شماره 217

شماره 217 1- اي مسلمانان، زماني دلي داشتم که مشکلم را به او مي گفتم. 2- گرداب: استعاره از سختي ها و دشواري هاي فراوان. هنگامي که در گرداب غم مي افتادم و به …

شماره 217 ادامه مطلب »

شماره 216

شماره 216 1- پري: جنّ مؤنّث که موجودي است از عالم غيرمرئي و در ادبيات فارسي، نماد زيبايي است. بري: صفت مشّهه از مصدر براءت، پاک و مبرّا و با پري جناس خطّ است. …

شماره 216 ادامه مطلب »

شماره 215

شماره 215 1- ميکده: – ميخانه در فرهنگ. مشغله: هنگامه و غوغا، قيل و قال و همهمه. جوش: ازدحام و انبوهي، شور و هيجان. شاهد: – 7 / 11. مشعله: مشعل، قنديل و شمعدان …

شماره 215 ادامه مطلب »

شماره 214

شماره 214 1- دولت: بخت و اقبال، سعادت و خوشبختي. ديدم به خواب خوش که به دستم پياله بود: «کرماني گفت عطاي پيغمبران اندر خواب اگر از طعام و شراب و جامه بود و …

شماره 214 ادامه مطلب »

شماره 213

شماره 213 1- گوهر: درّ و مرواريد، استعاره از عشق و دوستي. مخزن اسرار: خزينه ي رازها، استعاره از دل. حقّه: جعبه و صندوقچه ي کوچک که در آن جواهر مي گذاشتند. حقّه ي …

شماره 213 ادامه مطلب »

شماره 212

شماره 212 1- دي: ديروز. اتّفاق افتادن: فراهم شدن، روي دادن، پيش آمدن. مذاق: ذائقه، کام و دهان. ديروز در سحرگاه نوشيدن يکي دو جام شراب برايم پيش آمد و دست داد و با …

شماره 212 ادامه مطلب »

شماره 211

شماره 211 1- دوش: ديشب – 3 / 142. سرخ و گلگون و رنگين کردن. غم زده: غم ديده و عاشق. ديشب معشوق مي آمد و رخساره اش سرخ و برافروخته بود و معلوم …

شماره 211 ادامه مطلب »

شماره 210

شماره 210 1- دوش: ديشب – 3 / 142 و در معني کتف که در اينجا مراد نيست، با گيسو و مو ايهام تناسب است. حلقه: مجلس و انجمن، مجلس يا نشستن دايره وار …

شماره 210 ادامه مطلب »

شماره 209

شماره 209 1- خسته: مجروح و زخمي، آزرده و دردمند. تقدير: سرنوشت و قسمت. تقصير: کوتاهي، گناه. کشته شدن اين آزرده و دردمند به شمشير تو سرنوشت و قسمت من نبود، وگرنه دل بي …

شماره 209 ادامه مطلب »

اسکرول به بالا