غزل 323
*غزل 323* 1- زِ دَستِ کوتَهِ خود زیرِ بارَم که از بالا بُلَنـدان شَرمسارَم 2- مگر زَنجیرِ مویی گیرَدَم دست وَگَر نه سـَر به شِیدایی برآرم 3- زِ چَشمِ من بِپُرس اوضاعِ گَردون که …
غزل 322
*غزل 322* خیالِ رویِ تو در کارگاهِ دیده کشیدم به صــورَتِ تو نِگاری نه دیدم و نه شِنیدم *هوایِ خواجگیم بود و بندگیِ تو جُستَم امیدِ سَلطَنَتَم بود و خدمتِ تو گُزیدَم 1- خیالِ …
غزل 321
*غزل 321* 1- هر چَند پیر و خَسته دِل و ناتَوان شدم هر گَه که یادِ رویِ تو کَردَم، جَوان شدم 2- شُکرِ خدا، که هر چه طَلَب کردم از خدا بــر مُنتِهــای …
غزل 320
*غزل 320* 1- دیشب به سِیلِ اشک رَهِ خواب می‌زَدَم نَقشی به یادِ خَطِّ تـو بـَـر آب می‌زدم 2- اَبرویِ یار در نَظَر و خِــرقِه سـوخته جامی به یادِ گوشة مِحراب می‌زدم …
غزل 319
*غزل 319* سال‌ها پِیرَوی مَذهَبِ رِندان کردم تا به فَتوایِ خِرَد حِرص به زِندان کردم 1- سال‌ها پِیرَوی مَذهَبِ رِندان کردم تا به فَتویِّ خِرَد حِرص به زِندان کردم 2- من به …
غزل 318
*غزل 318* مرا می‌بینی و در، دَم، زیادَت می‌کنی، دَردَم تو را می‌بینَم و، مِیلَم زیادَت می‌شود، هر دَم 1- مرا می‌بینی و هر دَم، زیادَت می‌کنی، دَردَم تو را می‌بینَم و، …
غزل 317
*غزل 317* 1- فاش می‌گویَم و از گُفتة خود دِلشادم بنـدة عِشقَـم و از هر دو جهان آزادم طایِرِ گُلشَنِ قُدسَم چه دَهَم شَرح ، فِراق که در این دامـگَهِ حادثه چـون …
غزل 316
*غزل 316* 1- زُلف بَر باد مَده، تا نَدَهی بَر بادم نـاز بُنیـاد مَکُن، تا نَکَنی بُنیادَم زُلف بَر باد مَده، تا نَدَهی بَر بادم نـاز بُنیـاد مَنه، تا نَبَری بُنیادَم 2- …
غزل 315
*غزل 315* 1- به غِیر از آن که بِشُد دین و دانش از دَستَم بیا بگــو، که ز عِشقَــت چــه طَرف بَربَستَم اگر چــه خَرمَنِ عُمرَم غمِ تو داد به باد به …
