غزل 414
*غزل 414* 1- گُلبُنِ عیش میدمد، ساقی گُلعِذار کو بادِ بهار می وَزَد ،بادۀ خوشگوار کو 2- هر گُلِ نو، زِ گُلرُخی یاد هَمیکند ولی گوشِ سخن شنو کجا، دیدۀ اعتبار کو …
*غزل 414* 1- گُلبُنِ عیش میدمد، ساقی گُلعِذار کو بادِ بهار می وَزَد ،بادۀ خوشگوار کو 2- هر گُلِ نو، زِ گُلرُخی یاد هَمیکند ولی گوشِ سخن شنو کجا، دیدۀ اعتبار کو …
*غزل 413* 1-خطِّ عـِــــذارِ یـار، که بِگـــــرِفت ماه از او خوش حَلقهایست، لیک به در نیست راه از او ابرویِ دوست، گوشۀ مِحرابِ دولَتَست آن جا بِسای چِهـره و حاجت، بخواه از …
*غزل 412* مراچَشمیست، خون افشان زدَستِ آن کَمان اَبرو جَهان، بَس فِتنه خواهددید ازاین چَشم و ازآن ابرو مراچَشمیست، خون افشان زدَستِ آن کَمان اَبرو جَهان، پُر فِتنه خواهدشد ازاین چَشم و ازآن ابرو …
*غزل 411* تابِ بَنَفشه می بَرَد، طُرِّۀ مُشک سایِ تو پـَــردۀ غُنچه میدَرَد، خَندۀ دِلگُشایِ تو 1- تابِ بَنَفشه میدهد، طُرّۀ مُشک سایِ تو پـَــردۀ غُنچه میدَرَد، خَندۀ دِلگُشایِ تو 2- ای …
*غزل 410* ای، قَبایِ پادشاهی، راست، بَربالایِ تو تاجِ شاهی را فُروغ ازگوهَرِ والایِ تو 1- ای، قَبایِ پادشاهی، راست، بَربالایِ تو زینَتِ تاج و نِگین، ازگوهَرِ والایِ تو آفتابِ فَتح را، …
* غزل 409 * 1- ای خونبَهایِ نافة چین، خاکِ راهِ تو خورشید، سایه پَروَرِ طَرفِ کُلاهِ تو نَرگِس ،کِرِشمه می بَرَد از حَد، بُرون خَرام ای جان، فِدایِ شیوة چشمِ سیاهِ …
* غزل 408 * 1-ای آفتاب، آینه دارِ جمالِ تو مُشکِ سیاه، مِجمَرِه گَردانِ، خالِ تو 2-صَحنِ سَرایِ دیده بِشُستَم، ولی چه سود کاین گوشه نیست، در خورِ خیلِ خیالِ تو در …
* غزل 407 * 1- مَزرَعِ سَبزِ فَلَک، دیدم و داسِ مَهِ نو یادم از کِشتة خویش آمد و هنگامِ دِرو گفتم: ای بَخت، بِخُسبیدی و خورشید دمید گفت: با این همه، …
* غزل 406 * 1- گُفتا، بُرون شدی به تَماشایِ ماهِ نو از ماهِ ابروانِ مَنَت شَرم باد، رو 2- عُمریست، تا، دِلَت زِ اسیرانِ زلفِ ماست غافِل زِ حِفظِ جانبِ یارانِ …