غزل 291
غزل 291 اى خرم از فروغ رخت لاله زار عمرباز آ كه ريخت بىگل رويت بهار عمر ازديده گر سرشك چوبارانرود رواست كاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر بىعمر زندهام منو زينپس عجبمدار …
غزل 291 اى خرم از فروغ رخت لاله زار عمرباز آ كه ريخت بىگل رويت بهار عمر ازديده گر سرشك چوبارانرود رواست كاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر بىعمر زندهام منو زينپس عجبمدار …
غزل 290 اى برده نرد حسن ز خوبان روزگارقدت به راستى چو سَهى سرو جويبار الحق وجود نقش و نشان دهان تو موهوم نقطهايست نه پنهان نه آشكار داديم دل به دست خط و …
غزل 289 اى باد مشكبو بگذر سوى آن نگاربگشا گره ز زلفش و بويى به من بيار با او بگو كه اى مه نامهربان من باز آ كه عاشقان تو مردند از انتظار دل …
غزل 288 الا اى طوطى گوياى اسرارمبادا خاليت شكّر ز منقار سرت سبز و دلت خوش باد جاويد كه خوش نقشى نمودى از خط يار سخن سربسته گفتى با حريفان خدا را زين معمّا …
غزل 287 بنويس دلا به يار كاغذبفرست به آن نگار كاغذ اى باد صبا ببر به آن شوخ از عاشق بىقرار كاغذ هرگز ننويسد او جوابم بنويسم اگر هزار كاغذ تا نام تو نقش …
غزل 286 ياد باد آنكه ز ما وقت سفر ياد نكردبه وداعى دل غمديده ما شاد نكرد آن جوان مرد كه مىزد رقم خير و قبول بنده پير ندانم ز چه آزاد نكرد دل …
غزل 285 هر كه او يك سر مو پند مرا گوش كند همچو من حلقه گيسوى تو در گوش كند گر ببيند دهنِ تنگ تو معصوم زمان باده بر ياد لبت همچو شكر نوش …
غزل 284 ميخوارگان كه باده به رطل گران خورندرطل گران ز بهر غم بيكران خورند در باده نور عارض معشوق ديدهاند رطل گران به قوت بازوى آن خورند رطل گران ز دل برد انديشه …
غزل 283 گر زلف پريشانت در دست صبا افتدهر جا كه دلى باشد در دام بلا افتد ما كشتى صبر خود در بحر غم افكنديم تا آخر از اين طوفان هر تخته كجا افتد …