غزل 143
*غزل 143* سالها دل طَلَبِ جامِ جَم از ما میکرد آن چه خود داشت ز بیگانه تَمَنّا میکرد 1- سالها دل طَلَبِ جامِ جَم از ما میکرد وان چه خود داشت ز …
*غزل 143* سالها دل طَلَبِ جامِ جَم از ما میکرد آن چه خود داشت ز بیگانه تَمَنّا میکرد 1- سالها دل طَلَبِ جامِ جَم از ما میکرد وان چه خود داشت ز …
*غزل 144* 1- به سِرِّ جامِ جَم آن گَه نظر توانی کرد که خاکِ میکده کُحلِ بَصر توانی کرد مَباش بی مَی و مُطرِب که زیرِ طاقِ سِپهر بدین بهانه غم از …
غزل 142 1- دوستان دخترِ رَز توبه ز مَستوری کرد شد سویِ مُحتَسِب و کار به دَستوری کرد آمد از پَرده به مَجلِس عَرَقَش پاک کنید تا بگوید به حریفان، که چرا …
*غزل 141* 1- دیدی ای دل که غمِ عشق دِگَربار چه کرد چـون بـِشـُـد دلبر و با یارِ وفادار چه کرد؟ آه از آن نرگسِ جادو که چه بازی انگیخت و آه …
غزل 140 1- دِلبَر بِرَفت و دِلشُدگان را خبر نکرد یادِ حـَریفِ شَهـر و رَفیقِ سفر نکرد 2- یا بختِ من طریقِ مُروّت فروگذاشت یا او به شاهـراهِ طَـریقت گـُذَر نکرد گفتـم …
غزل 139 1- رو بـر رَهَـش نَهادم و بر من گُذَر نکرد صد لُطف چَشم داشتم و یک نظر نکرد 2- سِیلِ سرشکِ ما ز دِلَش کین به دَرنَبُرد در سـنگِ خـاره …
*غزل 138* 1- یاد باد آن که ز ما وَقتِ سَفَر یاد نکرد به وِداعـی دِلِ غمـدیـدة ما شاد نکرد آن جوان بخت که میزد رَقمِ خیر ، قبول بـنـدة پـیــر نـدانـم …
غزل 137 1- دل از من بُرد و روی از من نَهان کرد خـدا را بـا کـه ایـن بـازی توان کرد؟ سَحَرتنهاییم در قَصدِ جان بود خیالش لطفهای بیکران کرد 2- شبِ …
*غزل 136* 1- دست در حَلقة آن زلفِ دوتا نتوان کرد تَکـیه بر عَهـدِ تـو و بادِ صبا نتوان کرد 2- آن چه سعی است من اندر طَلَبَت بِنمایم این قَـدَر هسـت …