شماره 303

شماره 303 1- شممت: ماضي مفرد متکلّم وحده، بوييدم. روح: بوي خوش. وداد: دوستي. شمت: ديدم. نسيم شمال: باد ملايم و نسيم سحر – صبا در فرهنگ. بوي خوش دوستي را شنيدم و درخشش …

شماره 303 ادامه مطلب »

شماره 307

شماره 307 1- نکته: سخن دقيق و باريک، مضمون نغز و لطيف. شمايل: جمع شِمال و شميله، خوي ها و اخلاق پسنديده و امروزه در معني صورت و چهره هم آمده است. درّ: خير …

شماره 307 ادامه مطلب »

شماره 306

شماره 306 1- مجال: فرصت، امکان. وصول: رسيدن که با وصل جناس زايد است. دولت وصل: سعادت و اقبال وصال معشوق. اي دوست، اگر نعمت وصال کوي تو به من دست دهد، به شکرانه …

شماره 306 ادامه مطلب »

شماره 305

شماره 305 1- در فصل شکوفايي گل به سبب توبه از نوشيدن شراب شرمسارم که اميدوارم هرگز کسي از عمل نادرست خود شرمنده نشود. 2- صلاح: تقوا و پرهيزکاري. شاهد: – 7 / 11. …

شماره 305 ادامه مطلب »

شماره 304

شماره 304 1- داراي جهان: صاحب و دارنده ي جهان. نصرت دين: ياري دين، لقب شاه يحيي که خواجه با ظرافت طوري در بيت استفاده کرده است که معني لغوي آن نيز در ذهن …

شماره 304 ادامه مطلب »

شماره 302

شماره 302 1- نسيم شمال: باد ملايم و نسيم سحر، باد صبا. وصال: پيوند با محبوب – فرهنگ. اي باد صبا، خوش خبر باشي که از جانب تو، زمان وصال معشوق به ما مي …

شماره 302 ادامه مطلب »

شماره 301

شماره 301 1- ريش: آزرده و مجروح. حقّ نمک: حقّ دوستي و هم صحبتي و نيز اشاره اي است به نمکين بودن لب يار. حق نگه دار: ايهام دارد: 1- حقّ دوستي و هم …

شماره 301 ادامه مطلب »

شماره 300

شماره 300 1- بين دشمن و دوست تضادّ است. اگر هزار دشمن قصد نابودي مرا داشته باشند، وقتي تو دوست و هم دم من هستي، از دشمنان ترسي ندارم. دوست گو يار شود، هر …

شماره 300 ادامه مطلب »

شماره 299

شماره 299 1- جرعه بر خاک فشاندن: 6 / 120. هنگامي که شراب مي نوشي، جرعه اي از آن را به ياد گذشتگان بر روي خاک بيفشان که اگر سودي از گناه تو به …

شماره 299 ادامه مطلب »

اسکرول به بالا