شماره ۴۶۹

شماره ۴۶۹ ۱- اتت: فعل ماضي مفرد مؤنّث غايب، آمد. روائح: جمعِ رائحه، بوهاي خوش. رند: نام درخت خوش بوست و مخصوص نواحي برّي است، از اصمعي منقول است که به عود هم رند …

شماره ۴۶۹ ادامه مطلب »

شماره ۴۶۶

شماره ۴۶۶ ۱- خرقه: لباس رسمي صوفيان – فرهنگ. رهن: گرو، براي گرو نهادن خرقه – ۲ / ۳۷۶. اولي: سزاوارتر. دفتر: در اينجا بايد نماد علم رسمي و ظاهري باشد، خواجه بارها در …

شماره ۴۶۶ ادامه مطلب »

شماره ۴۶۵

شماره ۴۶۵ ۱- چنم: کوتاه شده ي چينم، بچينم. بامدادي براي چيدن گلي به باغ رفتم، ولي ناگهان نغمه ي بلبلي به گوشم رسيد، ۲- چمن: سبزه و گياه، مجازاً باغ. غلغله: بانگ و …

شماره ۴۶۵ ادامه مطلب »

شماره ۴۶۴

شماره ۴۶۴ ۱- حسن: جمال و زيبايي. کار حسن و جمال تو مانند عشق من به اوج کمال خود رسيده است. شاد باش؛ زيرا که براي اين دو نقصان و زوالي نيست؛ هرچند که …

شماره ۴۶۴ ادامه مطلب »

شماره ۴۶۳

شماره ۴۶۳ ۱- کرّ: فعل ماضي، برگردد. ليالي: جمعِ ليل، شب ها. جاوبت: فعل ماضي، جواب داد. مثاني، سيم دوم و مثالي، سيم سوم ساز طنبور است. تا شب ها پشت هم مي آيند …

شماره ۴۶۳ ادامه مطلب »

شماره ۴۶۲

شماره ۴۶۲ ۱- مبسم: دهان خندان. يحاکي: فعل مضارع، حکايت مي کند. درج: صندوقچه ي کوچک. لآلي: جمعِ لؤلؤ، مرواريدها. خط: موهاي تازه رسته اي که گرد رخسار خوب رويان برآمده باشد. هلالي: کماني. …

شماره ۴۶۲ ادامه مطلب »

شماره ۴۶۱

شماره ۴۶۱ ۱- کتبت: فعل ماضي متکلّم وحده، نوشتم. مدمع: اسم مکان، گوشه ي چشم، جاي اشک. باکي: اسم فاعل، گريان. به جان آمدن: کنايه از به ستوه آمدن، درمانده و بي زار شدن. …

شماره ۴۶۱ ادامه مطلب »