غزل 295
غزل 295 ديگر ز شاخ سروِ سَهى، بلبل صبورگلبانگ زد كه چشم بد از روى گل بدور اى گل به شكر آنكه شكفتى به كام دل با بلبلان بيدل شيدا مكن غرور زاهد اگر …
غزل 295 ديگر ز شاخ سروِ سَهى، بلبل صبورگلبانگ زد كه چشم بد از روى گل بدور اى گل به شكر آنكه شكفتى به كام دل با بلبلان بيدل شيدا مكن غرور زاهد اگر …
غزل 294 دلا چندم بريزى خون ز ديده شرم دار آخرتو نيز اى ديده خوابى كن مراد دل بر آر آخر منم يا رب كه جانان را ز عارض بوسه مىچينم دعاى صبحدم ديدى …
غزل 293 اى صبا نكهتى از كوى فلانى به من آرزار و بيمار غمم راحت جانى به من آر قلب بىحاصل ما را بزن اكسير مراد يعنى از خاك در دوست نشانى به من …
غزل 292 اى صبا نكهتى از خاك در يار بيارببر اندوه دل و مژده دلدار بيار نكته روح فزا از دهن يار بگوى نامه خوش خبر از عالم اسرار بيار تا معطّر كنم از …
غزل 291 اى خرم از فروغ رخت لاله زار عمرباز آ كه ريخت بىگل رويت بهار عمر ازديده گر سرشك چوبارانرود رواست كاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر بىعمر زندهام منو زينپس عجبمدار …
غزل 290 اى برده نرد حسن ز خوبان روزگارقدت به راستى چو سَهى سرو جويبار الحق وجود نقش و نشان دهان تو موهوم نقطهايست نه پنهان نه آشكار داديم دل به دست خط و …
غزل 289 اى باد مشكبو بگذر سوى آن نگاربگشا گره ز زلفش و بويى به من بيار با او بگو كه اى مه نامهربان من باز آ كه عاشقان تو مردند از انتظار دل …
غزل 288 الا اى طوطى گوياى اسرارمبادا خاليت شكّر ز منقار سرت سبز و دلت خوش باد جاويد كه خوش نقشى نمودى از خط يار سخن سربسته گفتى با حريفان خدا را زين معمّا …
غزل 287 بنويس دلا به يار كاغذبفرست به آن نگار كاغذ اى باد صبا ببر به آن شوخ از عاشق بىقرار كاغذ هرگز ننويسد او جوابم بنويسم اگر هزار كاغذ تا نام تو نقش …