شماره 73

شماره 73 1- پرتو: نور و روشني. نظر: چشم و نگاه. منّت: نيکي و احسان. بصر: چشم. نيست که نيست: هست، دو منفي نتيجه ي مثبت مي دهد. اي معشوق، پرتو چهره ي زيبا …

شماره 73 ادامه مطلب »

شماره 72

شماره 72 1- عشق: بزرگ ترين و محوري ترين سخن عارفان است و آن عبارت است از شوق و دوست داشتن شديد – فرهنگ. کناره: کران، پايان. راه بي کران عشق، بي پايان است …

شماره 72 ادامه مطلب »

شماره 71

شماره 71 1- زاهد: پارسا، بي ميل به دنيا – زهد در فرهنگ. ظاهرپرست: ظاهربين، کسي که تنها به ظاهر دستورهاي ديني توجّه دارد و از باطن احکام و عبادات غافل است يا حکم …

شماره 71 ادامه مطلب »

شماره 70

شماره 70 1- مردم ديده: مردمک چشم. ناظر: بيننده و نظرکننده. سرگشته: سرگردان و حيران. ذاکر: يادکننده، دعاکننده. اي معشوق، چشم ما تنها چهره ي زيباي تو را مي بيند و دل شيدا و …

شماره 70 ادامه مطلب »

شماره 69

شماره 69 1- افتاده: بيچاره و عاجز، فروتن و متواضع. دوتا: خميده و منحني، صفت زلف. زلف دوتاي معشوق به دامبلا مانند شده است و مراد از بلا عشق است. زلف پيچ در پيچ …

شماره 69 ادامه مطلب »

شماره 68

شماره 68 1- ماه: استعاره از معشوق زيبا و در معني مدّت يک ماه که در اينجا مراد نيست، با هفته و سال ايهام تناسب است. هجران: دوري- فراق در 2 / 18. معشوق …

شماره 68 ادامه مطلب »

شماره 67

شماره 67 1- يارب: شبه جمله است که براي شگفتن نيز به کار مي رود، خدايا. دل افرو: دل افروزنده، صفت فاعلي مرکّب مرخّم، کسي يا چيزي که دل را روشن کند، مايه ي …

شماره 67 ادامه مطلب »

شماره 66

شماره 66 1- بنال: بخوان، آواز سوزناک سر بده. سر چيزي داشتن: کنايه از قصد و انديشه ي چيزي را داشتن. زار: ضعيف و ناتوان. زاري: گريه و ناله ي سوزناک. اي بلبل عاشق، …

شماره 66 ادامه مطلب »

شماره 65

شماره 65 1- عيش: شادي و خوشي، خوش گذراني. صحبت: مصاحبت و هم نشيني. بهار: – 6 / 235. وقت بهار است و باغ پر از گل هاي زيبا و دوستان سرگرم عيش و …

شماره 65 ادامه مطلب »

اسکرول به بالا