غزل 102
غزل 102 رواقِ مَنْظَر جشمِ من آشيانه توست كرم نما و فرود آ، كه خانه خانه توست به لطف خال و خط از عارفان ربودى دل لطيفههاى عَجَب زير دام و دانه توست دلت …
غزل 102 رواقِ مَنْظَر جشمِ من آشيانه توست كرم نما و فرود آ، كه خانه خانه توست به لطف خال و خط از عارفان ربودى دل لطيفههاى عَجَب زير دام و دانه توست دلت …
غزل 101 كس نيست كه افتاده آن زُلفِ دو تا نيست در رهگذرى نيست كه دامى ز بلا نيست روى تو مگر آينه لطف الهى است حقّا كه چنين است و در اين، روى …
غزل 100 روشن از پرتوِ رويت، نظرى نيست كه نيست منّتِ خاكِ درت، بر بصرى نيست كه نيست ناظرِ روى تو صاحب نظرانند، ولى سِرِّ گيسوىِ تو، در هيچ سرى نيست كه نيست اشك …
غزل 99 خَمى كه ابروىِ شوخ تو در كمان انداخت به قصدِ جانِ منِ زارِ ناتوان انداخت شراب خورده و خوى كرده، كى شدى به چمن كه آبِ روى تو آتش در ارغوان انداخت …
غزل 98 هر آن خجسته نظر، كز پى سعادت رفت به كُنجِ ميكده و خانه ارادت رفت ز رطلِ دُرد كشان كشف كرد سالکِ راه رموزِ غيب كه در عالم شهادت رفت بيا و …
غزل 97 ديدمش دوش كه سرمست و خرامان مىرفت جامِ مِىْ بر كف و در مجلسِ رندان مىرفت چون همى گفتمش: اى مونسِ ديرينه من! سخت مىگفت و دلآزرده، پريشان مىرفت نقشِ خوارزم …
غزل 96 خوابِ آن نرگسِ فتّانِ تو، بىچيزى نيست تابِ آن زلفِ پريشانِ تو، بىچيزى نيست از لبت شير، روان بود كه من مىگفتم : كاين شكر، گْرد نمكدانِتو بىچيزى نيست چشمه آب حيات …
غزل 95 اى نسيم سحر! آرامگه يار كجاست؟ منزلِ آن مَهِ عاشق كُشِ عيّار كجاست؟ شبِ تار است و رَهِ وادىِ ايمن در پيش آتش طور كجا، وعده ديدار كجاست؟ هر كه آمد به …
غزل 94 برو اى زاهد! و دعوت مكنم سوى بهشت كه خدا در ازل از بَهرِ بهشتم بسرشت يك جو از خرمن هستى نتواند برداشت هر كه در مُلکِ فنا در رَهِ حق دانه …