شماره 442

شماره 442 1- کمينه: کمترين. پيشکش: هديه. سوگند به جان او که اگر اختيار جانم در دستم بود، کمترين هديه و پيکش من به غلامان او همين جان شيرينم بود. 2- اگر زندگي گران …

شماره 442 ادامه مطلب »

شماره 441

شماره 441 1- ماه: استعاره از يار. بين چنين و چنان صنعت اشتقاق و از جهت جناس لاحق است. اگر دل ان يار چون ماه با ما مهربان و يک دل بود، چه مي …

شماره 441 ادامه مطلب »

شماره 440

شماره 440 1- باد: باد صبا. حديث آرزومندي: سخن و قصّه ي عشق و دلدادگي. واثق: مطمئن. سحرگاه باباد صبا داستان عشق و دلدادگي خود را مي گفتم تا پيام مرا به يار برساند. …

شماره 440 ادامه مطلب »

شماره 439

شماره 439 1- دوش: ديشب. ماه: استعاره از معشوق زيبارو. عکس: تصوير و انعکاس. سرآمدن: به پايان رسيدن. ديشب در خواب ديدم که ماهي طلوع کرد که از انعکاس چهره ي درخشان او شب …

شماره 439 ادامه مطلب »

شماره 438

شماره 438 1- سبت: فعل ماضي مفرد مؤنّث غايب، اسير کرد و ربود. سلمي: – 2 / 190. صدغ: زلف. فؤاد: قلب. ينادي: فعل مضارع مفرد مذکّر غايب، صدا مي کند. سلمي با گيسوانش …

شماره 438 ادامه مطلب »

شماره 437

شماره 437 1- حور: – 2 / 125. روايت: حديث و نقل سخن، قصّه و داستان. بين قصّه، حکايت و روايت و بين بهشت و حور تناسب و بين کويت و رويت جناس لاحق …

شماره 437 ادامه مطلب »

شماره 436

شماره 436 1- غاليه: – 5 / 27. خط: موهاي تازه رسته اي که گرد رخسار خوب رويان برآمده باشد. گردون: آسمان، روزگار. ورق هستي: اضافه ي تشبيهي، هستي به وجود به ورق و …

شماره 436 ادامه مطلب »

شماره 435

شماره 435 1- مدّعي: – 8 / 33. اسرار عشق و مستي را به مدّعي لاف زن نگوييد و فاش نسازيد تا در درد بي خبري و خودپرستي خود بميرد. 2- سرآمدن: به پايان …

شماره 435 ادامه مطلب »

شماره 434

شماره 434 1- دم: لحظه، نفس. نيستي و هستي: عدم و وجود. بين مستي و رستي جناس لاحق است. اي دل، لحظه اي از عشق ورزي و مستي غافل مشو و آن را ترک …

شماره 434 ادامه مطلب »

اسکرول به بالا