شماره 145

شماره 145 1- مستي: بي خويشي و از خود بي خودي، عاشقي. بين مستي، ساقي و باده تناسب است. نمي دانم اين چه مستي است که به ما رو آورد و ما را گرفتار …

شماره 145 ادامه مطلب »

شماره 143

شماره 143 1- سرّ: راز، حقيقت و باطن. جام جم: جامي که در آن همه ي اسرار عالم ديده مي شود – جام جهان نما در فرهنگ. نظر: نگاه. ميکده: – ميخانه در فرهنگ. …

شماره 143 ادامه مطلب »

شماره 144

شماره 144 1- بين ياد و باد جناس خطّ است. يادش به خير باد آن کسي که به هنگام سفر يادي از ما نکرد و با يک خداحافظي، دل غمگين ما را شاد ننمود. …

شماره 144 ادامه مطلب »

شماره 142

شماره 142 1- دل: قلب، به تعبير عرفا جايگاه تجلّي انوار الهي و واسطه ي ميان عالم جسم و معني است. جام جم: جامي که در آن همه ي اسرار عالم ديده مي شود …

شماره 142 ادامه مطلب »

شماره 141

شماره 141 1- دختر رز: دختر انگور. ترجمه ي بنت العنب عربي است، استعاره از شراب. توبه: ترک کارهاي ناشايست و حرام و بازگشتن به راه راست. در اين بيت طنز ظريفي نهفته است …

شماره 141 ادامه مطلب »

شماره 140

شماره 140 1- دگربار: بار ديگر، دوباره. چون: چگونه. شدن: رفتن. اي دل، ديدي که غم عشق چه بر سر من آورد و معشوق چگونه رفت و با يار وفادار خود چه رفتاري کرد؟ …

شماره 140 ادامه مطلب »

شماره 139

شماره 139 1- دل شدگان: دل از دست دادگان، دل باختگان. حريف: يار يک دل و يک رنگ، دوست هم پياله و باده نوش. معشوق رفت و عاشقان خود را خبر نکرد و از …

شماره 139 ادامه مطلب »

شماره 138

شماره 138 1- رو بر ره نهادن: چهره بر خاک راه گذاشتن. لطف: نرمي و نيکويي، رفق. چشم داشتن: کنايه از توقّع و انتظار داشتن، اميد و آرزو داشتن. نظر: نگاه، توجّه و عنايت. …

شماره 138 ادامه مطلب »

شماره 137

شماره 137 1- خدا را: به خاطر و براي خدا، فعل «بگوييد» يا «انصاف دهيد» محذوف است. بازي: فريب و نيرنگ، رفتار و شيوه، عمل. معشوق دل مرا برد و روي از من پنهان …

شماره 137 ادامه مطلب »

اسکرول به بالا