غزل  264

غزل  264  هر آن كو خاطر مجموع و يار نازنين داردسعادت همدم او گشت و دولت هم قرين دارد جناب عشق را درگه بسى بالاتر از عقل است         كسى آن آستان بوسد كه جان …

غزل  264 ادامه مطلب »

غزل 262

غزل  262  واعظان كاين جلوه در محراب و منبر مى‌كنندچون‌به‌خلوت مى‌روند آن‌كار ديگر مى‌كنند مشكلى دارم ز دانشمند مجلس باز پرس         توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر مى‌كنند گوييا باور نمى‌دارند روز داورى         كاين …

غزل 262 ادامه مطلب »

غزل  263

غزل  263  هر كه شد محرم دل در حرم يار بماندوانكه اين كار ندانست در انكار بماند اگر از پرده برون شد دل من عيب مكن         شكر ايزد كه نه در پرده پندار بماند …

غزل  263 ادامه مطلب »

غزل  261

غزل  261  نسبت رويت اگر با ماه و پروين كرده‌اند صورت‌ناديده تشبيهى به‌تخمين كرده‌اند شمّه‌اى از داستان عشق شور انگيز ماست آن حكايتها كه از فرهاد و شيرين كرده‌اند نكهت جان بخش دارد خاكِ …

غزل  261 ادامه مطلب »

غزل  260

غزل  260  نقد صوفى نه همه صافى بى‌غش باشداى بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد صوفى ما كه ز درد سحرى مست شدى         شامگاهش نگران باش، كه سرخوش باشد خوش بود گر محك تجربه …

غزل  260 ادامه مطلب »

غزل  259

غزل  259  نفس باد صبا مشك فشان خواهد شدعالم پير دگر باره جوان خواهد شد ارغوان جام عقيقى به سمن خواهد داد         چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد گل عزيز است غنيمت شمريدش …

غزل  259 ادامه مطلب »

غزل  258

غزل  258  نيست در شهر نگارى كه دل ما ببردبختم ار يار شود رختم از اينجا ببرد كو حريفى خوش و سرمست كه پيش كرمش         عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد در خيال اين …

غزل  258 ادامه مطلب »

غزل  257

غزل  257  نه هر كه چهره بر افروخت دلبرى داندنه هر كه آينه سازد سكندرى داند نه هر كه طرف كله كج نهاد و تند نشست         كلاهدارى و آئين سرورى داند هزار نكته باريكتر …

غزل  257 ادامه مطلب »

غزل  256

غزل  256 نفس بر آمد و كام از تو بر نمى‌آيدفغان كه بخت من از خواب در نمى‌آيد در اين خيال بسر شد زمان عمر و هنوز         بلاى زلف سياهت بسر نمى‌آيد مقيم زلف …

غزل  256 ادامه مطلب »

اسکرول به بالا