شماره 343
شماره 343 1- پير مغان: پير ميکده و طريقت – فرهنگ. بيش از چهل سال است که من ادّعا مي کنم که از کوچک ترين بندگان و خدمت گزاران پير مغانم. 2- يمن عاطفت: …
شماره 343 1- پير مغان: پير ميکده و طريقت – فرهنگ. بيش از چهل سال است که من ادّعا مي کنم که از کوچک ترين بندگان و خدمت گزاران پير مغانم. 2- يمن عاطفت: …
شماره 342 1- حجاب: – 8 / 221. چهره ي جان: استعاره ي مکنيّه. غبار تن: اضافه ي تشبيهي، تن به غبار مانند شده است. پرده برافکندن: کنار زدن پرده، کنايه از آشکار کردن، …
شماره 341 1- مدّعيان: جمعِ مدّعغي – 8 / 33. انديشيدن: ترسيدن. مستي: بي خودي و بي خويشي، عاشقي. رندي: لاابالي گري و بي قيدي – فرهنگ. اگر من از سرزنش مدّعيان مخالف و …
شماره 340 1- آتش دل: استعاره از عشق سوزان. خم: کوزه ي سفالي بزرگ شراب. در جوش بودن: در شور و هيجان و طغيان بودن. مهر بر لب زدن: کنايه از خاموش شدن و …
شماره 339 1- خيال: تصوّر چيزي در ذهن هنگامي که در پيش چشم نباشد، تصوير معشوق. گلشن چشم و روزن چشم: اضافه ي تشبيهي، چشم به گلشن و روزن مانند شده است. نظر: نگاه، …
شماره 338 1- خوش: زيبا و دل پسند، شاد و مسرور. دلکش: جذّاب و دلربا. مدهوش: حيران و سرگشته. چشم مست: چشم خمار. مي صاف بي غش: شراب پاکيزه ي ناب و زلال، شراب …
شماره 337 1- عزم: قصد، عزيمت. ديار: جمعِ دار، خانه ها، شهر و سرزمين. خاک سر کوي کسي بودن: کنايه از مطيع و فرمانبردار کسي بودن. چرا قصد رفتن به سرزمين خود را نداشته …
شماره 336 1- وصل: پيوند با محبوب، وصال – فرهنگ. از سر چيزي برخاستن: کنايه از ترک کردن آن. طاير قدس: پرنده ي عالم ملکوت و پاک، استعاره از انسان رانده شده از بهشت. …
شماره 335 1- خرابات: – فرهنگ. مغان: پيشوايان و موبدان دين زردشتي. حاصل: ثمر و نتيجه. خرقه: لباس رسمي صوفيان – فرهنگ. سجّاده: – 2 / 376. روان: تند و زود. «بازم» در مصراع …