شماره 289
شماره 289 1- خوبي: زيبايي. عذار: چهره و صورت. مهر: دوستي. وفا: – 2 / 90. چهره ي زيباي چون ماه معشوق جاي لطف و زيبايي است، ولي مهر و وفا در او نيست. …
شماره 289 1- خوبي: زيبايي. عذار: چهره و صورت. مهر: دوستي. وفا: – 2 / 90. چهره ي زيباي چون ماه معشوق جاي لطف و زيبايي است، ولي مهر و وفا در او نيست. …
شماره 288 1- بيد: – 5 / 61. خوش: زيبا و دل پسند، شاد و مسرور. معاشر: دوست و هم دم. گل عذار: گل چهره، آن که چهره اي چون گل دارد. در کنار …
شماره 287 1- عشوه: – 8 / 249. شکرخا: صفت فاعلي مرکّب مرخّم، «خا» از مصدر خاييدن به معني جويدن، کسي که شکر بخورد، کنايه از شيرين گفتار. خوش: شاد و مسرور. اي معشوقي …
شماره 286 1- دوش: ديشب. مي فروش: مراد پير مي فروش – 1 / 100. مي فروش در مصراع دوم همان کارداني تيزهوش در مصراع اوّل است. خواجه مي فرمايد: ديشب کار ديده اي …
شماره 285 1- عهد: دوران، روزگار. قرابه: قرّابه، ظرف شيشه اي بزرگ شکم فراخ و تنگ دهان، بَرني. قرابه کش: ايهام دارد: 1- کسي که قرابه بر دوش مي کشد و حمل مي کند. …
شماره 284 1- هاتف: فرشته اي که از عالم غيب آواز دهد و خود او ديده نشود. ميخانه: – فرهنگ. دوش: ديشب. ديشب از گوشه ي ميکده فرشته اي از عالم غيب ندا داد، …
شماره 283 1- هاتف: فرشته اي که در عالم غيب آواز دهد و خود او ديده نشود. دور: روزگار، زمان و عصر. دلير: بي ترس و بي پروا که با شجاع تناسب است. سحرگاهان …
شماره 282 1- بت: استعاره از معشوق زيبارو که عاشق، او را تا حدّ پرستش مي پرستد. سيمين: نقره اي و سفيد. بناگوش: نرمه و بن گوش. آن معشوق زيباي سنگ دل که بناگوشي …
شماره 281 1- نوگل: گل تازه روييده شده، استعاره از معشوق جوان زيبا. چمن: سبزه و گياه، مجازاً باغ. چشم حسود چمن: چشم چمن که حسود است، چشم بد حسودي که در باغ است …