غزل 45
*غزل 45* در این زَمانه رَفیقی که خالی از خَلَل است صُـراحیِ مَیِ صاف و سـَفیـنـة غـزل است 1- در این زَمانه رَفیقی که خالی از خَلَل است صُـراحیِ مَیِ نـاب و …
*غزل 45* در این زَمانه رَفیقی که خالی از خَلَل است صُـراحیِ مَیِ صاف و سـَفیـنـة غـزل است 1- در این زَمانه رَفیقی که خالی از خَلَل است صُـراحیِ مَیِ نـاب و …
*غزل 44* 1- کُنون که بر کَفِ گُل جامِ بادة صاف است به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است 2- بـِخـواه دفـترِ اشـعـار و راهِ صَـحـرا گـیـر چه وقتِ مدرسه و …
*غزل 43* 1-صَحن بُستان ذوق بخش و صُحبت یاران خوش است وقتِ گُل خوش باد کز وِی وقتِ میخواران خوش است 2- از صبا هـر دم مَشامِ جانِ ما خوش میشود آری …
*غزل 42* 1- حالِ دل با تو گُفتَنَم هَوَس است خَـبَرِ دل شِـنُفتَـنَـم هوس است 2- طَمَعِ خام بین که قِصة فاش از رَقیبان نَهُفتَنَم هوس است 3- شبِ قدری چُنین عزیزِ …
*غزل 41* 1- اگـر چه باده فَـرَح بخـش و باد گـُلبیـز است به بانگِ چَنگ مَخور مَی که مُحتَسِب تیز است 2- صُراحی ای و حَریفی گَرَت به چَنگ افتد بـه عَقل …
*غزل 40* 1 – المِنَّهُ لِلَّه که دَرِ مِیکَده باز ست زان رو که مرا بَردرِ او رویِ نیازست 2-خُمها همه در جوش و خُروشَند زمَستی وآن می که در آنجاست،حَقیقت نه …
*غزل 39* باغِ مَرا چه حاجَتِ سَرو و صِنوبَر است شمشادِ خانه پرورِ من از که کمتر است؟ 1- باغِ مَرا چه حاجَتِ سَرو و صِنوبَر است شمشادِ خانه پرورِ ما از …
*غزل 38* 1 – بی مِهرِ رُخَت، روزِ مرا نور نَماندست وز عُمر مرا جز شبِ دیجور نماندست 2-هنگامِ وِداعِ تو زِبَس گریه که کردم دور از رُخِ تو، چَشمِ مرا نور نماندست 3-میرفت …
*غزل 37* 1- بیا که قصرِ اَمَل سَخت سُست بُنیادَست بیار باده که بُنیادِ عُمر بَر بادست 2- غلامِ هِمّتِ آنَم که زیرِ چرخِ کَبود زِ هَر چه رنگِ تَعَلُّق پذیرد آزادست …