شماره 28
شماره 28 1- خواجه: – 5 / 63 و شايد در اينجا مراد، خواجه قوام الدّين، وزير شاه شيخ ابواسحاق اينجو يا يکي از وزراي زمان شاعر باشد. به جان خواجه: قسمت به جان …
شماره 28 1- خواجه: – 5 / 63 و شايد در اينجا مراد، خواجه قوام الدّين، وزير شاه شيخ ابواسحاق اينجو يا يکي از وزراي زمان شاعر باشد. به جان خواجه: قسمت به جان …
شماره 27 1- دير مغان: – 2 / 2. قدح: جام و پياله ي شراب. نرگس: – 5 / 24. بين قدح، مي و مست تناسب است. يارم در حالي که قدح در دست …
شماره 26 3- .2 .1 خوي: عرق. پيرهن چاک: يقه چاک و باز. غزل خوان: در حال خواندن غزل و ترانه – 8 / 164. صراحي: ظرف بلورين با گردن باريک و دراز که …
شماره 25 1- حمرا: مؤنّث احمر، در اينجا صفت است براي گل، سرخ. بلبل: – 1 / 77. مست: بي خويش و عاشق. صلا: دعوت کردن به ميهماني يا انجام کاري. صلاي سرخوشي: دعوت …
شماره 24 1- طاعت: عبادت، بندگي. پيمان: عهد و ميثاق. صلاح: نيکوکاري، پرهيزکاري، مصلحت انديشي. مست: بي خويش و عاشق. پيمانه کشيدن: باده نوشيدن. الست: الست عربي مرکّب از همزه ي استفهام و «لست» …
شماره 23 1- خيال: آرزو، فکر، تصوّر چيزي در ذهن هنگامي که در پيش چشم نباشد، تصوير معشوق. طريق: راه و مسير. نسيم: بوي خوش. جان آگه: دل بيدار و هوشيار، خواجه از آن …
شماره 22 1- اهل دل: اهل عشق و عرفان، صاحب نظران و اهل طريقت. سخن شناس: سخن سنج، حقيقت شناس. وقتي که سخن عارفان و عاشقان را مي شنوي، مگو که نادرست است. عزيز …
شماره 21 1- شدن: از دست رفتن. دل و دين شدن: کنايه از عاشق شدن. به ملامت برخاستن: ملامت و سرزنش کردن. سلامت از کسي برخاستن: از ميان رفتن و زايل شدن سلامت، کنايه …
شماره 20 1- يک سو شدن: تمام شدن، به کنار رفتن. عيد: مراد عيد فطر است- 1 / 131. برخاستن: به هيجان آمدن، به شوق آمدن. خم خانه: ميخانه، سردابي که در آن خم …