۴۹۵ ۱- گل افشان کردن: گل باران کردن، شادي کردن. بلبل: – ۱ / ۷۷. گل به هنگام سحر اين سخن را گفت که پياله ي شراب بخواه و شاد باش و همه …
شماره ۴۹۴ ۱- چاه زنخدان: اضافه ي تشبيهي، در ادب فارسي چانه ي معشوق به سبب فرورفتگي زير آن به چاه مانند شده است. اي دل، اگر از چاه زنخدان معشوق بيرون بيايي، هر …
شماره ۴۹۳ ۱- خوبان: جمعِ خوب، زيبارويان. به جان آمدن: کنايه از به ستوه آمدن، درمانده شدن. اي سلطان و سرآمد همه ي زيبارويان عالم، فرياد از غم تنهايي؛ دل بدون تو درمانده گشت. …
شماره ۴۹۲ ۱- آشنايي: دوستي. مردم ديده: مردمک چشم، در اينجا استعاره از معشوق عزيز و گرامي. سلامي به خوش بويي دوستي و محبّت بر آن معشوق عزيز و گرامي باد که هم چون …
شماره ۴۹۱ ۱- به چشم کردن: کنايه از انتخاب کردن، نشان کردن. خيال: تصوير معشوق. خط: موهاي تازه رسته اي که گرد رخسار خوب رويان برآمده باشد. نقش بستن: کنايه از تصوّر کردن. جا: …
شماره ۴۹۰ ۱- دير مغان: – ۲ / ۲. شيدا: عاشق و ديوانه. خرقه در گرو باده بودن: – ۲ / ۳۷۶ و نيز – خرقه در فرهنگ. دفتر: – ۳ / ۳۷۸. در …
شماره ۴۸۸ ۱- هاتف: – ۴ / ۱۷۵. دولت خواهي: خيرخواهي و نيک بختي. ديرينه: قديمي، صفت جانشين موصوف، يار و ملازم و هم پياله ي قديمي. سحرگاه سروش و ندادهنده ي ميکده از …
شماره ۴۸۹ ۱- انوار پادشاهي: شايد منظور. خوجه فرّه ايزدي باشد – ۴ / ۱۲۳. حکمت: دانش و دانايي. بين پيدا و پنهان تضادّ است. اي کسي که در چهره ات نور پادشاهي نمايان …